Image

خالق ‘Task’ برد اینگلسبی و ستارگان تام پلفری و امیلیا جونز قسمت اول را بررسی می‌کنند: از شات نهایی ترسناک تا تیراندازی خونین در خانه مواد مخدر

📋 خلاصه مقاله:

سریال «تسک» به کارگردانی برد اینگلسبی، داستانی هیجان‌انگیز درباره تام، مأمور اف‌بی‌آی و رابی، جنایتکاری با قلبی مهربان است. این سریال با تمرکز بر زندگی شخصی و چالش‌های احساسی شخصیت‌ها، در فضایی مشابه «Mare of Easttown» روایت می‌شود.

برد اینگلسبی، خالق سریال «تسک»، به همراه تام پلفری و امیلیا جونز، بازیگران این سریال، در مورد قسمت اول صحبت می‌کنند. این قسمت از صحنه نهایی و تاثیرگذار تا تیراندازی خونین در خانه مواد مخدر، پر از لحظات هیجان‌انگیز و نفس‌گیر است.

«Task»، اثر جدید برد اینگلسبی پس از «Mare of Easttown»، ابتدا به‌صورت یک درام زندگی‌نامه‌ای آغاز می‌شود. سپس در نیمه دوم قسمت اول خود به خشونتی انفجاری می‌انجامد.

بینندگان با تام برندیس آشنا می‌شوند، کشیش سابقی که به مأمور اف‌بی‌آی تبدیل شده است. او توسط مارک روفالو با ظاهری چاق بازی می‌شود. تام در حال مبارزه با مشکلات شخصی است. او بیش از حد می‌نوشد و کم می‌خوابد. به وضوح تحت تأثیر یک تراژدی قرار گرفته است که اینگلسبی هنوز به طور کامل فاش نکرده است. مشخص است که پسرش در زندان است. تام به نظر نمی‌رسد که به کارش علاقه‌مند باشد. او در حال انجام وظیفه در نمایشگاه شغلی است. اما به اکراه مأموریت می‌یابد تا یک نیروی ویژه را هدایت کند. این نیرو برای بررسی یک سری سرقت‌ها تشکیل شده است. سرقت‌ها خانه‌های مواد مخدر یک باند موتورسواری به نام قلب‌های تاریک را هدف قرار داده‌اند. شخصیت‌های «تسک» با همان لهجه منطقه‌ای پنسیلوانیا صحبت می‌کنند که شخصیت‌های «ماره از ایست‌تاون» صحبت می‌کنند. هر دو نمایش در جوامع کارگری اطراف شهرستان دلاور قرار دارند.

برخلاف “Mare of Easttown” که یک داستان معمایی بود، “Task” پنهان نمی‌کند که چه کسی پشت این جنایت‌هاست. این شخص یک رفتگر به نام رابی پرندرگاست (تام پلفری) است که از مسیر خود برای شناسایی اهداف احتمالی استفاده می‌کند. او ممکن است یک جنایتکار باشد، اما به نظر می‌رسد که آدم خوبی است.

زندگی شخصی رابی

رابی یک پدر مجرد است که با خواهرزاده‌اش، میو (امیلیا جونز)، بچه‌هایش را بزرگ می‌کند. حتی وقتی که عمویش قرار ملاقات او را خراب می‌کند و در حالی که میو با پسری در حال معاشقه است، او را قطع می‌کند و با او درگیر می‌شود، سخت است که علیه رابی باشیم.

نفوذ به خانه مواد مخدر

خوب، حداقل تا زمانی که رابی و همدستانش کلیف (رائول کاستیلو) و پیچز (اوون تیگ) به یک خانه مواد مخدر نفوذ می‌کنند و نمی‌توانند بر فروشندگان غلبه کنند، که منجر به یک رویارویی وحشیانه می‌شود. (پیچز، ما به سختی تو را شناختیم!).

اما یک شگفتی دیگر در راه است. یک پسر جوان هم در خانه حضور دارد و این باعث می‌شود که رابی و کلیف چاره‌ای جز ربودن او نداشته باشند. زیرا او آن‌ها را بدون ماسک دیده است. پس از عبور از این مرز اخلاقی، آیا رویارویی بین رابی و تام دور از انتظار است؟

بررسی قسمت اول مینی‌سریال

پیش از آغاز «تسک»، اینگلسبی، پلفری و جونز قسمت اول انفجاری از این مینی‌سریال هفت قسمتی HBO را بررسی می‌کنند.

برد، وقتی این نمایش را نوشتی

چرا تصمیم گرفتی که داستان در شهرستان دلاور، همان جایی که «ماره از ایست‌تاون» در آن قرار داشت، رخ دهد؟

برد اینگلسبی: این فقط تنبلی است. این مردم کسانی هستند که می‌شناسم. این خون در رگ‌های من است. اگر بتوانم تا آخر عمرم داستان‌هایی درباره این منطقه بنویسم، راضی خواهم بود.

داستان‌نویسی درباره مردم آشنا

اگر بخواهم داستانی درباره گروهی از مردم در ویسکانسین یا مینه‌سوتا بنویسم، باید تحقیق کنم. باید زمانی را آنجا بگذرانم تا حس و حال زندگی‌شان را درک کنم. بنابراین برای من، این درباره تمایل به گفتن داستانی درباره مردمی است که با آنها بزرگ شده‌ام.

تجربیات شخصی و الهام‌بخشی

حتی اگر یک مأمور اف‌بی‌آی یا پلیس را نشناسم، عمویم کشیشی بود که کشیشی را ترک کرد. بنابراین قطعاتی از زندگی خودم به هم متصل هستند. همچنین احساس کردم که داستان‌های بیشتری برای گفتن در آنجا دارم. اینطور نبود که «مر» این را در من تمام کرده باشد.

تفاوت‌های داستانی در آثار

«مر» بسیار درباره یک مادر و پسر بود. در «تسک»، به‌ویژه با تام، درباره مردی است که ستون‌های زندگی‌اش و هر چیزی که به عنوان حقیقت می‌دانست فرو ریخته‌اند. او در تلاش است تا معنای رنج خود را درک کند.

آیا این داستان بخشی از همان دنیای “Mare of Easttown” است؟

این داستان به نوعی در همان فضای داستانی “Mare of Easttown” قرار دارد. با این حال، عناصر جدیدی به آن اضافه شده است تا تجربه‌ای تازه و متفاوت برای مخاطبان ایجاد کند.

شما با این قسمت اول چه چیزی را امیدوار بودید که ایجاد کنید؟

هدف اصلی ما از این قسمت اول، ایجاد یک پایه قوی برای داستان بود. ما می‌خواستیم شخصیت‌ها و محیط را به گونه‌ای معرفی کنیم که مخاطبان به راحتی با آن‌ها ارتباط برقرار کنند و مشتاق ادامه داستان باشند.

اینگلزبی: قسمت اول تلاش می‌کند مسیر برخورد سریال را مشخص کند. مهم بود که دو شخصیت اصلی و زندگی خانگی و شغلی آن‌ها را معرفی کنیم. می‌خواستم مخاطبان به قوس‌های احساسی شخصیت‌ها توجه کنند. آن‌ها می‌دانند که چیزی در مورد شخصیت مارک و چیزی در مورد شخصیت تام در حال وقوع است، اما ما اطلاعات زیادی نداریم.

مسیر داستان و شخصیت‌ها

سپس باید داستان را روی ریل قرار دهیم و تا پایان قسمت اول مشخص کنیم که شخصیت مارک قرار است یک سری سرقت‌ها را که توسط شخصیت تام رهبری می‌شود، بررسی کند. ما باید دو مسیر داستان را مشخص کنیم که همان دو مسیر کل سریال هستند – زندگی احساسی این شخصیت‌ها و سپس عنصر رویه‌ای سریال.

ما در این قسمت واقعاً حس زندگی خانگی رابی و میو و گرما و شلوغی خانه‌شان را درک می‌کنیم. از فیلم‌برداری این صحنه‌ها چه چیزی به یاد دارید؟

تجربه فیلم‌برداری در خانه واقعی

تام پلفری: فوق‌العاده بود. در مکانی به نام داونینگ‌تاون بود. کمی از جایی که معمولاً فیلم‌برداری می‌کردیم دور بود. اما شگفت‌انگیز بود چون خانه واقعی بود. هیچ بازسازی‌ای روی صحنه‌ای در جایی دیگر نبود. دکوراتورهای صحنه ما کار فوق‌العاده‌ای انجام دادند. حس زندگی در آنجا کاملاً حس می‌شد. حتی به شلوغی و اینکه اسباب‌بازی‌ها جمع نشده بودند. این کار ما را آسان‌تر کرد.

تجربه‌ای بدون حواس‌پرتی

امیلیا جونز: من عاشق فیلم‌برداری در آنجا بودم چون هیچ‌کس هیچ ارتباط تلفنی نداشت. هیچ حواس‌پرتی‌ای وجود نداشت. همه واقعاً درگیر کار بودیم. بین صحنه‌ها و برداشت‌ها بچه‌ها را سرگرم می‌کردیم. همه ما دائماً با هم بودیم. این به ما کمک کرد که با هم صمیمی شویم. این مهم بود چون قرار بود یک خانواده نزدیک باشیم.

آشپزی میو و واکنش دیگران

جونز: میو زمان زیادی را صرف آشپزی و تمیزکاری می‌کند و تلاش دارد برای این بچه‌ها نظم ایجاد کند. سپس رابی وارد می‌شود و همه چیز را به هم می‌ریزد. میو خسته است. او واقعاً خسته است. اما آن صحنه‌ها بیشتر از آنچه فکر می‌کردم، برای فیلمبرداری لذت‌بخش بودند. من باید مدام به خودم یادآوری می‌کردم که خسته‌ام و از این خوشم نمی‌آید. اما واقعاً داشتم لذت می‌بردم. منظورم این است که الیور [آیسنسون] که نقش وایت را بازی می‌کند، در نمایش زیاد می‌گوید “باسن مرغ” و خارج از دوربین هم زیاد این را می‌گفت. کارگردان ما، جرمایا زاگار، کارهای زیادی با دوربین دستی انجام داد و ما را دنبال کرد که به ایجاد حس آشفتگی بیشتر کمک کرد.

ناامیدی میو از زندگی‌اش

ناامیدی میو از زندگی‌اش در صحنه‌ای که برای اولین بار بعد از مدت‌ها به قرار می‌رود و مردی را به خانه می‌آورد، نمایان می‌شود. او در آغاز شب چه انتظاری دارد؟

جونز: میو احساس می‌کند که درجا می‌زند و به نوعی حس هویت خود را از دست می‌دهد. او بسیار هیجان‌زده است که با کسی جدید خارج از خانواده‌اش وقت بگذراند و درباره چیزهایی مثل باد معده صحبت نکند. او از اینکه همیشه باید کارهای خانواده‌اش را انجام دهد خسته شده است. ابتدا پدرش و حالا رابی که به سمت فعالیت‌های جنایی می‌رود. وقتی رابی به او اجازه نمی‌دهد که بیرون برود و در قرار ملاقاتش خوش بگذراند، او به شدت عصبانی می‌شود. با این حال، میو سعی می‌کند صبور باشد چون خانواده‌اش را دوست دارد.

اینکه رابی با جستجو در اتاق خواهرزاده‌اش شب او را خراب می‌کند، چه چیزی درباره او می‌گوید؟

پلفری: خب، همین است. این تقریباً خلاصه‌ای از شخصیت رابی است. او فقط در خانه قدم می‌زند و مطمئن می‌شود که همه چیز مرتب است. او کمی دلتنگ می‌شود و سپس در وضعیت بدی قرار می‌گیرد.

آیا شباهت‌هایی بین آنچه شخصیت مارک روفالو تجربه می‌کند و چالش‌هایی که شخصیت تام با آن‌ها روبرو است وجود دارد؟

اینگلزبی: بله، شباهت‌هایی وجود دارد. با پیشرفت داستان، شباهت‌های بیشتری را خواهید دید تا جایی که این دو شخصیت با هم برخورد می‌کنند.

داستان دو پدر

این داستان درباره دو پدر است، در حالی که “ماره” داستانی درباره مادران بود. همچنین درباره دو مرد است که به روش‌های مختلف با از دست دادن مواجه می‌شوند. برای رابی، این از دست دادن برادرش و نبود همسرش و عدم اطمینان واقعی از اینکه آیا او هرگز به خانه بازخواهد گشت یا نه است. برای تام، این درک یک از دست دادن عمیق در زندگی‌اش است.

تلاش برای مراقبت از خانواده

هر دو خانواده‌هایشان را دوست دارند و سعی می‌کنند از آن‌ها مراقبت کنند. آن‌ها احساس می‌کنند شاید خانواده‌هایشان را ناامید کرده‌اند. هرچه نمایش عمیق‌تر می‌شود، بیشتر می‌بینید که این شخصیت‌ها چقدر به هم نزدیک هستند. وقتی در نهایت با هم صحنه‌هایی دارند، آن‌ها نیز این را می‌بینند و این قطعاتی که آن‌ها را به هم متصل می‌کند را کشف می‌کنند.

تجربه فیلمبرداری صحنه حمله به خانه مواد مخدر که به طرز شگفت‌انگیزی از کنترل خارج می‌شود، چگونه بود؟

پلفری: این اولین هفته ما بود. جریمایا دقیقاً برنامه‌ریزی کرده بود که چه کاری قرار است انجام دهیم. او می‌دانست که چگونه می‌خواهد قاب پر شود و چه زمانی دوربین حرکت کند. همچنین، کجا و چرا این کارها انجام شود. ما حرکات فیزیکی را تمرین کردیم تا زمان‌بندی با فیلمبردار هماهنگ باشد. پوشیدن ماسک جالب بود. این یک تجربه قدرتمند است که نتوانید با چهره‌تان چیزی را بیان کنید. باید به این فکر کنید که چگونه از بدن‌تان استفاده کنید. چگونه چرخاندن سر به یک جهت خاص می‌تواند چیزی را به مخاطب منتقل کند که با صدای‌تان نمی‌توانید انجام دهید و با چشمان‌تان هم نمی‌توانید.

خشونت واقعاً بی‌رحمانه است.

ایده این بود که مخاطب را به دوست داشتن راب ترغیب کنیم. اما سپس مخاطب باید بفهمد که چه چیزی در خطر است.

ساختار قسمت اول

ساختار قسمت اول کمی به صورت تدریجی پیش می‌رود. با جرم شروع نمی‌شود و سپس به بلافاصله پس از آن نمی‌پردازیم. در واقع، ما با شخصیت‌ها زندگی می‌کنیم و وارد زندگی آن‌ها می‌شویم. تنها در پایان قسمت است که با خشونتی تکان‌دهنده نقطه‌گذاری می‌شود. سپس این‌گونه است که، “اوه، وای.” این‌ها پیامدهای کاری است که انجام داده‌اند.

تاثیر داستان بر مخاطب

زیرا در آن نقطه از داستان، ما واقعاً رابی و کلینتون را دوست داریم. ما به نوعی می‌گوییم، “این افراد جالب هستند. می‌توانم با پیچز وقت بگذرانم.” حالا یکی از اعضای گروه ما مرده است و آن‌ها باید از این پسر کوچک مراقبت کنند. ما می‌خواستیم که واقعاً خشونت‌آمیز باشد.

تجربه کارگردانی

در واقع، با جریمایا صحبت کردم و لحظه ضربه زدن با تفنگ را مرور کردیم. هر بار که درباره آن صحبت کردیم، گفتم که باید واقعاً شوکه‌کننده باشد. ما کار مشابهی در “مِر” انجام دادیم که بدن تا پایان قسمت اول پیدا نمی‌شود. در “تسک”، این به نوعی یک قطعه شخصیتی است و در پایان، داستان به دست می‌آید.

آیا می‌توانید درباره آخرین تصویر از بازگشت رابی به خانه با کودکی در آغوشش صحبت کنید؟

اینگلزبی: ما می‌خواستیم با آن تصویر تأثیرگذار پایان دهیم که شما را به فکر فرو ببرد، “در آن خانه چه می‌گذرد؟” هدف ما این بود که مخاطب را با بسته شدن درب و این فکر که “خدای من” تنها بگذاریم. ما نیاز داشتیم که آن‌ها هنگام نمایش تیتراژ پایانی حس ناآرامی داشته باشند.

پست‌های مرتبط

Bombay Fables از پنج فیلم جدید رونمایی کرد؛ همکاری با برترین فیلمسازان هندی (اختصاصی)

Bombay Fables از پنج فیلم جدید رونمایی کرد؛ همکاری با برترین فیلمسازان هندی (اختصاصی)

شرکت Bombay Fables با معرفی پنج فیلم جدید در ژانرهای مختلف و همکاری با فیلمسازان برجسته هندی، تعهد خود را به ارتقای صنعت سینمای هند و ارائه محتوای با کیفیت نشان داده است.…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۷, ۱۴۰۴
ارائه بازارهای آتی Crypto.com در بازی توسط Underdog برای اولین بار

ارائه بازارهای آتی Crypto.com در بازی توسط Underdog برای اولین بار

Underdog با همکاری Crypto.com بازارهای پیش‌بینی ورزشی را در اپلیکیشن خود ارائه می‌دهد. این همکاری نشان‌دهنده تغییرات در صنعت شرط‌بندی ورزشی و رشد بازارهای پیش‌بینی است. Crypto.com با راه‌اندازی بازار پیش‌بینی خود در…

توسطتوسطفرزاد مطهریشهریور ۱۱, ۱۴۰۴
سوفی ترنر: بازیگران جدید «هری پاتر» از شبکه‌های اجتماعی دوری کنند و در خانه بمانند تا از خطرات شهرت در امان باشند

سوفی ترنر: بازیگران جدید «هری پاتر» از شبکه‌های اجتماعی دوری کنند و در خانه بمانند تا از خطرات شهرت در امان باشند

سوفی ترنر به بازیگران کودک سریال جدید «هری پاتر» توصیه کرده است که از شبکه‌های اجتماعی دوری کنند و در خانه با خانواده بمانند تا از فشارهای روانی ناشی از شهرت محافظت شوند.…

توسطتوسطنرگس فرهادیشهریور ۵, ۱۴۰۴
ژرار دوپاردیو به اتهام تجاوز و آزار جنسی محاکمه می‌شود

ژرار دوپاردیو به اتهام تجاوز و آزار جنسی محاکمه می‌شود

ژرار دوپاردیو، بازیگر فرانسوی، به اتهام تجاوز و تعرض جنسی در دادگاه کیفری محاکمه می‌شود. این اتهامات توسط شارلوت آرنولد در سال ۲۰۱۸ مطرح شد. دوپاردیو اتهامات را رد کرده اما دادستان شواهدی…

توسطتوسطفرزاد مطهریشهریور ۱۱, ۱۴۰۴
خالق 'Task' برد اینگلسبی و ستارگان تام پلفری و امیلیا جونز قسمت اول را بررسی می‌کنند: از شات نهایی ترسناک تا تیراندازی خونین در خانه مواد مخدر