📋 خلاصه مقاله:
اندرو سانتینو در ویژهبرنامه کمدی “White Noise” مرزهای کمدی را با شوخیهای تحریکآمیز و بررسی کلیشهها جابجا میکند. او معتقد است که کمدی باید مخاطب را با عشق همراه کند تا هیچ چیز نفرتانگیزی نباشد. سانتینو به دنبال ایجاد دنیای خود در فضای دیجیتال است.
اندرو سانتینو دوست دارد مرزها را جابجا کند.
او در سومین ویژهبرنامه کمدی خود به نام “White Noise” که اولین بار برای هولو ساخته شده است، با این سوال شروع میکند: “آیا این نژادپرستانه است…؟”
این سوالی است که بینندگان ممکن است درباره برخی از جوکهای او بپرسند. سانتینو بهطور غیررسمی کلیشهها را با نگاهی تحریکآمیز بررسی میکند. عنوان این ویژهبرنامه که در ۱۲ سپتامبر پخش میشود، از یکی از بخشهای پرهیجان مجموعه گرفته شده است. شاید همچنین اشارهای به خودانتقادی او در کمدی باشد.
قدرت کمدی در نگاه سانتینو
سانتینو میگوید: «مردم ممکن است کمی احساس ناراحتی یا سردرگمی کنند. آیا باید بخندند یا اینکه گفتن آن درست است؟ به نظر من، این همان نقطه قوت کمدی است. اگر مخاطب را با عشق همراه کنید و آنها بدانند که در شوخی با شما شریک هستند، هیچ چیز نفرتانگیزی نخواهند یافت.»
کمدین متولد شیکاگو سالهاست که با پادکستهای خود “Whiskey Ginger” و “Bad Friends” با بابی لی، مرز بین قابل قبول و غیرقابل قبول را طی میکند. این برنامهها سانتینو را به یکی از صداهای شناختهشده کمدی تبدیل کردهاند. او از طرفداران میخواهد که ایرپادها را کنار بگذارند و در کنار یک جمع زنده بخندند.
تجربهای زنده و متفاوت
او میگوید: “از خانهتان بیرون بیایید و از دیدن افرادی که در مقابل چشمانتان چیزهایی میسازند لذت ببرید. این بهترین تجربه در دنیاست.”
این ویژهبرنامه بیننده را مستقیماً وارد یک شوخی میکند. چرا از ورود بزرگ و پرشکوه صرفنظر کردید؟
نمیخواستم کار سنتی “کشتن زمان در ابتدا” را انجام دهم که در گذشته انجام دادهام. احتمالاً ۱۰ دقیقه از مطالب قبل از آنچه میبینید انجام دادم. فقط میخواستم ویژهبرنامه را با چیزی سرگرمکننده، سریع و جذاب شروع کنم. عبارت “آیا نژادپرستانه است؟” یک قلاب عالی است.
کجا ویژهبرنامه را فیلمبرداری کردید؟
من در تئاتر پنتیجز در مینیاپولیس، مینهسوتا فیلمبرداری کردم. این شهر برای کمدی و نوشیدن عالی است. ترکیبی خوب از وضعیتهای اجتماعی-اقتصادی و دیدگاههای سیاسی در اینجا وجود دارد. شما همه جوانب سکه را میبینید که من آن را دوست دارم.
من فقط دوست دارم بعد از نمایش برم و حسابی خوش بگذرونم. نه — من شهری رو دوست دارم که وقتی صحبت از بیرون رفتن و خوشگذرانی میشه، خودش رو خیلی جدی نگیره. مینیاپولیس شهری عالی برای خوردن و نوشیدن با آدمهای خوبه. متاسفانه اخیراً خیلی چیزها رو پشت سر گذاشتهاند و من افتخار میکنم که اونجا فیلمبرداری کردم.
بیل بر به من گفت که ترجیح میدهد وقتی مخاطب “خصمانه” است. آیا شما از این لذت میبرید؟
نه، بیل بر دیوانه است. او دیوانه است. من نمیخواهم با مخاطب وارد جنگ بشم. من فقط میخواهم که طرفداران کمدی آماده باشند تا با من در اتاق ناپدید شوند و خوش بگذرانند. ما نورها رو کم نگه میداریم تا بتونن به چیزهایی بخندند که نباید و فقط خوش بگذرونند. من اونجا نیستم که باهاشون بجنگم، اما بیل در این کار بهترینه. به همین دلیل اون عاشقشه.
شما به طور خندهداری درباره بزرگسالان دیزنی در ویژهبرنامهای که در هولو پخش میشود، صحبت میکنید، که متعلق به دیزنی است. چقدر زود پس از ارسال نسخه، از خانه موش تماس گرفتید؟
بلافاصله تماس گرفتند. آنها نمیتوانستند صبر کنند تا آن جوکها را کوتاه کنند. صادقانه بگویم، ما چندین بار رفت و برگشت داشتیم. آنها واقعاً از داشتن آن مطالب در آنجا لذت نمیبردند. در نهایت، به یک نقطه تعادل رسیدیم. من توانستم جوکها را نگه دارم، اما تغییر کردند. نمیخواهم دروغ بگویم: آنها قطعاً جوکها را تغییر دادند. از این موضوع خوشحال نبودم. ما وارد یک جنگ کوچک شدیم. آنها نمیخواستند آن جوکها در آنجا باشند. استدلال من این بود که درباره بسیاری از چیزهای دیگر در ویژهبرنامه که بحثبرانگیز است، شوخی میکنم. فکر نمیکنم شوخی درباره افرادی که به عنوان بزرگسالان دیزنی را دوست دارند، نظر بحثبرانگیزی باشد. اما آنها مخالف بودند.
شما میگویید که جوک قبلاً تندتر بود؟
بله، جالبتر بود. کمی بیشتر از آنچه دیدید باز شد، درباره افرادی که بدون بچه به دیزنی میروند و بزرگسالانی که لباسهای دیزنی میپوشند. اما دیزنی یک شرکت بزرگ و عظیم است. آنها گفتند: “اگر میخواهید اینجا باشد، اینگونه میخواهیم. در غیر این صورت نمیتوانیم این ویژهبرنامه را پخش کنیم. باید جوکها را حذف کنیم.” بنابراین ما به یک راهحل میانه رسیدیم. گفتیم راهی پیدا خواهیم کرد که جوکها را به گونهای تغییر دهیم که برای همه کار کند. دیزنی به نوعی آنچه را که میخواستند به دست آوردند و من سعی کردم بهترین چیزی را که میخواستم به دست آورم. این سازش در دنیای مدرن رسانه است.
معمولاً به ما آزادی کامل داده میشود. این اولین باری است که در ساخت ویژهبرنامهها تجربه میکنم که از روایت من ترسیده بودند. زیرا بازتابی از شرکتشان بود. چندین بار به آنها یادآوری کردم که این کمدی است و من شوخی میکنم و واقعی نیست. نکته کمدی این است که شما فقط واقعیت را به سخره میگیرید. اما آنها علاقهای به آن نداشتند.
تعادل در کمدی و رسانههای سنتی
بنابراین، دوباره به یک نقطه تعادل خوشایند رسیدیم. بیشتر اوقات کمدینها بدون فیلتر هستند. به همین دلیل است که ما دنیای پادکست را دوست داریم. به نوعی از فرمهای سنتی رسانه دور شدهایم. از اینکه به ما میگفتند “نباید این را بگویی” خسته شدیم.
صادقانه بگویم، این حرفها بیمعنی است، زیرا اینگونه نیست که مردم در دنیای واقعی فکر و صحبت کنند. هیچکس اهمیت نمیدهد. مردم همیشه نظر خود را بیان میکنند و از اینکه کمدینها بتوانند چیزهایی را بگویند که دیگران به دلیل ترس از آنها صحبت نمیکنند، لذت میبرند.
وظیفه کمدینها در جامعه
این وظیفه ماست که موضوعات ناخوشایند را مطرح کنیم و درباره موضوعاتی صحبت کنیم که مردم از آنها دوری میکنند. این بهترین بخش از این حرفه است. ما میتوانیم در دنیای پادکست زندگی کنیم و استندآپ زنده اجرا کنیم که هرگز فیلتر نخواهد شد.
چالشها و موفقیتها
بنابراین، این برای من چالشی بود، اما توانستم آن را به نتیجه برسانم. هنوز هم این ویژهبرنامه را دوست دارم و امیدوارم مردم از آن لذت ببرند، صرفنظر از کشمکشهای ذهنی من.
بسیاری از ما تمایل داریم احساس آزادی بیشتری داشته باشیم. بنابراین، به دنبال کارهای خودمان میرویم. افراد زیادی با انجام کارهای شخصی خود، درآمد بیشتری نسبت به مسیر سنتی استودیو کسب میکنند.
چالشهای مسیر سنتی
مدت زیادی طول کشید تا متوجه شویم که این افراد در حال دزدی از ما بودند. آنها تمام پول را میگرفتند و ما به سختی کار میکردیم. در نهایت، آنها به ما چیزی را میدادند که فکر میکردند شایستهاش هستیم.
ساختن دنیای خودمان
ما دریافتیم که اگر دنیای خودمان را بسازیم و به ایدههای دیگران درباره آنچه شایستهاش هستیم وابسته نباشیم، میتوانیم مخاطبان خود را ایجاد کنیم. این امر به ما کمک میکند تا آینده خود را شکل دهیم.
من همچنان به تلویزیون و فیلم علاقهمندم و امیدوارم دوباره به بازیگری بپردازم. اما در آینده نزدیک، تمرکزم بر استندآپ کمدی، پادکست و ایجاد دنیای خودم در فضای دیجیتال خواهد بود. بسیاری از افرادی که دیگر در تلویزیون و فیلم نمیبینید، به این دلیل است که در دنیای کمدی، فیلمهای تجاری بزرگ زیادی ساخته نمیشود. برنامههای تلویزیونی کمدی به نوعی به ناشناختهها رفتهاند. فرصتهای زیادی وجود ندارد، مگر اینکه یکی از دوستان ست روگن باشید و بتوانید در یکی از ۵۰ برنامه تلویزیونی او حضور پیدا کنید. خارج از این، شرایط کمی متفاوت و سختتر است. بسیاری از کمدینها از بازی در این بازی عجیب “لطفاً مرا دوست داشته باشید” برای کسب و کار خسته شدهاند. در عوض، آنها تصمیم گرفتهاند مستقیماً به مخاطبان خود بروند و سعی کنند با آنها ارتباط برقرار کنند.
برخی کمدینها به صورت مستقل در حال ساخت برنامههای تلویزیونی و فیلم هستند. به عنوان مثال، تئو وان و دیوید اسپید یک کمدی دوستانه نوشتند و خودشان آن را تأمین مالی کردند. آیا این مسیری است که شما را جذب میکند؟
کار کردن با دوستانم برایم جذاب است. هر هفته با بهترین دوستم، بابی لی، در برنامه “دوستان بد” همکاری میکنم. این بیشترین لذتی است که تا به حال داشتهام. بدون محدودیت و بدون اینکه کسی بخواهد از ما پول دربیاورد. نمیدانم آیندهام در تلویزیون و فیلم چگونه خواهد بود. به نظر نمیرسد که به زودی چیزی در آن دنیا داشته باشم.
عنوان این ویژهبرنامه از یک شوخی درباره “ماشینهای نویز سفید” در مقابل “ماشینهای نویز سیاه” و “ماشینهای نویز مکزیکی” و غیره گرفته شده است. به نظر میرسد که این ریسکپذیری برای شما بسیار سرگرمکننده است.
این بازی با کلمات به صورت طنز است. شما میدانید که من میدانم این بد است. همه ما به آن میخندیم زیرا میدانیم هیچ نفرتی پشت آن نیست. این فقط من هستم که این ایده را به شوخی میگیرم. کار کردن روی این شوخی جالب بود زیرا میدانستم واکنشی فراتر از خنده برمیانگیزد. مردم ممکن است کمی احساس ناراحتی یا سردرگمی کنند که آیا باید بخندند یا گفتن آن درست است. به نظر من، این همان نقطه قوت کمدی است.
تأثیر شوخیهای کلیشهای
در طول شوخی، وقتی درباره کلیشههای نژادی مختلف شوخی میکنید، این کار نمایشی “اوه بس کن، اندرو، این خندهدار نیست” را انجام میدهید. شما به مخاطب نشان میدهید که میدانید این احساس نادرست است. آیا شوخی بدون آن کار میکند؟
نقش مخاطب در درک شوخی
بله، کار میکند. این بستگی به مخاطب دارد. اگر مخاطب را با عشق همراه کنید و آنها بدانند که در این شوخی با شما شریک هستند، هیچ چیز نفرتانگیزی نخواهند یافت.
به نظر میرسد این ایده که برخی کمدینها در سالهای اخیر تکرار کردهاند، یعنی: “دیگر نمیتوان چیزی گفت”، به پایان رسیده است.
بسیاری از مردم میگویند کمدینها نمیتوانند هر چیزی بگویند، اما من کسی را نمیشناسم که این را بگوید. این روایت بیشتر توسط رسانهها منتشر میشود. آنها میگویند: “کمدینها دیگر چه چیزی میتوانند بگویند؟” اما ما این را نمیگوییم و اهمیتی نمیدهیم. هر شب بیرون میرویم و هر چه میخواهیم میگوییم. میتوانید به هر کلابی بروید و مجموعهای از موضوعات مختلف را بشنوید. این موضوعات میتوانند قابل بحث، ناخوشایند، حساس یا حتی نژادپرستانه باشند. این اتفاق هر شب در هر کلاب در کشور رخ میدهد. بنابراین، من به این روایت اعتقادی ندارم. به نظر من، جامعه به تدریج با این ایده راحتتر میشود که کمدینها میتوانند درباره هر چیزی شوخی کنند. البته تا زمانی که این کار خندهدار و با عشق انجام شود و از جایگاه بد و نفرتانگیز نیاید.
آمریکا اکنون بیش از هر زمان دیگری به دنبال سرگرمی است. مردم از غم و ترس خسته شدهاند. با تغییرات سریع جهان و سردرگمی مردم از وقایع جاری، ما باید با شوخی درباره آنچه در حال وقوع است، به آنها آرامش دهیم.
چرا به جای یک شوخی پایانی، ویژهبرنامه را با تشکر صمیمانه از طرفداران خود به پایان رساندید؟
کمدینها گاهی اوقات نقش ستارههای راک را به خود میگیرند و به نظر من این کار بیمعنی است. ما فقط سرگرمکننده هستیم و کمی قدردانی میتواند تاثیر زیادی داشته باشد. من از آنها تشکر میکنم زیرا آنها به من کمک کردهاند زندگیام را تغییر دهم و به من اجازه دادهاند که برای زندگی مردم را سرگرم کنم. این مانند یک آغوش گرم و بزرگ پس از یک ویژهبرنامه خندهدار است.
کایل نیواچک کارگردانی این فیلم را بر عهده داشت و او یکی از دوستان قدیمی ماست. من به شدت به تیم آدام سندلر از طریق نمایندگانم شکایت کردم. چرا که من یکی از چهار کمدینی هستم که گلف بازی میکنم و در واقع خوب هم بازی میکنم. گفتم: “نمیتوانم باور کنم که در این فیلم نیستم.” در همین حال، نمایندهام اریک آندره را برای بازی در فیلم به گلف دعوت کرد، در حالی که او در واقعیت گلف بازی نمیکند. من واقعاً گلف بازی میکنم و به همین دلیل به نمایندهام اعتراض کردم.
حضور در فیلم به عنوان “دوستان بد”
آنها از من و بابی خواستند که به عنوان “دوستان بد” در فیلم حضور داشته باشیم. اگر این فیلم ۱۵ سال پیش در سینماها بود، به پادکست “دوستان بد” کمک میکرد تا منفجر شود. ما حتی بزرگتر میشدیم. اما برای ما، این فقط یک لحظه شوخطبعانه بود که توانستیم در آن حضور داشته باشیم و خیلی خوش گذشت.
بله، به آن “No Bad Lies” میگویند. این برنامه شامل یک یا دو حفره پیادهروی و گفتگو با ورزشکاران مشهور و حرفهایهای گلف است. من به عمد به آنها ضربات بد یا شوتهای ضعیف میدهم. آنها باید درباره زمانی که زندگی به آنها یک “دروغ بد” داده است، صحبت کنند. ما برایسون دچامبو را با بابی لی داشتیم. چارلی دی و استیو گربن از “تایرز” نیز حضور داشتند.
عدم حضور در نمایشهای جدید گلف
به هر حال، من در هیچیک از نمایشهای جدید گلف نیستم. یکی از تنها استندآپهایی هستم که واقعاً میتواند گلف بازی کند. من در “Stick” نیستم و در آن یکی ویل فرل [در نتفلیکس] هم نیستم. من نقش واقعی گلفبازی در “Happy” نگرفتم. پس همین است. من از این کار دست کشیدم.
این متوقف نشده است. آن چیز تمام شده است. حتی نمیدانم چرا این روایت وجود دارد، این درست نیست. ما برنامه را انجام نمیدهیم. فکر میکنم مردم گفتند که متوقف شده تا رابطه برنامه را حفظ کنند، اما همه اینها بیمعنی است. برنامه تمام شده است. ما همه راه خود را میرویم و کار خود را انجام میدهیم. این یک دوره عالی بود و همه ما از آن بسیار لذت بردیم. این دوره زیبا و کوتاه خود را طی کرد و آن لحظهای فوقالعاده در زمان بود. خوشحالم که بخشی از آن بودم، اما در هیچ دنیایی فکر نمیکنم که برنامه دوباره برگردد.
من یک مزدور بودم. این تصمیم بین دیو برد، جف شفر و FX بود. من هیچ قدرتی بر آنچه اتفاق میافتاد نداشتم. تقریباً همزمان با دیگران متوجه شدم که این برنامه برنمیگردد.
آیا برنامه برمیگردد؟
اما وقتی مردم میگویند، “شاید متوقفش کنیم و بعداً برگردیم”… من بهتر میدانم. پدر برای خرید سیگار رفت. او به خانه برنمیگردد.
این مصاحبه ویرایش و خلاصه شده است.