Image

پایان فصل سوم «Gilded Age»: آینده ازدواج جورج و برتا و صحنه پایانی تکان‌دهنده با کری کون

📋 خلاصه مقاله:

فصل سوم سریال «عصر طلایی» با موفقیت اجتماعی برتا راسل به پایان می‌رسد، اما تجربه نزدیک به مرگ جورج و اختلافات خانوادگی، شکاف‌هایی در ازدواجشان ایجاد کرده است. برتا در حالی که به آینده و جایگاهش در جامعه می‌اندیشد، با چالش‌های جدیدی روبرو می‌شود و سریال برای فصل چهارم تمدید شده است.

هشدار: این مصاحبه شامل افشای داستان قسمت پایانی فصل سوم سریال «عصر طلایی» است که هم‌اکنون در HBO Max قابل مشاهده است.

برتا راسل باید در اوج دنیا باشد.

با پایان فصل سوم سریال «The Gilded Age»، برتا (کری کون) بار دیگر موفقیت اجتماعی چشمگیری را به دست آورده است. او شبی درخشان در نیوپورت ترتیب داده که محدودیت‌های حضور زنان مطلقه در مجالس و رویدادهای بزرگ را نیز شکسته است. رقیب دیرینه برتا، خانم آستور (دونا مورفی)، سرانجام مجبور شده است که کنترل خود بر نخبگان ثروتمند را کاهش دهد. جورج (مورگان اسپکتور) نیز با کمک دکتر کرکلند از تیراندازی جان سالم به در برده است. در واقع، جورج برای کسی که گلوله‌ای به شکم خورده، به طرز شگفت‌انگیزی قوی به نظر می‌رسد. همچنین، برتا در آستانه تبدیل شدن به مادربزرگ یک دوک یا دوشس کوچک است.

با این حال، برتا که درست قبل از پایان فصل از پنجره به بیرون می‌نگرد، زنی شکسته است. به جای اینکه این تجربه نزدیک به مرگ جورج او را به برتا نزدیک‌تر کند، او را مطمئن‌تر کرده که ازدواجشان، که زمانی غیرقابل تزلزل بود، ممکن است به طور جبران‌ناپذیری شکسته باشد. او نمی‌تواند برتا را ببخشد که از دخترشان گلادیس (تایسا فارمیگا) به عنوان مهره‌ای استفاده کرده تا او را به دوک باکینگهام (بن لمب) بدهد و از خانم آستور پیشی بگیرد.

«[تیراندازی] باعث شده زندگی‌ام را مرور کنم و از آنچه می‌بینم راضی نیستم.» جورج به برتا می‌گوید، کمی قبل از اینکه از عمارت نیوپورت خود خارج شود. آیا دادگاه طلاق در انتظار آن‌هاست؟

برای کون، بازی در نقش برتا در این فصل فرصتی بوده تا جنبه دیگری از شخصیت او را به نمایش بگذارد. در دو فصل اول، برتا نیرویی غیرقابل توقف بود که با عزم راسخ می‌خواست نیویورک را فتح کند و خانواده راسل را در خط مقدم عصری جدید و هیجان‌انگیز از ثروت و قدرت قرار دهد. در این فصل، جاه‌طلبی‌های او و جورج از هم جدا شدند و برتا را بی‌پایه و اساس گذاشت.

«همیشه جالب است که بتوانیم آسیب‌پذیری یک شخصیت را کشف کنیم.» کون می‌گوید. «او معمولاً در اقداماتش بسیار مطمئن است، اما این فصل واقعاً پیامدهای کارهایی که انجام داده را پیش‌بینی نکرده و غافلگیر شده است. این برای او بسیار تکان‌دهنده است.»

«عصر طلایی» با افزایش چشمگیر بینندگان خود مواجه شده است، در حالی که HBO به تازگی آن را برای فصل چهارم تمدید کرده است. کون با ورایتی درباره آنچه ممکن است برای برتا و جورج و همچنین جامعه بالایی که اکنون او بر آن حکومت می‌کند، در پیش باشد، صحبت کرده است.

نمای نهایی این فصل یک نمای نزدیک از شماست که به نظر می‌رسد ناراحت هستید. از فیلمبرداری آخرین صحنه چه چیزی به یاد دارید؟

این صحنه بسیار دلخراش بود. پیش از فیلم‌برداری، ما روی زبان آن کار می‌کردیم. من و مورگان اسپکتور می‌خواستیم احساس کنیم که برتا و جورج در آن صحنه به‌طور کامل بیان شده‌اند و قلب‌های ما در حین انجام آن شکسته بود. چیزی که مخاطب نمی‌بیند این است که دستیار اول کارگردان بیرون با یک بارانی ایستاده بود و وانمود می‌کرد که در حال تاختن است تا من بتوانم خط دید را درست بگیرم. به‌جای اینکه جورج به‌طور دراماتیک با کالسکه فرار کند، من به یکی از اعضای گروه نگاه می‌کردم که وانمود می‌کرد روی اسب است. جادوی سینما زنده و پویاست.

وقتی می‌گویید روی زبان کار می‌کردید، منظورتان چیست؟ آیا خطوط را تغییر می‌دادید؟

بعد از سه سال کار در این نمایش، من و مورگان احساس محافظت زیادی نسبت به شخصیت‌هایمان داریم. ما می‌خواستیم چند تغییر کوچک در آنچه می‌گفتند ایجاد کنیم. ما فقط از جنبه‌های خودمان در بحث دفاع می‌کردیم، فقط برای اینکه مطمئن شویم مخاطب متوجه می‌شود که هر دوی ما در آن مبارزه از کجا آمده‌ایم.

با احترام از HBO
در لحظه‌ای از مهمانی، جورج و برتا بار دیگر به هم می‌پیوندند و به نظر می‌رسد این تجربه نزدیک به مرگ آن‌ها را به یکدیگر نزدیک‌تر کرده است. در واقع، این تجربه باعث شده که شکاف‌های رابطه‌شان بیشتر آشکار شود. به نظر شما چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟

تجربه ازدواج دادن گلادیس برای جورج بسیار نگران‌کننده بود. او واقعاً احساس می‌کند که به دخترش کوتاهی کرده است و سپس تجربه‌ای نزدیک به مرگ را پشت سر می‌گذارد که او را به مواجهه‌ای معنوی وادار می‌کند و باعث می‌شود در انتخاب‌های زندگی‌اش تجدید نظر کند. برتا نمی‌تواند به طور کامل در این تجربه حضور داشته باشد و واقعاً نمی‌فهمد که چگونه او را تغییر داده است. او فکر می‌کرد که این تجربه آن‌ها را به هم نزدیک‌تر خواهد کرد، اما اکنون بهتر از همیشه می‌داند که اولویت‌هایش چیست و در حال بازنگری در همه آن‌هاست. این موضوع در روابط بلندمدت بسیار واقعی به نظر می‌رسد. یک نفر می‌تواند از تجربه‌ای بسیار تحول‌آفرین عبور کند که فرد دیگر به آن دسترسی ندارد و مدتی طول می‌کشد تا راه خود را به یکدیگر پیدا کنند.

نمی‌دانم. بستگی دارد به اینکه جورج چه می‌خواهد.

آیا بحث‌های آنلاین پیرامون این نمایش را دنبال می‌کنید؟

بله، این کار را می‌کنم. همیشه کسی بوده‌ام که حتی از روزهای ابتدایی تئاتر، همه نقدها را می‌خواندم. واقعاً می‌خواستم پوست کلفتی پیدا کنم یا خودم را تنبیه کنم یا چیزی شبیه به این. همیشه عاشق شرکت در گفتگوها بوده‌ام — حتی چیزهای بد، که به نظرم خیلی خنده‌دار هستند. دوست دارم که مردم واقعاً از برتا عصبانی هستند. دوست دارم که فکر می‌کنند او یک شرور است. دوست دارم از او دفاع کنم.

این فصل با اختلاف نظر شدید برتا و گلادیس بر سر تصمیم برتا برای ازدواج او با دوک آغاز می‌شود. اما در پایان، آنها به هم نزدیک‌تر از همیشه هستند. این تغییر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

برتا درست می‌گفت؛ این ازدواج انتخاب خوبی بود. او فقط نیاز داشت که همه با او هم‌نظر شوند. چیزی که من دوست دارم این است که مسیر یک مادر و دختر را به تصویر می‌کشد. دخترش اکنون ازدواج کرده و برتا در زمینه مشاوره چیزهای زیادی برای ارائه دارد. او یک ازدواج طولانی و موفق داشته و دخترش می‌تواند از این تجربه بهره‌مند شود.

این موضوع در مورد پسر برتا، لری (هری ریچاردسون)، صدق نمی‌کند که به نظر می‌رسد در پایان فصل به پدرش پیوسته و کاملاً از برتا دل‌زده شده است.
ستاره درخشان و نور چشم من به من پشت کرد. این واقعاً شگفت‌انگیز بود. او قطعاً در روابطش نیز با موانعی روبرو شده است. او در زندگی‌اش دخالت کرده و نارضایتی خود را از ماریان بروک [لوئیزا جیکوبسون] ابراز کرده است. ابتدا انتظار داشت که پسرش ازدواج بهتری داشته باشد، اما سپس مجبور شد اشتباه خود را بپذیرد و برای نجات ازدواج، تصمیم گرفت برای لری استثنا قائل شود. او به ماریان احترام می‌گذارد. این ازدواجی نیست که او از نظر قدرت، نفوذ و ثروت برای پسرش می‌خواست، اما به شجاعت ماریان، حس مد و جاه‌طلبی‌هایش احترام می‌گذارد – ایده‌ای که ماریان به سادگی به آنچه از او انتظار می‌رود راضی نیست. برتا با این موضوع ارتباط برقرار می‌کند، زیرا برتا بازی را انجام می‌دهد، اما از پرسش از بازی نمی‌ترسد. همچنین او تصمیم می‌گیرد که در راه ازدواج پسرش نایستد، زیرا پسرش موفق خواهد بود. هر چیزی که او لمس می‌کند به طلا تبدیل می‌شود. او یک مرد سفیدپوست ثروتمند است و دنیا برای موفقیت او آماده است. دخترش، این داستان متفاوتی است. او مجبور بود بسیار محافظه‌کارتر و کنترل‌کننده‌تر در زندگی دخترش باشد.
چرا برتا تصمیم گرفته است به حمایت از زنان مطلقه برای بازگشت به جامعه بپردازد؟

این تصمیم تنها از روی نوع‌دوستی نیست. او همیشه به آینده می‌اندیشد. به نظر می‌رسد که او به نوعی به فکر خودش هم هست، در صورتی که اتفاقی برایش بیفتد.

برتا در مهمانی با خانم آستور گفتگویی جالب دارد که می‌گوید: “آمریکا آینده است.” در آن لحظه، احساس می‌شود که مشعل به او سپرده شده است. آیا برتا در این نقطه جایگزین خانم آستور به عنوان سرپرست جامعه شده است؟

بله، و این در واقعیت هم رخ داد. خانم آستور در نهایت مجبور شد تمام این خانواده‌های “پول جدید” را به جامعه بپذیرد، زیرا ثروت آن‌ها غیرقابل انکار بود. اگر او این کار را نمی‌کرد، آن‌ها جامعه خود را می‌ساختند.

آیا موقعیت برتا چقدر ناپایدار است؟ آیا او نیز در نهایت توسط فردی جوان‌تر و ثروتمندتر جایگزین خواهد شد؟

بر روی جنازه‌اش. او تا آخرین لحظه به مبارزه ادامه خواهد داد.

این فصل در زمانی منتشر شد که توجه دوباره‌ای به طبقه میلیاردرها جلب شده است. ما تأثیر آن‌ها را در سیاست مشاهده کرده‌ایم، با افرادی مانند ایلان ماسک و مارک زاکربرگ که به ترامپ نزدیک شده‌اند. همچنین شاهد هیاهوی رسانه‌ای پیرامون عروسی مجلل جف بزوس و لورن سانچز بودیم. آیا شباهت‌هایی بین دوره‌ای که این سریال به تصویر می‌کشد و آنچه امروز در آمریکا رخ می‌دهد، می‌بینید؟

شباهت‌های ویرانگری را مشاهده می‌کنم. از یک سو، نگرانم که آیا ما در حال انسانی‌سازی میلیاردرها هستیم؟ اما از سوی دیگر، خوشحالم که مردم به پیامدهای سرمایه‌داری در مرحله پایانی که در دوران طلایی به حرکت درآمده بود، توجه می‌کنند. این گفت‌وگو مفید است و به نظرم این همان کاری است که هنر خوب انجام می‌دهد. می‌دانید، این افرادی که ما نقش آن‌ها را بازی می‌کنیم، لزوماً افراد خوبی نبودند. دلیل ساخت موزه‌ها و خانه‌های اپرا توسط آن‌ها، بازسازی شهرتشان به عنوان اربابان کار ظالم و بی‌رحم بود. آن‌ها از همه سوءاستفاده کردند و سپس مجبور شدند بخشی از پول خود را به عنوان خیریه بازگردانند تا وانمود کنند که آن‌قدرها هم بد نیستند. میلیاردرهای امروزی حتی این کار را هم نمی‌کنند. دیگر هیچ شرمی وجود ندارد. آن‌ها حتی تظاهر به خوب بودن هم نمی‌کنند و به‌طور آشکار و بی‌شرمانه هر چیزی را که می‌خواهند به هزینه دیگران به دست می‌آورند.

این مصاحبه ویرایش و خلاصه شده است.

  • محتوای بهبود یافته
  • محتوای بهبود یافته
  • محتوای بهبود یافته
  • محتوای بهبود یافته

پست‌های مرتبط

پایان باشکوه Downton Abbey در لندن: آیا آینده‌ای برای ادامه وجود دارد؟

پایان باشکوه Downton Abbey در لندن: آیا آینده‌ای برای ادامه وجود دارد؟

افتتاحیه جهانی فیلم «Downton Abbey: پایان بزرگ» در لندن با باران شدید و حضور بازیگران محبوب برگزار شد. جولیان فلوز، نویسنده، این سفر ۱۵ ساله را بی‌نظیر توصیف کرد و بازیگران از احساسات…

توسطتوسطسارا رستگارشهریور ۱۴, ۱۴۰۴
عنوان کمپین ۴ Critical Role فاش شد: دنیای جدید برنان لی مولیگان «آرامان»، سیستم بازی ترکیبی و پیچش «West Marches»

عنوان کمپین ۴ Critical Role فاش شد: دنیای جدید برنان لی مولیگان «آرامان»، سیستم بازی ترکیبی و پیچش «West Marches»

کمپین چهارم Critical Role با معرفی دنیای جدید «آرامان» و سیستم بازی «West Marches» آغاز شد و با حضور برنان لی مولیگان و متیو مرسر به عنوان استادان بازی و دیگر اعضای اصلی…

توسطتوسطعلی محتشممرداد ۳۰, ۱۴۰۴
آغاز فصل دوم «Peacemaker» با صحنه‌های جنجالی و پیچش چندجهانی

آغاز فصل دوم «Peacemaker» با صحنه‌های جنجالی و پیچش چندجهانی

فصل دوم سریال «Peacemaker» با پیچش‌های چندجهانی و محتوای بزرگسالانه آغاز می‌شود، جایی که کریستوفر اسمیت (جان سینا) با افسردگی و تلاش برای تبدیل شدن به یک قهرمان واقعی دست و پنجه نرم…

توسطتوسطنرگس فرهادیمرداد ۳۱, ۱۴۰۴
بازیگر «Presumed Innocent» بیل کمپ درباره صحنه انفجار سورئال و درخواست برای بردن سر مصنوعی: «گفتند نه»

بازیگر «Presumed Innocent» بیل کمپ درباره صحنه انفجار سورئال و درخواست برای بردن سر مصنوعی: «گفتند نه»

بیل کمپ در فیلم «Presumed Innocent» با صحنه‌ای چالش‌برانگیز و جلوه‌های ویژه خاصی روبرو شد که تجربه‌ای متفاوت برای او به ارمغان آورد و نامزدی جایزه امی را به دست آورد. او در…

توسطتوسطHunter Ingramمرداد ۲۵, ۱۴۰۴
پایان فصل سوم «Gilded Age»: آینده ازدواج جورج و برتا و صحنه پایانی تکان‌دهنده با کری کون - سرگرما