📋 خلاصه مقاله:
پایان سریال “And Just Like That” با تمرکز بر استقلال کری بردشاو و چالشهای زندگی او، بهطور غیرمنتظرهای با صحنهای طنزآمیز از تلاش برای رفع مشکل توالت به پایان میرسد. این سریال با حفظ حس عجیب و غریب خود، بهطور غیررمانتیک اما سازگار با شخصیتها، خداحافظی میکند و بر اهمیت زندگی انفرادی تأکید دارد.
هشدار: این مطلب شامل افشای داستان قسمت پایانی سریال “And Just Like That” است که هماکنون در HBO Max در حال پخش است.
اینگونه است که دنیای کری بردشاو (سارا جسیکا پارکر) به پایان میرسد: نه با یک انفجار، بلکه با فورانی از فضولات انسانی.
شخصیتهای دیگر به نوعی به پایانبندی رسیدند، هرچند نه به شکلی که امکانهای آینده را بهطور کامل ببندد. شارلوت (کریستین دیویس) با هویت جنسیتی فرزند کوچکترش کنار آمد — یک زیرپلات واقعاً همدلانه و حساس در نمایشی که اغلب میتواند نسبت به کودکان امروزی موضع خصمانهای داشته باشد — و سرانجام بر تأثیر سرطان پروستات بر زندگی جنسیاش غلبه کرد. آنتونی (ماریو کانتون) نامزدی را به هم زد اما رابطهاش را حفظ کرد و تنها هزینهاش یک ضربه به صورت بود.
با این حال، احساسی که از “Party of One” به دست میآید، خداحافظی دوستانهای نیست. این یک حس عجیب و غیرقابل اجتناب است — همان حسی که از ابتدا بر این نمایش سایه افکنده بود، با غیبت بزرگ سامانتا و شخصیتهایی که از گذر زمان شگفتزده شدهاند. “And Just Like That” در طول زمان در این زمینه بهبود یافت و به نقطهای رسید که این منتقد این تلاش را بسیار ارزشمند یافت. اما شاید درست بود که نمایش به همان شیوه غیرمعمول و عجیب و غریبی که آغاز شد، پایان یابد، حتی اگر این به معنای خداحافظی ناگهانی با شخصیتهای خیالی باشد که بیش از یک ربع قرن با آنها آشنا بودهایم.
در هیچ لحظهای از «Party of One» صحنهای را نمیبینیم که این مجموعه را در ذهن عموم تعریف کرده باشد: چهار دوست که دور میز یک رستوران مد روز جمع شدهاند و درباره زندگی و عشق صحبت میکنند. به جای آن، کری را در یک رستوران رباتیک میبینیم که از تکنولوژی سردرگم شده و با نگاهی غمگین به عروسکی به نام تامی توماتو خیره شده است. این طنز عمدی است؛ شاید تضاد هم همینطور. به هر حال، این بسیار شبیه کری است — که اغلب دوستی خوبی نیست — که به امور خود رسیدگی کند و دیگران را به حال خود بگذارد.
با این حال، این همان چیزی است که همیشه به آن بازمیگردم. «و درست مثل آن» دوست داشت قهرمانانش را به پایین بکشد، اغلب به معنای واقعی کلمه: شارلوت که از سرگیجه رنج میبرد؛ میراندا که برهنه در حال تلاش برای خروج از تانک محرومیت حسی فرو میریزد؛ کری که روی کفپوش چوبی لختش سر میخورد؛ و قبل از همه اینها، آقای بیگ (کریس ناث) که از پلاتون خود میافتد و دچار حمله قلبی مرگبار میشود، حادثهای که به عنوان نقطه شروع ماجراهای تاریک سریال عمل میکند. «سکس و شهر» با انتخاب کری برای بیگ به پایان رسید، هرچند که صدای او درباره مهمترین رابطه در زندگی هر فرد که با خود اوست، چیز دیگری میگفت. این بار، او واقعاً تنها است — و زندگی انفرادی همیشه زیبا نیست. این پایانبندی از نظر داخلی سازگارتر است، اگرچه کمتر رمانتیک است. چه این معنا را دوست داشته باشید یا نه، «و درست مثل آن» تا آخر به خود وفادار ماند.