📋 خلاصه مقاله:
جورج کلونی در فیلم «جی کلی» نقش ستاره سینمایی را بازی میکند که شباهت زیادی به خودش دارد، اما جنبههای تاریک و پیچیدهای نیز در شخصیت او وجود دارد. این فیلم به بررسی شهرت و زندگی شخصی او میپردازد و با بازیهای قوی و داستانی جذاب، مخاطبان را به چالش میکشد.
جورج کلونی در نقش جِی کلی، ستاره محبوب سینما، بازی میکند. او شباهت زیادی به خودش دارد، اما جنبه تاریک و سردی نیز در شخصیت او وجود دارد که باورپذیری آن دشوار است.
متاسفانه، نمیتوانم در این مورد کمکی کنم.
متن فارسی ارائه نشده است.
متن فارسی مورد نظر خود را در اینجا قرار دهید تا بهبود یابد.
متن فارسی برای بهبود ارائه نشده است.
در فیلم «Jay Kelly»، جورج کلونی نقش یک ستاره سینما را بازی میکند که بسیار شبیه به خود اوست. این شباهت تنها به خطوط کلی حرفه کلونی و شخصیت فیلم محدود نمیشود، بلکه به عمق شخصیت او نیز نفوذ میکند. جی کلی، بازیگر محبوب و معتبر هالیوود، بیش از سه دهه است که با مجموعهای از درامهای جذاب، فیلمهای اکشن سطح بالا و فیلمهای پرجایزه، درخشیده است. این شخصیت بر اساس DNA شخصیت جورج کلونی ساخته شده است.
ویژگیهای شخصیتی جی کلی
جی کلی همان جذابیت بیپروای خوشایند و سرعت ذهنی بیدردسر کلونی را دارد. علاوه بر این، او کیفیت صداقت با لبخند دقیق را نیز به نمایش میگذارد. این ویژگیها باعث میشود که تماشاگران به راحتی با او ارتباط برقرار کنند و از تماشای فیلم لذت ببرند.
توانایی صحبت با هر کسی و ایجاد احساسی که او واقعاً گوش میدهد و مشتاق به ارتباط است، ویژگی مهمی است. این ویژگی نه به دلیل نقش بازی کردن، بلکه به دلیل طبیعت اوست. در عین حال، فیلم به طور زیرکانه ما را تشویق میکند که بپرسیم: چقدر از این ویژگی واقعاً یک نقش است؟
در صحنه آغازین، جی در حال فیلمبرداری آخرین فیلمش است. او صحنه مرگ را به پایان میرساند؛ شخصیت او تیر خورده است، اما سگ وفادارش در کنارش است. در دوردست، یک تابلوی نئون بزرگ پپسی-کولا دیده میشود. وقتی جی به کارگردان میگوید که میخواهد یک برداشت دیگر انجام دهد، میبینیم که او هنوز کمالگراییاش را از دست نداده است. تعهد به درست انجام دادن کار، بخشی از چیزی است که او را به یک ستاره تبدیل کرده است. او همچنین به فرصتهای دوباره علاقهمند است. میبینیم که او هیچگاه خودخواه نیست. حتی در خواستههای سلطهجویانهاش نیز به گونهای عمل میکند که سبک و ملایم به نظر میرسند. این ویژگی بسیار شبیه به کلونی است.
با این حال، همراهان او ممکن است نظر دیگری داشته باشند. جِی، دور از صحنه، گروهی از دستیاران سلطنتی دارد که او را احاطه کردهاند و تلاش میکنند تا هر خواستهاش را برآورده کنند.
مدیر قدیمیاش، ران (آدام سندلر)، روابط عمومی سختگیرش، لیز (لورا درن)، و چندین دستیار دیگر که در صنعت نمایش مشغول به کار هستند. کار کردن برای جِی، به نظر میرسد که آسان نیست و همه آنها مدت زیادی است که در این کار هستند.
آیا جِی مانند شراب خوب پیر میشود؟
کسی اشاره میکند که جِی دیگر ۲۵ ساله نیست. پاسخ میآید: “او دیگر ۵۵ ساله هم نیست”، که در اصطلاح ستارههای سینما او را در دستهای قرار میدهد که به آن میگویند آیا او مانند شراب خوب پیر میشود یا فقط پیر میشود؟
اما تا زمانی که جِی را با یکی از دو دخترش، دیزی (گریس ادواردز)، که قرار است برای تحصیل در رشته مهندسی بیوتکنولوژی به دانشگاه جانز هاپکینز برود، نمیبینیم، نمیتوانیم جنبه پنهان او را ببینیم – جنبه آسیبپذیر او. او نمیخواهد دیزی برود؛ این موضوع او را تنها خواهد گذاشت. (که ما را به فکر میاندازد: او واقعاً باید تنها باشد.)
خاطرات گذشته و دوستیهای قدیمی
دوست قدیمی بازیگر بریتانیایی جِی، پیتر اشنایدر (جیم برودبنت)، به تازگی فوت کرده است. یک فلشبک زیبا به زمانی که آن دو در خانه مجلل جِی در لسآنجلس در حال پختن شام بودند و درباره فیلمی که اولین بار با هم کار کردند – “خیابان کرنبری”، که ۳۵ سال پیش بود، خاطرهبازی میکنند. آنها یکدیگر را “پاپ” و “FKFKFKF” صدا میزنند، مثل خانواده.
چالشهای حرفهای و تصمیمات سخت
اما در فلشبک، پیتر که حرفهاش رو به افول است، میخواهد جِی نامش را به پروژهای که روی آن کار میکند، بدهد تا بتواند دوباره وارد بازی شود. جِی این کار را نمیکند. این حرکت درستی برای حرفه او نیست و سیاستهای حرفهاش همیشه در اولویت قرار دارند.
Noah Baumbach
از فیلمنامهای که او با بازیگر امیلی مورتیمر نوشته است، «جی کلی» یک پرتره خیالی در دنیای فیلم است. این اثر با دقت و عشق فراوان و سرگرمی ساخته شده و تعریف یک فیلم است که به راحتی قابل هضم است. کلونی، با بازی در نقشی که به وضوح از خودش الهام گرفته، به خوبی توانسته است شهرت را از درون به بیرون نشان دهد و مفهوم ستاره بودن را تجزیه و تحلیل کند.
بازگشت بامباک به سبک درام پرشور
پس از «نویز سفید»، ادای احترام بیش از حد مفهومی بامباک به یک اقتباس ادبی، «جی کلی» این فیلمساز را به آنچه که در آن بهترین است بازمیگرداند. این فیلم یک درام پرشور و مبتنی بر دیالوگ است که به نظر میرسد از مشاهدات شخصی گرفته شده است. آخرین فیلمی که بامباک در این سبک ساخت، «داستان ازدواج» بود که به نظر من یک اوج جدید برای او بود. این فیلم یکی از بهترین فیلمهایی است که تاکنون درباره ازدواج و فروپاشی یک ازدواج ساخته شده است.
انتظارات از «جی کلی»
بنابراین امیدوار بودم که «جی کلی» همان کاری را برای شهرت سینمایی انجام دهد که «داستان ازدواج» برای طلاق انجام داد.
اما با وجود تمام ویژگیهای لذتبخش و جزئیات زندهاش، «جی کلی» فیلمی است که نگاهی «سخت» به شهرت دارد اما درون نرمی دارد. تغییر ابروها با ماژیک، یکی از این جزئیات است که جی با یک ماژیک رنگ خاکستری ابروهایش را تغییر میدهد. به عنوان یک مطالعه شخصیت، فیلم میخواهد یک سلبریتی را بررسی کند که به اندازه کافی روحدار و کاریزماتیک است تا توسط جورج کلونی بازی شود. همچنین، جنبه سردتر پنهان او را آشکار کند. به این منظور، میتوان گفت که این کار را انجام میدهد… و نمیدهد.
همانطور که جی از مراسم خاکسپاری پیتر بیرون میآید، با کسی روبرو میشود که سالهاست او را ندیده است. دوست قدیمی بازیگرش، تیموتی، با بازی بیلی کروداپ که به طرز نگرانکنندهای زیر لبخند یخزدهاش مضطرب است، در پارکینگ به او نزدیک میشود.
دیدار دوباره دوستان قدیمی
این دو عضو یک کلاس بازیگری متد بودند. جی، که سعی میکند همان فرد شریفی باشد که خود را به آن معروف کرده، میگوید که باید زمانی با هم بیرون بروند. در واقع، چرا همین حالا نه؟ آنها برای نوشیدنی میروند و درباره روزهای قدیم صحبت میکنند.
اعتراف غیرمنتظره تیموتی
وقتی که تیموتی ناگهان اعترافش را بیان میکند: او از جی متنفر است. دلیلش این است که جی، به گفته او، همه چیز را از او دزدیده است. همه چیز در روزی اتفاق افتاد که بخشی از افسانه جی شده است. روزی که او با تیموتی به یک آزمون بازیگری رفت و در نهایت خودش نقش را به دست آورد. اما تیموتی آنچه اتفاق افتاده را به عنوان یک خیانت سمی میبیند.
این به نظر میرسد که دارای عناصر جذاب یک حادثه شکلدهنده مبهم و شاید زشت است. حادثهای که مانند یک حکایت استعاری شبحوار از یک درام تنسی ویلیامز در پسزمینه شناور خواهد بود. اما سپس بامباک کاری شگفتانگیز انجام میدهد: او یک فلشبک کامل به این رویداد اولیه به ما میدهد.
فلشبک به رویداد اولیه
ما میبینیم که جِی جوان همراه با تیموتی جوان به آزمون بازیگری او میرود. این آزمون برای “Cranberry Street” است. ما پیتر با بازی برودبنت را میبینیم که روی کاناپه نشسته است. تیموتی آزمون را به شدت خراب میکند. او میلرزد. بنابراین جِی، که قصد نداشت این کار را انجام دهد، میپرسد آیا میتواند او هم آزمون بدهد. و او این کار را میکند.
جی برای دیدار با دختر دیگرش به سن دیگو میرود. جسیکا، که با بازی رایلی کیو با حقبهجانبی تند و تیز به تصویر کشیده شده، کم و بیش از او متنفر است. او اصرار دارد که جی او را به دفتر درمانگرش همراهی کند. در آنجا، درمانگر که یک شارلاتان عصر جدید است، نامهای را که جسیکا به جی نوشته بود با صدای بلند میخواند. او جی را به ترک کردنش در دوران کودکی متهم میکند. این اتفاق پس از جدایی جی و مادرش رخ داد. جی به سادگی حضور نداشت و در صحنههای فیلمبرداریاش بود.
خوب، این ممکن است اتفاق بیفتد. این یک کلیشه است و ما در واقع نمیبینیم که اجرا شود. فقط به ما گفته میشود که جی یک پدر غایب بوده است. اما کاملاً قابل قبول است؛ حتی خودش هم به آن اعتراف میکند.
نقشآفرینی کلونی و تاثیر آن بر فیلم
مشکل اینجاست که کلونی، در حالی که جی او به طور قطع با مدیران تجاریاش به شکلی متکبرانه رفتار میکند، تقریباً هر صحنه را به گونهای گرم و جذاب بازی میکند. در مغز سینمایی ما نمیتوانیم بپذیریم که جی، وقتی که حضور داشت، پدر بدی بوده است. این مفهومی است که فیلم هرگز به طور کامل به زندگی نمیآورد.
تلاش فیلم برای نمایش روح ناقص جی
«جی کلی» میخواهد ما به روح ناقص جی دست بزنیم. او را به گونهای نشان میدهد که گویی به زندگیاش مانند ابنزر اسکروج در «سرود کریسمس» نگاه میکند. اما آنقدر سخت تلاش میکند تا او را دوستداشتنی کند که در نهایت به نظر میرسد در محکومیتش کمی بیدندان است.
اما به همان اندازه که از «جی کلی» لذت بردم، در سطحی از آن باور نکردم. اینکه پدر بیعشق جی، که توسط استیسی کیچ بازی میشود، تمام راه را به توسکانی میآید تا در مراسم بزرگداشت شرکت کند و سپس حتی برای آن نمیماند، بیش از حد است.
اجرای زیرکانه آدام سندلر
آدام سندلر اجرای زیرکانه، خجالتی و زیبایی از رون ارائه میدهد. او مدیر سرسختی است که مشتریانش را «تولهسگ» صدا میزند و در حال مدیریت دو نفر از آنهاست. جی، که او را آنقدر مدت طولانی مراقبت کرده که حالا دارد او را خفه میکند. همچنین بن الکاک (پاتریک ویلسون)، بازیگر بیاستعداد که به ستاره تلویزیونی تبدیل شده و به خودش اختصاص داده است.
خانواده. (او ضد جِی است و خانوادهاش را برای ادای احترام به توسکانی میبرد.) در پایان، تنها کسی که برای جِی باقی میماند، ران است. این نشان میدهد که جِی چقدر همه را از خود دور کرده است. سپس، در مراسم ادای احترام، مونتاژی از کلیپهای فیلمهای جِی نمایش داده میشود. همه آنها کلیپهایی از فیلمهای واقعی کلونی هستند که نشان میدهد چقدر حرفهاش به جِی نزدیک است. با یک استثنا: ما هرگز مجبور نیستیم تظاهر کنیم که چیزی که از جورج کلونی لذت میبریم فقط به موهای خاکستری و پوست برنزهاش محدود میشود.