📋 خلاصه مقاله:
فیلم «Splitsville» به کارگردانی مایکل آنجلو کووینو، کمدی رمانتیکی درباره طلاق است که با طنز و پیچیدگیهای زناشویی دو زوج را به تصویر میکشد. این فیلم با حضور داکوتا جانسون و نمایش در جشنواره کن، به بررسی روابط انسانی و دوستیهای مردانه میپردازد.
فیلم «Splitsville» به کارگردانی مایکل آنجلو کووینو، دنبالهای گستردهتر از فیلم «The Climb» است. این فیلم به شکلی خندهدار اما گاهی بیش از حد کار شده، به موضوع طلاق میپردازد. در نهایت، به طور ناخواستهای دلایل قویتری برای جدایی ارائه میدهد.
طلاق برای کری (Kyle Marvin) باید آسان باشد. دوستانش به او اطمینان میدهند وقتی که همسرش اشلی (Adria Arjona) پس از تنها یک سال ازدواج او را ترک میکند: فقط زمانی پیچیده میشود که بچه یا پول داشته باشید. آنها هیچکدام را ندارند. اما کری در نهایت کار را بسیار سخت میکند. همینطور فیلم «Splitsville»، یک کمدی رمانتیک پرجنبوجوش که به همان اندازه که سرگرمکننده است، آزاردهنده نیز هست. این فیلم دو زوج در حال جدایی را در مسیری پرآشوب به سمت یکدیگر — یا حداقل دور از دیگران — قرار میدهد. دومین فیلم از نویسنده و کارگردان آمریکایی مایکل آنجلو کووینو است.
بار دیگر او را با دوست واقعیاش ماروین، همبازی و همنویسنده فیلم فوقالعادهاش در سال ۲۰۱۹ به نام “The Climb” همراه میکند. این بار نیز به فراز و نشیبهای دوستی مردانه ناکارآمد میپردازد. با این حال، برومنس به لحاظ روایی در پسزمینه قرار میگیرد. به جای آن، به پیچیدگیهای زناشویی شخصیتهایشان پرداخته میشود. نتایج این تغییر کمتر تازه و کمتر دقیق است.
نمایش فیلم در جشنواره کن
اگرچه این فیلم نیز مانند “The Climb” در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمده است، اما این بار در بخش غیررقابتی Premiere به جای Un Certain Regard حضور دارد. فیلم “Splitsville” که توسط نئون پشتیبانی میشود، گامی به سوی قلمرو گستردهتر و تجاریتر برای کووینو محسوب میشود. هم احساسات و هم کمدی فیزیکی افزایش یافتهاند. این در حالی است که به طور معمول با آرامش جذابی همراه است.
داکوتا جانسون با حضور خود به این رویدادها قدرت ستارهای از نوع A-list میبخشد. او به عنوان موضوعی که دو مرد بیشترین علاقه را به او دارند، معرفی میشود. اگرچه شخصیت جو شمو ماروین است که بار اصلی داستان را به دوش میکشد. او مردی است که در بیش از یک رابطه به وضوح از سطح خود فراتر رفته است.
شخصیت قهرمان و همدردیبرانگیز
به عنوان یک قهرمان، او ظاهراً همدردیبرانگیز است اما نه کاملاً دوستداشتنی. این ویژگی برای هر چهار شخصیت اصلی در فیلمنامه کووینو و ماروین صدق میکند. این فیلمنامه بیشتر به انواع کمدی قابل شناسایی میپردازد تا انسانهای کامل.
بدون شک، دینامیک شخصیتها و حرکات در اینجا بیشتر به صورت طرحوارهای توسط نویسندگی تعیین شدهاند. این امر به جای هرگونه تاریخچه یا شیمی ملموس بین این چهار نفر است. این مشکلی است که یکی از خطوط خندهدار فیلم به آن اشاره میکند. پل، توسعهدهنده املاک خودخواه (Covino)، به کری بلافاصله پس از اینکه اشلی او را ترک میکند، میگوید: «او یک مربی زندگی است — چه انتظاری داشتی؟»
تحلیل روابط شخصیتها
از اولین صحنه، گفتگوی جدایی که در اطراف یک تصادف واقعی خودرو ادامه مییابد، نمیتوان تصور کرد که چه چیزی باعث جذب متقابل معلم ورزش آرام کری و اشلی جذاب و جدید شده است. اما سپس پل پرخاشگر و خودمحور و جولی سرامیککار مهربان (Johnson) به همان اندازه به عنوان همسران بیمعنی به نظر میرسند. این امر با وجود جذابیت درآمد قابل توجه او و خانه ساحلی آماده برای مجله Architectural Digest است.
حتی تصور یک پیشزمینه قابلقبول برای پل و کری، که ظاهراً از دوران کودکی بهترین دوستان بودهاند، دشوار است. جایی که «صعود» بهطور حساس به اصطکاکها و همپوشانیهای بین مدارس مختلف مردانگی توجه داشت، «اسپلیتسویل» با ترکیب آرکتایپهای آلفا و بتا بهطور صرفاً طنزآمیز عمل میکند.
افشاگریهای مهم و باورپذیر
یکی از افشاگریهای مهم که باورپذیرتر است، نشان میدهد که دوستان مرد چقدر کم درباره زندگی شخصی خود نسبت به همتایان زن خود صحبت میکنند. در حالی که کری در حال بهبود عاطفی در خانه ساحلی مذکور در کنار پل و جولی است، با شگفتی متوجه میشود که آنها ازدواج بازی دارند. پل ظاهراً در سفرهای مکرر کاری به شهر، به روابط دیگری میپردازد.
رابطه کری و جولی
بنابراین، زمانی که در یکی از این غیبتها، کری و جولی با هم رابطهای برقرار میکنند، کری فکر زیادی نمیکند که بعداً به دوستش درباره آن بگوید.
درگیری شدیدی بین این دو رخ میدهد که نیمی از خانه و اثاثیه آن را به طرز چشمگیری تخریب میکند. این وضعیت «اسپلیتسویل» را به طور کامل از دنیای واقعیت خارج میکند. هرچند که از مرزهای کمدی مطلق عبور نمیکند، جایی که کمدی آن میتوانست تاثیر بیشتری داشته باشد.
رفتار غیرمنطقی شخصیتها
از اینجا به بعد، هیچکس در «اسپلیتسویل» مانند یک انسان منطقی یا حداقل قابل تشخیص در این شرایط رفتار نمیکند. پل و جولی نیز به زودی درخواست طلاق میدهند. این درخواست به دلیل معاملات مالی نادرست پل و در نهایت زندانی شدن او تشدید میشود. کری به روشهای دیوانهواری متوسل میشود تا در زندگی اشلی باقی بماند، در حالی که هنوز به جولی علاقهمند است.
در میان این تصمیمات نادرست و رفتارهای نامناسب، طنزی خشک و خندهدار وجود دارد. به ویژه در یکی از شوخیهای مکرر که کری به طور سرسختانه با مجموعهای از دوستپسرهای سابق اشلی دوست میشود. از جمله یک پسر بیدست و پا که به طرز خندهداری توسط چارلی گیلسپی بازی میشود. دیالوگهای کووینو و ماروین میتواند با زنگ و بیرحمی بزرگسالانهای همراه باشد. مانند زمانی که جولی به طور صریح به پل توضیح میدهد چرا با بهترین دوستش رابطه دارد: “او مهربان و قابل اعتماد است و از تو بزرگتر است.” تماشاگران چندین فرصت برای تأیید این ادعا دارند. اگرچه فیلم به طرز عجیبی در مورد روابط جنسی روی پرده محتاط است.
در بخشهای دیگر، صحنههای کمیک پیچیدهای وجود دارد که به نظر میرسد بیش از حد کار شدهاند. این صحنهها با اضافه کردن شخصیتهای ثانویه و پیچیدگیهای بیشتر، سعی در جبران کمبود فوریت و حرکت دارند. تولید این اثر به طور کلی براقتر و کمتر متمایز از “The Climb” است. کووینو موفقیت فنی فیلم قبلی را با شاتهای دنبالهدار پیچیده تکرار میکند. این شاتها در فضاهای داخلی نامرتب میچرخند. با این تفاوت که این فضاها بیشتر شلوغ به نظر میرسند تا واقعاً مسکونی.
بازیگران به خوبی نقشهای خود را ایفا میکنند. به عنوان مثال، لذت فردی در بازی آرام جانسون و هیجانزدگی کووینو وجود دارد. اما همانطور که شخصیتها هرگز به عنوان یک واحد به هم نمیپیوندند، انرژیهای متضاد بازیگران نیز هرگز به یکدیگر جرقه نمیزنند.
دینامیکهای کششی-فشاری در روابط عاشقانه
دینامیکهای کششی-فشاری که این عاشقان خسته را به هم نزدیک و از هم دور میکند، در نهایت از حالت شیدایی به حالت خستهکننده تبدیل میشود. این امر به ویژه به این دلیل است که احتمالاً بینندگان کمتر از فیلم به شکلگیری نهایی آنها علاقهمند هستند. جایی که فیلمی مانند «داستان فیلادلفیا» با تکمیل دایره عاشقانهاش یک آه رضایتبخش را برمیانگیزد، «اسپلیتسویل» تنها این حس را به ما میدهد که همه این شخصیتها به شدت نیاز دارند افراد دیگری را ببینند.