📋 خلاصه مقاله:
سریال “The Runarounds” داستان چارلی کوپر و گروه موسیقیاش را دنبال میکند که با چالشهای کلیشهای و روایتهای ضعیف مواجهاند. این سریال فاقد نوآوری و ساختار منسجم است و شخصیتها و دیالوگها به خوبی پرداخته نشدهاند.
زمانی که خالق “Outer Banks” جوناس پیت یک فراخوان بازیگری برای یک گروه موسیقی در فصل سوم سریال نتفلیکس داشت، The Runarounds برای او تست دادند. این گروه موفق به کسب این فرصت شد و پیت شروع به شکلگیری یک مفهوم برای یک نمایش جدید الهام گرفته از این گروه کرد. پرایم ویدئو
درام موزیکال نوجوانانه جدید “The Runarounds” داستان چارلی کوپر ۱۸ ساله (ویلیام لیپتون) را دنبال میکند. او یک موسیقیدان جوان است که پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان تصمیم میگیرد به طور جدی به ارتقاء سطح گروه موسیقی خود بپردازد. اما با گذشت تابستان، فشارهای ورود به دانشگاه و بزرگسالی او را تحت فشار قرار میدهد. اگرچه موسیقی در این نمایش به اندازه کافی خوب است، اما بقیه نمایش به قدری بد است که بهتر بود در پیشنویسهای پیت باقی میماند.
آغاز داستان در ویلمینگتون
«The Runarounds» در شهر ویلمینگتون، کارولینای شمالی و در زمان حال شروع میشود. یک هفته قبل از فارغالتحصیلی، چارلی مصمم است در صنعت موسیقی موفق شود. در غیر این صورت، باید در پاییز به دانشگاه برود. تنها مشکل این است که گروه موسیقی او در حال فروپاشی است.
چالشهای گروه موسیقی
دوستش نیل (اکسل الیس) واقعاً به چیزی علاقهمند نیست. تاپر (جرمی یون)، گیتاریست اصلی، بر روی رفتن به پرینستون در پاییز تمرکز دارد. پیت (ماکسیمو سالیس)، درامر، فردی کاملاً بینظم است و حتی نمیتواند به موقع به تمرین برسد.
تلاش چارلی برای نجات گروه
با دیدن اینکه رویای زندگیاش به سرعت از دست میرود، چارلی کنترل را به دست میگیرد. او پیت را از گروه بیرون میکند و او را به عنوان مدیر منصوب میکند. او همچنین نام گروه را تغییر میدهد و دو عضو جدید به گروه اضافه میکند: یک درامر با استعداد به نام بز (زنده مرداک) و یک گیتاریست دیگر به نام وایت (جسی گولیهیر).
در طول هشت قسمت یک ساعته و طاقتفرسا، بیشتر با آهنگها و روایتهای صوتی پر شده تا دیالوگ و داستان. گروه موسیقی با مشکلات و موانع کلیشهای مواجه میشود که میلیونها بار در روایتهای مشابه دیده شده است. یکی دیگر از عناصر عجیب این سریال، عدم قرارگیری در زمان یا لحظه خاصی است. بدون استفاده از آیفونها یا اشاره به شبکههای اجتماعی، این نمایش میتوانست در دهه ۹۰ یا اوایل ۲۰۰۰ تنظیم شود. این امر باعث میشود که حتی بیشتر از واقعیت فاصله بگیرد.
نقاط داستانی گیجکنندهای در سریال وجود دارد. از جمله آزار و اذیت مرزی چارلی نسبت به سوفیا، دختری که همیشه به او علاقه داشته است. همچنین تمایل پدرش به اینکه خانوادهاش را به خاطر امتناع از کار کردن به سمت مصادره خانه ببرد، از دیگر موارد است. افشای تصادفی پدری و برخوردهای وحشتناک وایت با مادرش که به وضوح از نظر روانی مشکل دارد، نیز به این موارد اضافه میشود.
افزودن قوسهای داستانی
این قوسها به داستان اضافه شدهاند، اما به جای اینکه به عنوان ابزارهای روایتی واقعی یا برای توسعه شخصیتها استفاده شوند، به نظر میرسد که فقط به هرج و مرج اضافه شدهاند. با نگاهی به سریال به عنوان یک کل، نمایش پر از شخصیتها و رویدادهای تصادفی است که به داستان کمکی نمیکنند.
بهطور منصفانه، گروه The Runarounds نسخههایی از خودشان را بازی میکنند. آنها موسیقیدان هستند و نه بازیگر، و این موضوع کاملاً مشهود است. با این حال، داستانهای به شدت کسلکننده و تکراری کمکی نمیکنند. این نمایش آنقدر پراکنده است که روایت چارلی باید وارد شود تا چیزها را برای مخاطب کنار هم بگذارد.
روابط پیچیده و نقش والدین
علاوه بر این، در حالی که سریالهای متمرکز بر نوجوانان اغلب به روابط پرتنش والدین میپردازند، بزرگسالان اینجا به اندازه نوجوانان بیدست و پا هستند. نه تنها بیشتر اعضای گروه به دلیل مراقبان ناکارآمدشان به نوعی والدینگونه شدهاند، بلکه به نظر میرسد هیچکس در اتاق نویسندگان تا به حال با یک نوجوان یا والدین صحبت نکرده است.
«The Runarounds» موفقیت چندانی ندارد. این سریال هیچ نوآوری به ژانر نوجوانان اضافه نمیکند. ساختار درهم و برهم آن باعث میشود بینندگان از قسمت اول فراتر نروند، چه برسد به تماشای تمام هشت قسمت فصل. یک مستند بلند درباره زندگی واقعی موسیقیدانان میتوانست جالبتر و اصیلتر باشد. اما این نسخه داستانی از صعود The Runarounds احتمالاً یکی از بدترین چیزهایی است که در تلویزیون وجود دارد. شخصیتها به طور کامل شکل نگرفتهاند و دیالوگها گیجکنندهاند. با وجود شادی آشکاری که گروه در صحنه دارد، این احساس زمانی که سازهایشان را کنار میگذارند منتقل نمیشود.
«The Runarounds» اکنون در Prime Video در حال پخش است.