زاهدِ خلوتنشین، دوش به مِیخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت، با سرِ پیمانه شد
صوفیِ مجلس که دی، جام و قدح میشکست
باز به یک جرعه می، عاقل و فرزانه شد
شاهدِ عهدِ شباب، آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر، عاشق و دیوانه شد
مُغْبَچهای میگذشت، راهزنِ دین و دل
در پِیِ آن آشنا، از همه بیگانه شد
آتشِ رخسارِ گُل، خرمنِ بلبل بسوخت
چهرهٔ خندانِ شمع، آفتِ پروانه شد
گریهٔ شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت
قطرهٔ بارانِ ما، گوهرِ یکدانه شد
نرگسِ ساقی بِخوانْد، آیتِ افسونگری
حلقهٔ اورادِ ما، مجلسِ افسانه شد
منزلِ حافظ کنون، بارگهِ پادشاست
دل بَرِ دلدار رفت، جان بَرِ جانانه شد
تعبیر فال شما
این غزل نشاندهندهی تغییر و تحول درونی و بازگشت به عشق و شور زندگی است. زاهد و صوفی با تجربهای تازه، به حقیقتی نو دست یافتهاند و دوباره عاشق و شیدا شدهاند. این تغییرات نشان میدهد که با گشودن دل و پذیرش عشق، میتوان به آرامش و شادی واقعی دست یافت. زندگی کوتاه است و باید از فرصتها برای عشق ورزیدن و تجربه کردن بهره برد. به یاد داشته باشید که هر لحظه میتواند آغازگر راهی تازه و پر از شور باشد.