📋 خلاصه مقاله:
فیلم «شهرت دیرهنگام» به کارگردانی کنت جونز، داستان شاعر فراموششدهای به نام اد ساکسبرگر با بازی ویلم دفو را روایت میکند که پس از سالها کار در اداره پست، با جامعهای از عاشقان هنر مواجه میشود. این فیلم به بررسی هویت، هنر و واقعیت در دنیای مدرن میپردازد.
ویلم دفو در نقشی ظاهر میشود که مانند یک گل وحشی به آرامی شکوفا میشود. این فیلم استعدادهای شاعرانه کنت جونز به عنوان یک فیلمساز را تأیید میکند.
در اثر شاعرانه و جذاب «Late Fame» اثر کنت جونز، ویلم دفو
نقش یک شاعر فراموششده نیویورکی را بازی میکند که زمانی در اوج بوده است. سال ۱۹۷۹ بود و شخصیت دفو، اد ساکسبرگر، بخشی از صحنه مرکز شهر بود. پانکها، هنرمندان و نمایشگرایان وارهول/واترز با کمترین هزینه در ایست ویلیج و محیطهای کثیف آن زندگی میکردند. آنها به مهمانیهای لافت میرفتند و گاهی اوقات چیزهایی خلق میکردند. اد کتاب شعری به نام «خیلی دور از رفتن» منتشر کرد که او را در لبه اتفاقات قرار داد. برای مدتی، او رویای بوهیمی را زندگی کرد. اما دهه ۱۹۸۰ نزدیک بود و شعر نمیتوانست اجارهخانه را پرداخت کند.
زندگی جدید اد ساکسبرگر
بنابراین اد، وقتی او را در زمان حال ملاقات میکنیم، دیگر شاعر نیست. او مردی است که ۳۷ سال در اداره پست کار کرده است. مانند چارلز بوکوفسکی در دهههای ۵۰ و ۶۰، اکنون زندگیای پر از ناشناسی و بینظمی دارد. هر شب او در همان بار محله با دوستان کارگریاش وقت میگذراند. دوستانی که هیچکدام نمیدانند او زمانی نویسنده بوده است.
دافو این برخورد را با درخششی زیرکانه و افسرده به تصویر میکشد. غریزه ما این است که تصور کنیم اد از اینکه کسی کتابش را به یاد دارد و دوست دارد، خوشحال و تحت تأثیر قرار میگیرد. اما دافو با چشمانی خسته و لبخندی که به آرامی بر لبانش مینشیند، نشان میدهد که اد به سختی میتواند این موضوع را درک کند.
مسئله فقط این نیست که روزهای شاعری او دههها پشت سر گذاشته شدهاند؛ بلکه او دیگر آن شخص نیست. اما در زیر نوعی بیتفاوتی آمریکای میانه، او فردی خوشبرخورد است و مایرز همچنان او را تشویق میکند. بنابراین، پس از مدتی اد موافقت میکند که در آن میخانه حاضر شود تا با طرفداران زومر امروزیاش ملاقات کند.
کنت جونز فیلمسازی است که به شدت کنجکاو و دراماتیک است. او این ویژگی را با نویسنده فیلم، سمی برچ، که “مه دسامبر” را نوشته، به اشتراک میگذارد. در “شهرت دیرهنگام”، جونز صفحه نمایش را با افرادی پر میکند که میخواهد بیشتر درباره آنها بداند.
شخصیتهای مرکزی و جذاب
این فیلم، مانند “دایان”، دارای شخصیتی مرکزی و جذاب است. بار دیگر میبینیم که این شخصیت در برابر جامعهای قرار میگیرد که تا حدی حمایتگر است. هرچند این جامعه بدون توهمات مخرب نیست.
سفر به گذشته و حال
اد، در “شهرت دیرهنگام”، به سفری میرود. او به گذشتهاش بازمیگردد، اما در واقع به پرسش از اینکه آیا او و آنچه که بود هنوز میتواند در حال حاضر وجود داشته باشد، میپردازد.
وقتی او برای اولین بار به دیدار مایرز و دوستانش میآید، به نظر میرسد که چیزهای زیادی با هم مشترک دارند. اما اد خود را با نوعی احتیاط مودبانه و بدون زرق و برق معرفی میکند که ترکیبی از ادب و احتیاط است. او همان سوالی را از خود میپرسد که ما میپرسیم: این افراد چه کسانی هستند؟ این نسل جدید عاشقان شعر که در ایست ویلیج دور هم جمع میشوند و نوشیدنی مینوشند؟
فضای میخانه و جامعه اشتیاق
در میخانه، جایی که فضای بزرگ طبقه بالا را اشغال کردهاند، آنها شور و ارزشهای خود را اعلام و بحث میکنند. آنها عمدتاً فارغالتحصیلان اخیر دانشگاهها هستند، از جمله دانشگاه نیویورک و دیگر پناهگاههای نخبه. آنها عاشق هنر هستند، هنر واقعی. از فناوری و شبکههای اجتماعی بیزارند. همه آنها یکدیگر را با نام خانوادگی صدا میزنند، یک تظاهر که قرار است سختی دهه ۱۹۲۰ را تداعی کند. به عنوان یک گروه، خود را جامعه اشتیاق مینامند. نامی که شاید کمی احمقانه به نظر برسد، اما همین احمقانه بودن بخشی از آن است. این نام، اعتراضی به بدبینی مد روز است که مردم را از شور و اشتیاق دور میکند.
شهرت دیرهنگام: بازسازی رمانی پس از مرگ
«شهرت دیرهنگام»، رمانی است که پس از مرگ آرتور شنیتسلر منتشر شد. شنیتسلر نویسنده نوولای «داستان رویا» در سال ۱۹۲۶ بود که فیلم «چشمان کاملاً بسته» بر اساس آن ساخته شد. این رمان به صورت یک دوئت گسترده بین اد و پیروان و طرفداران جدید و روشنفکر او شکل میگیرد. آنچه در این فیلم جذاب است، نحوه استفاده از این رابط برای روایت داستانی بزرگتر است. داستانی از دنیای بوهیمی آن زمان و اکنون، و معنای واقعی آن و اینکه هنوز چه معنایی دارد یا شاید ندارد.
پرترهای آرام از اد دافو
این رمان پرترهای آرام و بسیار خاص از یک مرد، اد دافو، را به تصویر میکشد. او متوقف، مشتاق و مقاوم است. در بسیاری از جهات شکستخورده، اما همچنان شخصیتی با اشتیاق پنهان است. شاید او بخشی از خود را بیدار میکند که هرگز نباید اجازه میداد به خواب برود. این داستان درباره جایگاه همه ما نیز منعکس میکند.
انجمن اشتیاق درباره چیست؟
از همان ابتدا، شخصیت مایرز ما را مجذوب خود میکند. ادموند دونوان او را رسمی و دقیق نشان میدهد و درباره اینکه چرا به رسمیت اهمیت میدهد صحبت میکند. همه چیز درباره هنر زبان است که بقیه فرهنگ در حال از بین بردن آن هستند. او به نظر میرسد که به اندازه کافی صادق است. اما سپس اد به آپارتمان مایرز سر میزند.
زندگی واقعی مایرز و دوستانش
به محض ورود به آپارتمان بزرگ و بینقص او، داستان واقعی مایرز و دوستانش را میبینیم. آنها بچههای ثروتمندی هستند که با پول پدرشان زندگی میکنند و به نوعی نقش بوهیمی را بازی میکنند. آنها میگویند از فناوری متنفرند، اما مایرز با سیری رابطه دوستانهای دارد. آیا این جهتگیری آنها را بیاعتبار میکند؟ لزوماً نه. مایرز، به عنوان مثال، به نظر میرسد که واقعاً به ادبیات اهمیت میدهد.
تفاوت دنیای امتیاز و عشق به هنر
با این حال، دنیای امتیاز با دنیای نه تنها عشق به هنر بلکه زندگی برای آن متفاوت است. همانطور که «شهرت دیرهنگام» ادامه مییابد، آنها تصمیم میگیرند یک شب شعرخوانی در مرکز شهر برگزار کنند. این برنامه بازگشت عمومی اد ساکسبرگر را به نمایش میگذارد و با دیگر بخشهای اجرایی همراه است. فیلم به این میپردازد که آیا این یک تحول هنری طبقه متوسط است یا یک تناقض مرگبار.
بازی دافو مانند یک گل وحشی است که به آرامی شکوفا میشود. اد او در ابتدا مانند یک بنای ویران شده است. اما آن چهره به تدریج باز میشود و با شهرت جدیدش راحت میشود و از آن لذت میبرد. حتی اگر از زوال ذاتی آن آگاه باشد.
امید و آسیبپذیری در بازی دافو
بازی دافو زمانی که اد به علاقه گلوریا، تنها زن گروه و شاید تنها بوهیمی واقعی، پاسخ میدهد، بیشترین امید و آسیبپذیری را نشان میدهد. او بازیگر و خوانندهای است که از بقیه بزرگتر است. گرتا لی از «زندگیهای گذشته» او را مانند یک فم فاتال پستمدرن از دهه ۸۰ بازی میکند. ترکیبی از لوئیس بروکس و لیدیا لانچ (با آرایش چشم تورا ساتانا) است. او همزمان یک فریبنده حرفهای، یک دختر جذاب، یک ژستگیر آزاردهنده و همانطور که در صحنهای که نقابش را برمیدارد میبینیم، یک هنرپیشه سالخورده و ناامید است که برای اجاره با کسی زندگی میکند. اما او همچنین یک هنرمند واقعی است.
اجرای مسحورکننده گلوریا
در خوانش شعر، او به روی صحنه میرود و «سورابایا جانی» برشت/وایل را با قدرت کابارهای ابتدایی اجرا میکند. این اجرا آهنگ را به یک زندگینامه چهار دقیقهای تبدیل میکند. او مسحورکننده است.
و همینطور اد وقتی که بالاخره روی صحنه میرود تا شعری از «Way Past Go» بخواند. او موافقت کرده بود که برای این مناسبت شعری جدید بنویسد، اما نتوانست خود را جمع کند تا این کار را انجام دهد. شعر واقعی، همانطور که میفهمیم، به صورت سفارشی نوشته نمیشود. اما به این ترتیب، ما میتوانیم شاعر اد را در اوج دورانش بشنویم و این دوگانگی جذاب را تجربه کنیم.
جذابیت شعر مدرن اد
میشنویم که چقدر شعر مدرن به نظر میرسد. با مدرن منظورم این است که چقدر در زمان خود گرفتار است. از ارجاعات به نیویورک دنیای گمشده تا نگاه مردانه اصرارآمیز و سهبعدی بودن زبان. و با این حال، این یک چیز زیباست! مانند موسیقی به گوش ما میرسد و متوجه میشویم که اد واقعاً این استعداد را داشت.
اما آیا این همان چیزی است که پیروان جدید او، مانند مایرز و بروسراد (کلی سینگر) به دنبال آن هستند؟ یا آنها او را میخواهند چون او نمادی از بیباکی هنری است که میتوانند او را به یک وسیله جانبی تبدیل کنند؟
بازگشت اد به واقعیت
در پایان «شهرت دیرهنگام»، اد از آینه بازکشف عبور کرده و دوباره بازگشته است. پس از ۳۷ سال در اداره پست، او زندگی در طرف دیگر را چشیده است. اما آنچه او میخواهد واقعیت است و این چیزی است که ممکن است دیگر در بوهما جایی نداشته باشد.