📋 خلاصه مقاله:
در فیلم “Roofman” به کارگردانی درک سیانفرانس، داستان واقعی جفری منچستر، دزد معروف به “Roofman”، روایت میشود. او با روشهای غیرمعمول و باوجدان، رستورانهای مکدونالدز را سرقت میکرد. فیلم بر زندگی او پس از زندان و رابطهاش با زنی محلی تمرکز دارد.
کارگردان درک سیانفرانس حال و هوای فیلمهای دهه ۷۰ را به داستانی واقعی و تقریباً غیرقابل باور جنایی از اوایل دهه ۲۰۰۰ میآورد. در این فیلم، کیرستن دانست و پیتر دینکلیج حضور دارند.
تجربه سرقت مسلحانه میتواند بسیار تروماتیک باشد. با این حال، قربانیان جفری منچستر، معروف به “Roofman”، او را به طرز غیرمعمولی باوجدان توصیف میکنند. او هنگام ورود به رستورانهای مکدونالدز برای سرقت، کارکنان را در یخچال قفل میکرد. اما قبل از آن مطمئن میشد که لباس کافی برای گرم ماندن دارند. اگر چنین نبود، حتی ممکن بود کت خود را به آنها بدهد. همانطور که توسط چنینگ تیتوم با حداکثر جذابیت بازی میشود، این جنایتکار راهی غیرمستقیم به قلب شما پیدا میکند: از طریق سقف.
کارگردان درک سیانفرانس در فیلم “Roofman” از عنوانی استفاده کرده که رسانههای خبری به منچستر دادهاند. دلیل این نامگذاری، روش غیرمعمول اوست. جایی که دیگر دزدان ممکن است از در پشتی یا یکی از پنجرهها وارد شوند، این فرد سوراخی در سقف ایجاد میکرد و خود را پایین میکشید. سپس تا صبح منتظر میماند و مدیر را مجبور میکرد تا صندوقها را خالی کند — البته با ادب. او قبل از دستگیری، ۴۵ مکدونالد یا اهداف مشابه را مورد سرقت قرار داد. اگرچه “Roofman” تنها آخرین مورد از این سرقتها را بازسازی میکند.
فیلم بیشتر بر روی اتفاقاتی تمرکز دارد که پس از زندانی شدن جفری رخ میدهد. او راهی برای خروج از زندان پیدا میکند و در گوشههای نادیده گرفته شده فروشگاه Toys “R” Us در شارلوت، کارولینای شمالی ساکن میشود. جفری در نهایت با زنی محلی به نام لی وینسکات، که در همان فروشگاه اسباببازی کار میکرد، رابطهای عاشقانه برقرار میکند. این تغییر عجیب توسط سیانفرانس و همنویسندهاش کرت گان انجام شده است. زیرا هر دو شخصیت را نسبت به قبل احمقتر نشان میدهد. با این حال، یکی از نکات کلیدی فیلم “Roofman” این است که منچستر در برخی جنبهها بسیار باهوش بود و در برخی دیگر چندان روشنفکر نبود.
او دقیقاً رابین هود نبود، اما “روفمن” به آن سنت بزرگ آمریکایی تعلق دارد که حداقل به “بانی و کلاید” برمیگردد. این سنت از مخاطبان میخواهد که برای “آدمهای بد” تشویق کنند. چرا نباید این کار را بکنیم؟ وقتی فیلم منچستر را به عنوان یک پدر نمونه در همه جنبهها به جز قانونشکنی نشان میدهد، این تشویق طبیعی به نظر میرسد. آن رشته سرقتهای مکدونالدز با انگیزه تأمین خانوادهاش انجام شد. هرچند خوشبختانه حدود ۷۰ میلیون پدر دیگر در این کشور به همین روش عمل نمیکنند.
پانزده سال پیش، سیانفرانس با کارگردانی رایان گاسلینگ در فیلمهای «ولنتاین آبی» و «مکانی فراتر از کاجها» شهرت هنری خود را تثبیت کرد. این آثار به شکلی واقعگرایانه اما بزرگ، عشقهای محکوم به شکست و آرزوهای بر باد رفته را به نمایش میگذاشتند. این تمها همچنان باقی ماندهاند. در تاتوم، او یک ستاره سینمایی دیگر برای به تصویر کشیدن این رویاها دارد. این دو به نظر میرسد که یکدیگر را به خوبی درک میکنند. همانطور که دان سیگل و کلینت ایستوود یا استوارت روزنبرگ و پل نیومن اینگونه بودند. میتوانیم امیدوار باشیم که «روفمن» اولین و نه تنها باری باشد که با هم کار میکنند.
در فیلمهای هالیوودی درباره کلاهبرداران و افراد فریبکار، این ماجرا معمولاً به عنوان یک خنده بزرگ تلقی میشود. به عنوان مثال، میتوان به فیلمهای اخیر مانند “The Old Man and the Gun” و “I Love You Phillip Morris” اشاره کرد. هرچند که سیانفرانس بیشتر حس و حال دهه ۷۰ را منتقل میکند.
تراژدی آرام “Roofman”
در حالی که “Roofman” به اندازه کافی سرگرمکننده است، نه کارگردان و نه ستاره فیلم داستان منچستر را به عنوان یک شوخی نمیبینند. در واقع، این یک تراژدی آرام است. کهنهسرباز آسیبدیده ارتش ایالات متحده، که قبل از شروع فیلم از خدمت مرخص شده است، یک خانواده را از دست میدهد. به نظر میرسد که در راه شروعی دوباره است. اما با بازگشت به الگوهای قدیمی، شانس خود را خراب میکند.
فیلمنامه شخصیت کاملی به نام استیو، دوست غیرقانونی جفری در ارتش (با بازی LaKeith Stanfield)، را معرفی میکند. او میگوید: «تو مثل یک محاسبهگر هستی، اما کمی احمقانه عمل میکنی». منظورش ناسازگاری است، هرچند «احمقانه» کلمه خوبی برای آن است. تاتوم که بهطور دوستداشتنی در «۲۱ Jump Street» نقش یک احمق واقعی را بازی کرد، جفری را بهعنوان فردی هوشمند و در عین حال بیپروا تفسیر میکند. این ترکیب تقریباً کارتونی یادآور نقش نیکلاس کیج در «Raising Arizona» است.
نحوهای که جفری آن فروشگاه Toys “R” Us را به قلمرو شخصی خود تبدیل میکند، رویای هر کودکی است که با آواز «نمیخواهم بزرگ شوم» بزرگ شده است. این موضوع هرگز بهعنوان چیزی بیارزش ارائه نمیشود، هرچند ممکن است روی کاغذ اینگونه به نظر برسد.
در همین حال، طراح تولید اینبال واینبرگ شایسته تقدیر ویژهای است. او فروشگاه قدیمی Toys “R” Us را بازسازی کرده است. (این فروشگاه واقعی در کنار یک Circuit City قرار داشت و به این اندازه عروسکهای Tickle Me Elmo نداشت.)
زندگی جفری در فروشگاه
جفری به مدت نزدیک به شش ماه با غذاهای ناسالم و آبنبات زنده ماند. اگر فیلم را باور کنیم، او در لباس زیر و کفشهای Heelys — آن کفشهای اسکیتدار از اوایل دهه ۲۰۰۰ — و گاهی کمتر، رقصید. زیرا ستاره “Magic Mike” مخاطبان خود را میشناسد و به آنها چیزی میدهد که آن مجموعه هرگز نمیتوانست، و تنها کمی از نمایش کامل فاصله میگیرد.
سیانفرانس یک مدیر ناخوشایند به نام میچ را معرفی میکند. این نقش را پیتر دینکلیج بازی میکند. جفری با نصب مانیتورهای کودک در دفتر پشتی، او را زیر نظر میگیرد. میچ با یک کارمند جوان به نام اوتیس (اموری کوهن) بدرفتاری میکند. او هیچ سخاوتی نسبت به لی (دانست) نشان نمیدهد. در اخلاق فیلم، این به معنای سزاوار بودن او برای آنچه در انتظارش است، میباشد.
رفتار جفری و تلاشهای او برای کمک
در مقابل، جفری برای کمک به کارمندان از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. او به کامپیوتر میچ نفوذ میکند تا برگههای زمانی آنها را تغییر دهد. همچنین، یک کیسه زباله پر از خوراکیها را میدزدد تا به خیریه اسباببازی در کلیسای لی اهدا کند.
مطمئناً لی میتوانست همه چیز را کنار هم بگذارد. اگر جفری دخترانش را با هدایایی از همان جایی که او کار میکرد، غرق میکرد، میتوانست از تخفیف کارمندیاش استفاده کند. با توجه به سرعتی که چیزها در فروشگاه ناپدید میشوند، احتمال زیادی وجود دارد که رئیسش شروع به ایجاد مشکلات برای او و سایر کارمندان کند. میتوان به این موضوع ایراد گرفت یا به سادگی با آن کنار آمد. همانطور که سیانفرانس و تیتوم با هم همکاری کردند تا نیم دوجین صحنههای بهیادماندنی را ارائه دهند. از فرار آرام جفری از زندان گرفته تا صحنهای که او برای دختر بزرگ لی، لیلی کولایاس، یک ماشین قدیمی میخرد و آن را تا حد ممکن به کار میگیرد.
در نهایت، شیمی فوقالعاده بین دو بازیگر اصلی، فیلم را شایسته تماشای مجدد میکند. تیتوم دیگر آن نوجوان مغرور فیلمهای «Step Up» سالهای گذشته نیست. اعتماد به نفس طبیعی او جایگزین خودنماییهای گذشتهاش شده است. در همین حال، دانست به خوبی حس احتیاط را به زنی که به فرزندانش وفادار و در ایمانش پایبند است، میآورد. او شخصیت لی را به عنوان فردی بسته به عشق بازی میکند. این تیتوم است که راه ورود غیرمتعارف را پیدا میکند.