📋 خلاصه مقاله:
فیلم «خانهای از دینامیت» به کارگردانی کاترین بیگلو، تریلری درباره تهدید هستهای است که با سبک پرتنش و واقعگرایانهاش، مخاطب را به چالش میکشد. این فیلم به بررسی واکنشهای دولت آمریکا در مواجهه با حمله هستهای و چالشهای مدیریت سلاحهای هستهای میپردازد.
این فیلم سه بار سناریوی پرتاب یک موشک هستهای به سمت ایالات متحده را تکرار میکند. هر بار با هیاهوی فراوان آغاز میشود، اما نتایج آن کاهش مییابد.
اگر هنوز تفاوت بین “فیلم” و “مووی” معنایی دارد، شش روز اول جشنواره فیلم ونیز قطعاً به ما فیلمهایی ارائه داده است. اما “خانهای از دینامیت” یک مووی است. یا بهتر بگوییم، یک مووی نتفلیکس است. هرچند که حتی نتفلیکس گاهی فیلمهایی میسازد. مانند آنهایی که در جشنواره امسال دارند، “فرانکشتاین” و “جی کلی”. اما “خانهای از دینامیت”، یک تریلر شمارش معکوس تا فاجعه هستهای به کارگردانی کاترین بیگلو است.
یک موشک هستهای توسط مهاجمی مرموز و ناشناس از جایی در اقیانوس آرام شلیک شده است. این موشک به سرعت به سمت ایالات متحده حرکت میکند. چقدر سریع؟ در عرض تنها ۱۹ دقیقه، در جایی در غرب میانه فرود خواهد آمد. دستگاه امنیتی آمریکا به سرعت متوجه میشود که آن مکان شیکاگو است. مگر اینکه این سلاح متوقف شود، در تماس اولیه ۱۰ میلیون نفر را خواهد کشت.
یک پارادوکس زیباییشناختی در نیم ساعت ابتدایی فیلم «خانهای از دینامیت» وجود دارد. این فیلم یک اثر بزرگ و پرهیاهوی جری بروکهایمر نیست. لحن آن جدی و مسئولانه است. با این حال، بخشی از این جدیت به دلیل سبک پرحرارت و پرتنش فیلم است که بهگونهای طراحی شده تا حس واقعگرایی را منتقل کند.
سبک فیلم و تأثیر آن بر مخاطب
ویرایشهای سریع و دوربین دستی، نحوهای که فیلم به طور مکرر مخففهای مهم دولتی (PEOC، STRATCOM، OSD) را نمایش میدهد، و قطعات کوچک درام انسانی مانند یک دعوای طلاق یا ملاقات با پزشک کودکان، همگی به مقایسه امکان وقوع آرماگدون با بیاهمیتی طنزآمیز مسائل روزمره میپردازند. موسیقی متن تهدیدآمیزی که به طور مداوم فوریت وضعیت را مانند موسیقی یکی از آن برنامههای تلویزیونی زرد «تحقیقی» تقویت میکند، نیز به این حس واقعگرایی کمک میکند.
آن نیم ساعت ابتدایی قطعاً ما را مجذوب خود میکند. وقتی که نفس خود را در مواجهه با موشکی سرکش که به سمت ایالات متحده در حال حرکت است، حبس میکنیم. ما فکر میکنیم: چگونه این فیلم میتواند به صورت زمان واقعی باشد اگر قرار است بمب هستهای در عرض ۱۹ دقیقه برخورد کند؟
اتاق وضعیت و هماهنگی استراتژی
بیگلو، با فیلمنامهای از نوآ اوپنهایم (“جکی”)، ما را به اتاق وضعیت کاخ سفید میبرد. همچنین به دفتر فرماندهی نظامی و دفتر بیضی شکل میرویم. این مکانها همگی با صفحههای ویدئویی متصل شدهاند. قدرتمندان در تلاشند تا یک استراتژی هماهنگ کنند. از ربکا فرگوسن به عنوان افسر ارشد وظیفه در اتاق وضعیت تا جیسون کلارک به عنوان فرمانده او. همچنین جرد هریس به عنوان وزیر دفاع خشمگین و تریسی لتس به عنوان ژنرال جنگطلب حضور دارند. او فرماندهی استراتکام (فرماندهی استراتژیک ایالات متحده) را بر عهده دارد. آنتونی راموس نیز به عنوان فرمانده خدمه فورت گریلی در آلاسکا، یک پایگاه محوری در سیستم دفاع موشکی بالستیک کشور، ایفای نقش میکند.
هر یک از این افراد وظایف خود را دارند و با اصطلاحات پرانرژی صحبت میکنند. اما گفتگوی آنها به این خلاصه میشود که…
«حالا باید چه کار کنیم؟»
راهکار مقابله با تهدید موشکی
واقعاً تنها یک گزینه وجود دارد: موشک را در آسمان بزنیم. آنها این کار را با یک GBI (رهگیر زمینی) انجام خواهند داد. اگر ناآگاه هستید، این شامل یک EKV (وسیله نابودگر خارج از جو) است. «خانهای از دینامیت» پر از دیالوگهایی مانند «EKV از اولین GBI جدا شد. یک دقیقه تا رهگیری!» است. شما فکر میکنید که ایالات متحده، با یک موشک هستهای در حال نزدیک شدن، میتواند تمام قدرت و دانش فنی خود را برای خنثی کردن تهدید به کار گیرد. اما پیام بزرگ فیلم این است که این یک توهم اطمینانبخش است.
شانس موفقیت در رهگیری
همانطور که معاون مشاور امنیت ملی، که توسط گابریل باسو با چهرهای جوان و بیتجربه بازی میشود، به ما اطلاع میدهد، شانس اینکه GBI واقعاً بتواند موشک هستهای را بزند، فقط ۶۱ درصد است. این موضوع باعث میشود وزیر دفاع تندخو، جرد هریس، با تعجب بگوید، «پس این یک شیر یا خط لعنتی است؟ این چیزی است که ۵۰ میلیارد دلار برای ما میخرد؟»
«خانهای از دینامیت» ترسهای ما را برمیانگیزد. این فیلم نشان میدهد که خطر حمله هستهای که نمیتوانیم از خود دفاع کنیم، بسیار بیشتر از آن چیزی است که به آن عادت کردهایم. اما آیا واقعاً به آنچه فیلم میگوید اعتماد دارم؟ بگذارید بگوییم این همان چیزی است که بودجه نتفلیکس برای ما به ارمغان میآورد.
قسمت سوم این رویدادها از دیدگاه رئیسجمهور ایالات متحده روایت میشود. باید بگویم: ادریس البا به عنوان رئیسجمهور، عملکرد خوبی ارائه نمیدهد.
بازدید از ورزشگاه لیبرتی
رئیسجمهور با بازدید از ورزشگاه لیبرتی و بازی بسکتبال با چند دانشآموز شروع میکند. اما وقتی بحران رخ میدهد، به سرعت از آنجا دور میشود. البا در طول این مدت بیش از حد معمولی رفتار میکند. او در کنار آن کودکان ریاستجمهوری به نظر نمیرسد.
واکنش به بحران هستهای
وقتی با وضعیت هستهای مواجه میشود، بیشتر به نظر میرسد که گیج شده تا فرمانده. چرا معاون مشاور امنیت ملی — بله، همان پسر قهوه — با یک مقام روسی در تماس است؟ آیا نباید رئیسجمهور با رئیسجمهور روسیه صحبت کند؟
رفتار رئیسجمهور با کدهای هستهای
چرا او بر اساس شنیدهها حکومت میکند؟ و چرا او مانند کسی که نمیخواهد تکالیفش را انجام دهد، با پوشه کدهای هستهای رفتار میکند؟
میفهمم: این فقط… یک فیلم است! اما «خانهای از دینامیت» تلاش میکند هر دو جنبه را داشته باشد. در اصل، این فیلم یک قطعه سرگرمی نسبتاً دور از ذهن است که اشکالی هم ندارد. اما میخواهد اعتبار این را داشته باشد که ما بگوییم: «اوه! نمیدانستم چقدر در خطر هستیم!»
استعاره فیلم و زندگی در محاصره خطر
عنوان فیلم استعارهای است برای اینکه چگونه زندگی میکنیم، محاصره شده توسط قدرت مخرب سلاحهای هستهای. رهبرانی که دیگر رویای پس از جنگ سرد برای کاهش ذخایر آنها را ندارند. اما این دیدگاه به نظر میرسد که از دوران پس از جنگ سرد و از آنچه باید از آن بترسیم، نسبتاً قدیمی است.
چالشهای کنونی در مدیریت سلاحهای هستهای
بله، هر چه معاهدات هستهای بیشتر باشد، بهتر است. اما مشکل کنونی تعداد سلاحها نیست. بلکه این است که چه کسی مسئولیت آنها را بر عهده دارد.