📋 خلاصه مقاله:
فیلم “خانواده اجارهای” داستان فیلیپ، بازیگر آمریکایی در توکیو را روایت میکند که برای شرکت Rental Family نقشهای غیرمعمولی میپذیرد. او در مراسمهای جعلی شرکت میکند و به تدریج به ارزش زندگی و تأثیر مثبت کارهایش پی میبرد.
در فیلم احساسی و توکیو محور هیکاری، یک آمریکایی غمگین شغلی غیرمعمول در بازیگری میپذیرد. او تنها زمانی که دوربینی در کار نیست، به هدفی عمیقتر پی میبرد.
شش سال پیش، ورنر هرتزوگ فیلم بینظیر «خانواده رمان، LLC» را ساخت. این فیلم مستندی شبهعجیب درباره یک سرویس ژاپنی بود که در استخدام بازیگرانی برای ایفای نقش عزیزان، همکاران یا خواستگاران تخصص داشت. هر آنچه که مشتری نیاز داشت، این شرکت فراهم میکرد. این شرکت واقعی بود یا شاید از یکی که در نیویورکر معرفی شده بود الهام گرفته بود، اما مثالها واقعی نبودند.
خدمات منحصر به فرد خانواده اجارهای
آیا نیاز دارید کسی خشم همسرتان را بابت رابطه خارج از ازدواج بدون اذیت کردن معشوقهتان جذب کند؟ کافی است از خانواده اجارهای بخواهید یک نماینده بفرستد. اگر تلاش دارید پدر مشهور سابقتان را فریب دهید که فکر کند فراموش نشده است، خانواده اجارهای میتواند یک «خبرنگار» بفرستد تا با او مصاحبه کند.
شاید هرتزوگ آنقدر هم غیرقابل تقلید نباشد. کارگردان ژاپنی هیکاری که بیشتر به خاطر “Beef” شناخته میشود، فیلمی ساخته است. در این فیلم برندان فریزر نقش یک بازیگر آمریکایی را ایفا میکند که در توکیو برای گذران زندگی تلاش میکند.
شخصیت او، فیلیپ واندارپلوگ، به ناچار قبول میکند برای شرکت همنام کار کند. او در یک مراسم تشییع جنازه ساختگی نقش “آمریکایی غمگین” را بازی میکند. در برخی فرهنگها، عزاداران برای سوگواری مرگ عزیزان استخدام میشوند. در اینجا، مردی در تابوت باز دراز کشیده است. بازیگران و احتمالاً برخی از آشنایان واقعی نیز به اجرای سخنرانیهای یادبود میپردازند. نتیجه کلی مثبت است و او احساس میکند زندگیاش واقعاً مهم است.
سالها پیش، فیلیپ به عنوان نماد یک برند خمیردندان ژاپنی شغلی پردرآمد پیدا کرد. این کار به معنای پوشیدن لباس یک تیوپ بزرگ و ژست گرفتن مانند یک ابرقهرمان بود. مردم هنوز او را از آن تبلیغات میشناسند و یک استند مقوایی از شخصیت او در اتاق نشیمن کوچک آپارتمانش خودنمایی میکند.
چالشهای فیلیپ در توکیو
فیلیپ که به شدت احساس تنهایی میکند، همچنان به تستهای بازیگری میرود. اما در توکیو به سختی میتواند کار بازیگری پیدا کند. شبها را به تماشای زندگی همسایگانش از پنجرهاش میگذراند و آرزو میکند که زندگی خودش هم چیزی بیشتر باشد.
پیشنهاد غیرمعمول
در همین زمان، نماینده فیلیپ با پیشنهادی غیرمعمول تماس میگیرد. هرچند او را درباره نقشاش مطلع نمیکند. بنابراین فیلیپ بدون اینکه بداند چه انتظاری از او میرود، به محل کار (مراسم تشییع جعلی) میرسد.
شرکتهایی مانند Rental Family در سراسر ژاپن فعالیت میکنند. وظایف بازیگران این شرکتها بسته به خواسته مشتری متفاوت است و میتواند از نقش درمانگر تا همراه و حتی کلاهبردار باشد. فیلیپ که از اولین مأموریت خود دلسرد شده بود، در لحظهای به داخل تابوت میخزد و به ارزش زندگی خود فکر میکند. او تمایلی به قبول کارهای بیشتر از Rental Family ندارد. با این حال، حقوق بدی ندارد و اگر به فیلمنامه باور کنیم، برای یک بازیگر سفیدپوست در این زمینه کار بیشتری نسبت به تلویزیون ژاپن وجود دارد. بنابراین، با اکراه موافقت میکند. علاوه بر این، مانند یک تلگرام آوازخوان یا دلقک تولد، او در حال بهتر کردن دنیا برای مشتریانش است.
فیلمی مانند “خانواده اجارهای” با لحن خود زندگی میکند یا میمیرد. لحنی که هیکاری انتخاب کرده است در چینهای نگران پیشانی فریزر منعکس میشود. این فیلم احساساتی و غیرقابلباور است. نیت خوبی دارد اما از دستکاری احساسات ما برای رسیدن به نتیجه احساسی مطلوب ابایی ندارد.
نقش فیلیپ و تأثیر آن بر فیلم
فیلیپ بیش از حد خود را در هر بخش میریزد. اما فیلم به اندازه کافی بدبین نیست که او را به عنوان یک بازیگر بد نشان دهد. این پروژه را از طنز مورد نیاز محروم میکند. عملاً تنها ستارهای که میتوانست این ترکیب ناخوشایند از صداقت و احساسات را مدیریت کند، رابین ویلیامز بود. به ندرت پیش آمده که یک ایده فیلم به این خوبی با مهارتهای او سازگار باشد.
اگر چیزی باشد، «خانواده اجارهای» به ما یادآوری میکند که فریزر در دوره طولانی قبل از بردن اسکار ۲۰۲۳ چه میکرد یا نمیکرد. زمانی که ستاره دهه ۹۰ که در «خدایان و هیولاها» بسیار عالی بود، منتظر نقشی با حتی بخشی از آن پیچیدگی بود. بحران وجودی خود ترحمبرانگیز به نظر میرسد برند جدید او باشد. در حالی که برای «نهنگ» کار کرد، در فیلمی مانند این کمی افسردهکننده است. این فیلم واقعاً از یک تفسیر کمتر افسرده از نقش بهرهمند میشد.
بحران بزرگ فیلیپ از سوی یک مشتری به نام شینو شینوزاکی آغاز میشود. او نیاز دارد کسی به عنوان پدر غایب طولانیمدت دختر ۱۱ سالهاش ظاهر شود. هدف این است که کمیته انتخاب در یک مدرسه خصوصی نخبه را متقاعد کند که میا جوان، با بازی شانون ماهینا گورمن، را بپذیرند. برای پیچیدهتر شدن اوضاع، فیلیپ باید دختر را نیز متقاعد کند که او واقعاً پدرش است.
پیچیدگیهای داستان
اگر این فیلم از نوع دیگری بود، مثلاً نسخه بزرگ استودیویی جذاب، فیلیپ عاشق مادر میا میشد. در این صورت، همه آنها به خوشی دروغی را که برای فروش آن استخدام شده بود، زندگی میکردند. به عبارت دیگر، نسخه “مرد دو قرنی” را تجربه میکردند.
اگرچه از نظر سبک سبک است، «خانواده اجارهای» لحظات احساسی قابل تأملی را ارائه میدهد. فیلیپ تصمیم میگیرد نقش خود را در شرکت به شکلی متفاوت از رئیسش، ستاره «شوگون» تاکهیرو هیرا، تفسیر کند. درست همانطور که یک بازیگر باید وارد شخصیت شود، فیلیپ انگیزه واقعی این فریبهای بیضرر را در خوبی که برای دیگران انجام میدهد، مییابد.
تغییر قوانین به نفع دیگران
از آنجا، جهش بزرگی نیست که قوانین را به نفع روحهای غمگینی که از او خواسته شده فریبشان دهد، خم کند. او به یک پیرمرد کمک میکند تا از خانه «فرار» کند و با به خطر انداختن شغلش – و احتمالاً اتهام آدمربایی – به او کمک میکند تا آرزوی ناتمامش را برآورده کند. همه چیز خوب پیش میرود تا زمانی که کسی او را در یک فیلم تلویزیونی ببیند. این به نوعی پروژه هیکاری نیز همین احساس را دارد: نگاهی به یک کنجکاوی فرهنگی در صفحه کوچک، با بازیگری که چیزهای بیشتری برای ارائه دارد.