Image

بررسی «Elisa»: تحلیل روانشناسی یک قاتل در درامی واقعی و جذاب

📋 خلاصه مقاله:

فیلم «الیزا» به کارگردانی لئوناردو دی کوستانزو، داستان زنی محکوم به قتل خواهرش را روایت می‌کند که در زندان به درک جدیدی از مسئولیت خود می‌رسد. این فیلم با تمرکز بر روانشناسی شخصیت و روابط خانوادگی، به بررسی انگیزه‌های قاتل می‌پردازد.

زنی که به دلیل قتل خواهرش به ۲۰ سال زندان محکوم شده است، در گفت‌وگو با یک جرم‌شناس به درک جدیدی از مسئولیت خود می‌رسد. این فیلم درام واقعی و گفت‌وگومحور لئوناردو دی کوستانزو به بررسی روانشناسی یک قاتل می‌پردازد.

وقتی جزئیات یک قتل به اندازه‌ای وحشتناک است که در فیلم «الیزا» اثر لئوناردو دی کوستانزو دیده می‌شود، وسوسه برای بازگویی آن به صورت هیجان‌انگیز باید قوی باشد. این فیلم درباره زنی جوان است که به ربودن خواهر خود، نگه داشتن او تحت آرام‌بخش برای روزها و در نهایت خفه کردن و آتش زدن بدن او محکوم شده است.

برداشت محتاطانه دی کوستانزو

برداشت محتاطانه و بی‌نقص دی کوستانزو از این داستان، که بر اساس واقعیت است، به خوبی در برابر این وسوسه مقاومت می‌کند. اگرچه فیلم با احساسی که قبل از هر صحنه تا ده می‌شمارد تا اطمینان حاصل کند که هیچ اثری از شور و شوق باقی نمانده است، به حدی که کمی هیجان‌انگیزی ممکن است خوشایند باشد.

پرداختن کمتر به عوامل خارجی و شاید پویاتر که یک زن معمولی ۲۵ ساله را به قاتل تبدیل کرده‌اند، و بیشتر به تغییرات تدریجی در روان‌شناسی او ۱۰ سال پس از محکومیت ۲۰ ساله‌اش در زندان، «الیزا» نگاهی غیرمعمول به ژانر جنایات واقعی دارد. به جای یک داستان معمایی که از ابتدا می‌دانیم، یا چرایی انجام آن، این داستان به انگیزه‌های شخصیت اصلی می‌پردازد که برای همه به جز خودش به سرعت آشکار می‌شود. این یک نسخه نادرتر از چگونگی انجام آن است. شاید این نیز نشان دهد که چرا این زیرژانر واقعاً مورد توجه قرار نگرفته است.

الیزا در میانه محکومیت خود به جرم قتل خواهرش قرار دارد. او ادعای بی‌گناهی نمی‌کند، اما می‌گوید که دچار فراموشی جزئی شده و نمی‌تواند رویداد را به وضوح به یاد بیاورد. به تدریج و در طول جلسات یک به یک با علاوی، این انسداد ذهنی او باز می‌شود. از دست دادن حافظه و بهانه “حمله خشم” او در بهترین حالت ناکافی و در بدترین حالت به عنوان تلاش‌های حساب‌شده برای حفاظت روانی از خود به نظر می‌رسد.

روابط خانوادگی و تأثیر آن بر الیزا

روابط خانوادگی پرتنش او بیشتر به دلیل مادر بی‌محبتش، پدر لوس‌کننده‌اش و برادر خودخواهش فرانک، تا خواهر محکومش کاتیا، به تدریج در فلاش‌بک‌هایی به ماه‌ها و هفته‌های منتهی به “حادثه” برای ما آشکار می‌شود. “فکر می‌کنم باید شروع کنیم به گفتن ‘قتل’، نه؟” علاوی به آرامی پیشنهاد می‌کند در حالی که او شروع به پیشرفت می‌کند.

پدرش بدون استثنا دو بار در هفته به دیدنش می‌آید. آنها در محوطه با هم نشسته و ساندویچ یا نیوکی که الیسا با دستور نیمه‌فراموش‌شده مادرش درست کرده است، می‌خورند. تنها بعداً متوجه می‌شویم که وفاداری او چه هزینه‌ای برایش داشته است. همسرش که اکنون فوت کرده، هرگز او را همراهی نکرده و پسرش او را کاملاً از زندگی‌اش حذف کرده است. با این حال، به جز پدر، شاید به‌یادماندنی‌ترین شخصیت فرعی در اینجا خود زندان باشد.

زندان: مرکز زیبا و پیشرفته

این یک مرکز است که در مکانی زیبا و بسیار پیشرفته قرار دارد. الیسا در یک کافه کوچک کار می‌کند که مافین و کروسان خانگی می‌فروشد. کارکنان دوستانه و نگران رفاه زندانیان هستند. در محوطه جنگلی و برفی دلپذیر، همه آزادانه می‌توانند رفت و آمد کنند. این ممکن است شما را به فکر فرو برد که چقدر به خواهر خود وابسته‌اید.

این فیلم بدون شک ارزش‌های پیشرو مؤسسه را به اشتراک می‌گذارد. از جمله تمایل به احترام به همه جنبه‌های بحث پیرامون بازپروری و علم جرم‌شناسی. این نگرانی‌ها برای دی کوستانزو، که آخرین فیلم او “آریافرم” با بازی تونی سرویلو، در یک زندان مردانه منزوی قرار داشت، مکرر است.

تمرکز بر الیسا و انحرافات داستانی

تنها انحراف از تمرکز متمرکز بر الیسا، جنبه دیگری از این مسئله به شکل مادر (والریا گولینو) یک پسر مقتول ارائه می‌شود. او در سخنرانی‌های علاوی حضور می‌یابد و بعداً او را به صورت حضوری مواجه می‌کند. او می‌خواهد بفهمد چرا علاوی جستجوی انسانیت در کسانی که به نظر می‌رسد جنایات غیرانسانی مرتکب می‌شوند را مهم می‌داند.

تلاش برای تعادل موضوعی

این انحراف از رویداد اصلی چندان روشنگر نیست. جالب است که تلاش برای تعادل موضوعی در نهایت داستان‌گویی را نامتعادل می‌کند. این داستان‌گویی در غیر این صورت در صحنه‌های دو نفره پرحرف بین الیسا و علاوی بسیار محدود است. تقریباً احساس می‌شود “الیسا” به عنوان یک فیلم، یک غریزه ناکام است. شاید به طور طبیعی‌تر می‌توانست به عنوان یک نمایش صحنه‌ای زندگی کند.

نمی‌خواهیم از نقش مهم فیلمبردار همیشگی سورنتینو، لوکا بیگاتزی، که در اینجا با دی کوستانزو دوباره همکاری می‌کند، کم کنیم. او به کابین‌های کوچک و ساده و فضاهای مشترک و تمیز زندان جلوه‌ای غنی می‌بخشد. حتی اگر در صحنه‌های پرگفتگو با تمایل به شات-ریورس-شات، کار زیادی از دستش برنیاید. هرچند اتاق چوبی با پنجره‌های بزرگ که در آن‌ها اتفاق می‌افتند، زیبا باشد.

نقش موسیقی در فیلم

به همین ترتیب، ترکیب‌های ملایم و غم‌انگیز موسیقی جورجیو ماتئو و آکی اولیویرو به آرامی در حاشیه (عدم) عمل قرار می‌گیرند. آن‌ها مراقب هستند که مزاحمتی ایجاد نکنند.

مهم نیست که ارائه چقدر شیک باشد، فیلم نمی‌تواند از محدودیت‌های فرآیندهای فکری دقیق خود فرار کند. شخصیت اصلی پر از احساس گناه است و نمی‌تواند از مواجهه با خود در هر جایی که می‌رود جلوگیری کند. در نتیجه، این فیلم کوچکتر و کمتر جذاب از آن چیزی است که می‌توانست باشد. اما شاید تا حدی این نکته باشد.

تأثیر روایت‌های جنایی واقعی

برخلاف ایده‌ای که در روایت‌های جنایی واقعی و حتی در داستان‌های پیچیده‌ای مانند «کالبدشکافی یک سقوط» رایج است، قتل به‌طور ذاتی جذاب است. ارتکاب چنین جرمی ممکن است به نوعی حس خود را گسترش دهد زیرا کاری انجام داده‌اید که اکثر مردم هرگز آن را نمی‌پذیرند. منطق آرام و برفی «الیزا» به ما یادآوری می‌کند که چه زندانی، چه آزاد شده و چه هنوز در حال فرار، دنیای یک قاتل بسیار، بسیار کوچک است.

پست‌های مرتبط

جنیفر آنیستون در برابر استودیو برای کلاه‌گیس «رئیس‌های وحشتناک» مبارزه کرد؛ مدیران نگران تغییر رنگ مو بودند

جنیفر آنیستون در برابر استودیو برای کلاه‌گیس «رئیس‌های وحشتناک» مبارزه کرد؛ مدیران نگران تغییر رنگ مو بودند

جنیفر آنیستون در مصاحبه‌ای با ونتی فر درباره چالش‌های استفاده از کلاه‌گیس قهوه‌ای در فیلم «رؤسای وحشتناک» صحبت کرد و از تمایل استودیو برای حفظ ظاهر بلوندش انتقاد کرد. او نقش دکتر جولیا…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۱, ۱۴۰۴
استخدام دیوید اسپیتز به عنوان مدیر توزیع سینمایی در آمریکا توسط بلک بیر

استخدام دیوید اسپیتز به عنوان مدیر توزیع سینمایی در آمریکا توسط بلک بیر

شرکت Black Bear Pictures دیوید اسپیتز، مدیر اجرایی پیشین Lionsgate، را به عنوان رئیس توزیع سینمایی در ایالات متحده منصوب کرده است. اسپیتز با سابقه‌ای درخشان در توزیع فیلم‌های موفق، مسئولیت مدیریت اکران…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۳, ۱۴۰۴
جادوی بازبینی «The Wizard of Oz» در Sphere: فناوری هوش مصنوعی و از دست رفتن انسانیت دوروتی و دوستانش

جادوی بازبینی «The Wizard of Oz» در Sphere: فناوری هوش مصنوعی و از دست رفتن انسانیت دوروتی و دوستانش

تجربه «جادوگر شهر اوز» در Sphere لاس وگاس با استفاده از فناوری هوش مصنوعی، تجربه‌ای جادویی اما بحث‌برانگیز است که با تغییرات بصری و استفاده از هوش مصنوعی، اصالت فیلم کلاسیک را به…

توسطتوسطفرزاد مطهریشهریور ۷, ۱۴۰۴
۴ نکته‌ای که از مستند مایک فیگیس درباره پروژه حماسی «Megalopolis» فرانسیس فورد کاپولا آموختیم

۴ نکته‌ای که از مستند مایک فیگیس درباره پروژه حماسی «Megalopolis» فرانسیس فورد کاپولا آموختیم

مستند «Megadoc» به کارگردانی مایک فیگس، نگاهی به پروژه حماسی و خودتأمین مالی فرانسیس فورد کاپولا، «Megalopolis» دارد. این مستند چالش‌های تولید، تعاملات بازیگران و خلاقیت کاپولا را بررسی می‌کند و به مصاحبه‌های…

توسطتوسطنرگس فرهادیشهریور ۶, ۱۴۰۴
بررسی «Elisa»: تحلیل روانشناسی یک قاتل در درامی واقعی و جذاب