📋 خلاصه مقاله:
در فیلم “کریستوفرها”، دو بازیگر انگلیسی در داستانی درباره میراث هنری و تقلب هنری نقشآفرینی میکنند. ایان مککلن و میکائلا کوئل در نقشهای متفاوتی ظاهر میشوند که به بررسی پیچیدگیهای هنر و هویت میپردازند. این فیلم به کارگردانی استیون سودربرگ، سوالاتی درباره ارزش هنر و معنای زندگی مطرح میکند.
در اثری که به راحتی میتوانست به یک نمایشنامه تبدیل شود، اما بر روی پرده بسیار رضایتبخشتر است، دو بازیگر انگلیسی تلاش میکنند یکدیگر را فریب دهند. یکی از آنها هنرمندی سالخورده است و دیگری جعلکنندهای که برای تکمیل پروژهای کلیدی از گذشتهاش استخدام شده است.
برخی چیزها را نمیتوان جعل کرد. به عنوان مثال، استعداد. در “The Christophers”، یک درام اصیل و پرشور درباره میراث هنری در تمام جنبههای آن، به کارگردانی استیون سودربرگ و از فیلمنامه اد سولومون (“No Sudden Move”)، جایی برای چیزی کمتر از نبوغ وجود ندارد.
بازیگران برجسته و نقشآفرینیهای متفاوت
این فیلم با بازی دو بازیگر برجسته انگلیسی با پیشینهها و سبکهای کاملاً متفاوت، ایان مککلن و میکائلا کوئل، در اوج بازیگری خود، به نمایش درآمده است.
مککلن که شش دهه پس از اولین حضورش در وست اند همچنان تیزبین است، نقش یک هنرمند بدنام بریتانیایی را بازی میکند که در آستانه مرگ است. در همین حال، کوئل نقاش جوان فوقالعادهای است که وظیفه دارد هشت بوم را که سالها پیش رها کرده بود، به پایان برساند.
ارزش نقاشیهای کریستوفر اسکلار
هر یک از نقاشیهای شناخته شده از مجموعه کریستوفر اسکلار در حراجیها بیش از ۳ میلیون دلار فروخته شدهاند. فرزندان بالغ او، جسیکا گانینگ و جیمز کوردن، میدانند که هشت نقاشی دیگر در طبقه بالای آپارتمانش قفل شدهاند. بنابراین تصمیم میگیرند لوری را به عنوان دستیار جدید پدرشان معرفی کنند تا او بتواند به طور مخفیانه وارد شود، نقاشیها را بدزدد و کارهای نهایی را روی آنها انجام دهد.
کاری که لوری در نهایت انجام میدهد بسیار پیچیدهتر است. این کار شامل چندین روز مبارزه ذهنی با مرد یا هیولایی است که او را به هنرمند شدن ترغیب کرده بود. نکته اینجاست که اگرچه اسکلار ممکن است او را الهام بخشیده باشد، اما او در ادامه رویاهای لوری را درست زمانی که حرفهاش در حال شروع بود، نابود کرد. این اتفاق به عنوان داور در سریال «Art Fight» رخ داد که در آن لوری ۱۹ ساله را در تلویزیون ملی تحقیر کرد.
گسترش «کریستوفرها» و قدرت لوری
بنابراین، «کریستوفرها» میتواند در سطوح مختلفی گسترش یابد. لوری قدرت بازگرداندن نه تنها آثار اسکلار، بلکه شهرت او را نیز دارد. اما او همچنین میتواند انتقام خود را بگیرد و او را پس از مرگش تحقیر کند.
در نهایت، «کریستوفرها» کمتر درباره جعل است و بیشتر درباره «پیش رفتن» در کارها «تا زمانی که به پایان برسند» است. حداقل این بهانهای است که وارثان حریص اسکلار برای توجیه استخدام لوری برای کاری که به یک کار جعل بسیار پیچیده تبدیل میشود، استفاده میکنند.
چالشهای اسکلار در زندگی
اما اسکلار، که به بیماری لاعلاجی مبتلا است و زمان زیادی برای زندگی ندارد، کارهای زیادی دارد که در زندگیاش ناتمام مانده است. او با بسیاری از افراد بدرفتاری کرده است، به ویژه با کریستوفر، معشوقی که الهامبخش تمام آن نقاشیهای بیقیمت بود. احساساتش نسبت به او به وضوح در طول آن مجموعه تکامل یافته است.
ضرورت جبران خسارت
بنابراین، جبران خسارت برای آن مرد، خانوادهاش و دیگرانی مانند لوری که در طول مسیر به آنها آسیب رسانده، ضروری است.
او به آپارتمان او میآید — دو آپارتمان کنار هم در خیابانی که زمانی بوهیمیایی در لندن بود — تا به عنوان دستیار اسکلار مصاحبه کند. او تمام صحبتها را انجام میدهد. اسکلار عاشق صدای خودش است، همانطور که ما نیز هستیم. زیرا این سر ایان مککلن بزرگ است که در دیالوگهای لذیذ سولومون غرق شده است.
زندگی هنری اسکلار
اکنون در دهه ۸۰ زندگیاش، اسکلار تقریباً سه دهه است که چیزی ارزشمند نقاشی نکرده است. هرچند با ضبط ویدیوهای شخصیسازی شده برای طرفدارانش پول خوبی به دست میآورد. این جزئیات مدرن به فیلمنامهای که گاهی شبیه نمایشنامه است، تازگی میبخشد.
روابط خانوادگی و تصمیمات مالی
او تصمیم گرفته که هیچیک از اموالش به فرزندانش نرسد. اسکلار به اندازه کافی باهوش است که بفهمد آنها چه نقشهای دارند. حتی اگر نتواند ماهیت دقیق مأموریت لوری را حدس بزند.
اسکلار به نظر میرسد که از داشتن یک مخاطب تازه خوشحال است و تقریباً بدون وقفه صحبت میکند. لوری با چهرهای بیاحساس به او گوش میدهد. این دو نفره به تیزی هر چه تمامتر است. ترکیبی از اثر درخشان آنتونی شفر، «کارآگاه» و فیلم بریتانیایی شگفتانگیز دهه ۱۹۷۰، «اجرا»، که در آن جیمز فاکس و میک جگر هویتهای خود را مبادله میکنند.
درخشش مککلن و اجرای کوئل
مککلن فرصت دارد تا در صحنه بدرخشد. او در وضعیتهای نامناسبی از لباس پوشیدن به دور میگردد. اندام افتادهاش دیگر قادر به اغوا کردن نیست، هرچند ذهن اسکلار به همان اندازه مصمم به این کار است که در اوج خود بود. در مقابل، اجرای کوئل به زبان بدن محافظهکارانه و میکروتعبیرات متعجب محدود شده است. نشانههای کوچکی که لوری در حالی که این بت سقوط کردهاش را مطالعه میکند و سرنوشت او را تعیین میکند، به آنها توجه میکند.
در میان دیگر موارد، لوری نماینده نسل جدید است. او زنی سیاهپوست و کوئیر است که انتقادات مستدل او بسیار محتاطانهتر از مرد سفیدپوستی است که برای او کار میکند. هوش او از طریق مقالهای تند که درباره اسکلار نوشته، به نمایش گذاشته میشود. همچنین، مونولوگی انتقادی دارد که در آن لوری نشان میدهد چرا بهطور منحصر به فردی واجد شرایط تکمیل آن نقاشیهاست.
نقش لوری در تحلیل زنستیزی
فیلمنامه با دقت از اغراق در عناصر “بیداری” شخصیت او خودداری میکند. این امر به لوری اجازه میدهد تا به تحلیل زنستیزی و ریاکاری این دایناسور بپردازد. کسی که “تنها اعتراضش به فرهنگ لغو پس از آن بود که خودش لغو شده بود.”
سودربرگ تنها تا حدی اجازه میدهد که این بُعد توسعه یابد. این در نهایت “پس از شکار” نیست، بلکه یک بازی ذهنی با رقابت برابرتر است.
طرحهای شیک و کلاهبرداریهای سودربرگ
سودربرگ همیشه در سازماندهی طرحهای شیک و کلاهبرداریهایی که در آن تماشاگران به راحتی برای جنایتکاران تشویق میکنند، از “خارج از دید” تا “یازده یار اوشن” تا “خبرچین!” در سال ۲۰۰۹ که کمتر مورد توجه قرار گرفت، عالی بوده است.
بررسی تقلب واقعی در “کریستوفرها”
اما “کریستوفرها” اساساً از مکانیکهای تقلب هنری عبور میکند. اگر چیزی باشد، دیدن تکنیک لوری که در چند مونتاژ سریع اشاره شده است، میتوانست عالی باشد. این بررسی میکند که آیا اسکلار در اینجا تقلب واقعی است یا خیر.
سلیمان که مادرش نقاش است، از هنرمندان رادیکال دهه ۱۹۶۰ الهام گرفته است. از جمله این هنرمندان، دیوید هاکنی است که پرترههای او از موز آن زمان، پیتر شلسینگر، مدل واضحی برای «کریستوفرها» است. این آثار به چه کسی تعلق دارند؟ آیا آنها اعمال خصوصی هستند؟ همانطور که اسکلار معتقد است، او به تنهایی در اتاقش نقاشی کرده و سپس تصمیم به اشتراکگذاری آنها گرفته است. در این صورت، به وضوح انتخاب اوست که آیا هشت اثر ناتمام را نابود کند، همانطور که به لوری دستور میدهد. یا آیا آنها به جهان تعلق دارند؟ اگر چنین است، آیا مهم است که او حتی کسی باشد که آنها را ساخته است؟
سوالات مطرح شده توسط «کریستوفرها»
«کریستوفرها» انواع سوالات جالب را مطرح میکند، اما بدون پاسخ نیست. از جمله یکی که ممکن است به طور متواضعانه معنای زندگی نامیده شود: «ماندن در ذهن دیگران.» اما این تمام تصویر نیست. حداقل برای یک هنرمند، این فیلم بلیغ نشان میدهد. فراموش نشدن یک چیز است؛ آنچه مهمتر است این است که چگونه به یاد آورده میشویم.