Image

عشق مثلثی در «My Life With the Walter Boys»: تیم الکس یا تیم کول؟ — و آن پایان هیجان‌انگیز!

📋 خلاصه مقاله:

سریال «زندگی من با خانواده والتر» در فصل دوم به بررسی مثلث عشقی پیچیده جکی، الکس و کول می‌پردازد. جکی بین احساساتش نسبت به الکس مهربان و کول پرشور گرفتار است. این سریال به چالش‌های هویتی و روابط خانوادگی در قالب داستانی جذاب می‌پردازد.

هشدار اسپویلر: این مصاحبه شامل اسپویل‌های مهمی از فصل دوم سریال «زندگی من با خانواده والتر» است که اکنون در نتفلیکس پخش می‌شود.

مثلث‌های عشقی در سریال‌های جوانان

از «تپه یک درخت» تا «خاطرات خون‌آشام» و اکنون «تابستانی که زیبا شدم»، مثلث‌های عشقی که برادران را درگیر می‌کنند، به بخشی رایج از ژانر جوانان تبدیل شده‌اند. در دو دهه گذشته، این موضوع به شدت مورد توجه قرار گرفته است. بینندگان مشتاقانه منتظرند ببینند آیا بلی با کنراد یا جرمایا در سریال پرطرفدار «تابستان» پرایم ویدئو به سرانجام می‌رسد. در همین حال، نتفلیکس فصل دوم کامل «زندگی من با خانواده والتر» را منتشر کرده است. این سریال پیچیدگی زندگی زیر یک سقف را به مثلث عشقی کلاسیک نوجوانان اضافه می‌کند.

بر اساس رمان علی نوواک با همین نام، «زندگی من با پسران والتر» داستان جکی هاوارد (نیکی رودریگز)، دختری ۱۵ ساله از نیویورک را دنبال می‌کند. او پس از از دست دادن والدین و خواهرش در یک حادثه تراژیک، به سیلور فالز، کلرادو نقل مکان می‌کند. جکی قرار است با بهترین دوست مادر مرحومش، کاترین (سارا رافرتی) زندگی کند. کاترین با همسرش جورج (مارک بلوکاس) ۱۰ فرزند را بزرگ می‌کند.

در پایان فصل اول، جکی با یکی از پسران کاترین، کول، که ستاره سابق فوتبال دبیرستانی بود، بوسه‌ای رد و بدل کرد. این در حالی بود که او در حال حاضر با برادرش، الکس، که فردی مهربان و حساس بود، در رابطه بود. الکس در حالت مستی عشق خود را به جکی اعتراف کرده بود. اما جکی نتوانست به او بگوید “دوستت دارم”. جکی که احساس گناه می‌کرد، تصمیم گرفت تابستان خود را در نیویورک بگذراند تا بتواند احساسات خود را به تنهایی پردازش کند.

اشبی جنتری در نقش الکس، نیکی رودریگز در نقش جکی
با اجازه از نتفلیکس

طبیعتاً، جکی نمی‌تواند برای مدت طولانی از خانواده والترز دور بماند. پس از اینکه کاترین او را متقاعد می‌کند که به کلرادو بازگردد، جکی مصمم است با الکس آشتی کند. همچنین، او می‌خواهد با کول مرزهایی را تعیین کند و جایگاه خود را در خانواده جدیدش پیدا کند.

تغییرات در زندگی سیلور فالز

اما زندگی در سیلور فالز، همان‌طور که جکی می‌شناسد، تغییر کرده است. الکس دل‌شکسته است و از تلاش‌های جکی برای ارتباط مجدد خوشحال نیست. او خود را به معنای واقعی کلمه به دنیای خطرناک سوارکاری برونک انداخته است. از سوی دیگر، کول که به‌طور نه‌چندان مخفیانه امیدوار است رابطه‌ای عاشقانه با جکی داشته باشد، با چالش‌های جدیدی مواجه است. او اکنون به عنوان دستیار مربی تیمی که قبلاً رهبری آن را بر عهده داشت، فعالیت می‌کند.

پس از اینکه جکی کول را متقاعد می‌کند که بهتر است به عنوان دوست باقی بمانند، بالاخره به الکس دلیل واقعی ترک کردنش را می‌گوید. الکس به طور قابل درکی از اینکه برادر بزرگترش دوباره یکی از دوست‌دخترهایش را دزدیده، ناراحت می‌شود. با وجود اینکه به مربی جدید سوارکاری‌اش جذب شده، نمی‌تواند جکی را از ذهنش بیرون کند.

بازگشت مورفی و تصمیم جدید

کمی بعد از اینکه جکی موفق می‌شود اسب محبوبش، مورفی، را که در جریان آتش‌سوزی ویرانگر انبار والترها در قسمت پنجم فرار کرده بود، پیدا کند، الکس به جکی می‌گوید که هنوز او را دوست دارد. این دو تصمیم می‌گیرند که به صورت مخفیانه به رابطه‌شان یک فرصت دیگر بدهند.

رودریگز در نقش جکی، مارک بلوکاس در نقش جورج با تشکر از دیوید براون/نتفلیکس

البته، درست زمانی که به نظر می‌رسد جکی و الکس بالاخره با هم خوشبخت هستند، کول تصمیم می‌گیرد عشق خود را به جکی اعتراف کند. جکی نه تنها این احساس را متقابل می‌داند، بلکه به او می‌گوید که تنها کسی است که باعث می‌شود او بخواهد کنترل خود را از دست بدهد.

واکنش الکس و ورود امدادگران

الکس در نهایت آن گفتگوی صمیمی را در ایوان جلوی خانه خانواده می‌شنود. اما قبل از اینکه هیچ‌کدام از آن‌ها بتوانند واکنش نشان دهند، امدادگران به ملک می‌رسند. پسر بزرگتر والتر، ویل (جانی لینک)، فاش می‌کند که پدرشان جورج به تازگی دچار یک وضعیت اضطراری پزشکی شده است.

در یک وقفه اخیر از فیلم‌برداری فصل سوم سریال در کلگری، رودریگز، لالوند و جنتری در یک تماس ویدیویی مشترک با ورایتی شرکت کردند تا بزرگترین تحولات جدید در مثلث عشقی مرکزی را بررسی کنند. بازیگران مرد حتی بهترین دلایل خود را برای اینکه چرا معتقدند جکی باید با شخصیت آن‌ها باشد، ارائه دادند!

تحولات شخصیت‌ها در فصل دوم

چه چیزی در مورد مسیرهای فردی شخصیت‌های شما در فصل دوم برجسته است؟ چگونه بین فصل‌ها تکامل یافته‌اند؟

نیکی رودریگز: برای جکی، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها این است که بپذیرد همیشه لازم نیست کامل و بی‌نقص باشد. این موضوع بر تصمیمات او در این فصل تأثیر می‌گذارد. یادگیری این مسئله برای او سخت است، زیرا به عنوان یک کمال‌گرا، همیشه می‌خواهد کامل باشد. اما اینجاست که بیشترین رشد را تجربه می‌کند. در این فصل می‌بینید که چگونه با غم و اندوه خود به شکلی متفاوت از فصل اول کنار می‌آید. بنابراین، این موضوع به تکامل او و کشف اینکه می‌خواهد چه کسی باشد، مربوط می‌شود.

نوح لالوند در نقش کول با اجازه از نتفلیکس

نوح لالوند: تغییرات قابل توجهی در احساسی که از کول والتر در این فصل دریافت می‌کنید، وجود دارد. این موضوع به جستجوی مداوم او برای هویت جدیدش پس از دوران فوتبال که او را تعریف می‌کرد، مربوط می‌شود.

پذیرش و بازتعریف هویت

فصل اول به نوعی مرحله اول این فرآیند است. او به سختی می‌پذیرد که واقعاً آن دوران به پایان رسیده است. در فصل دوم، شما شروع به دیدن نسخه‌ای از پذیرش می‌کنید. نه فقط پذیرش، بلکه بازتعریف مهارت‌ها و توانایی‌های ذاتی و پشتکاری که او می‌داند در خود دارد. اما در فصل اول واقعاً به آن‌ها دسترسی ندارد.

او از جکی الهام گرفته است. او واقعاً احساس قوی‌ای نسبت به جکی دارد و نسخه‌ای از آنچه می‌تواند باشد را در جکی می‌بیند. بنابراین، همه این عوامل با هم ترکیب شده‌اند. فکر می‌کنم او همچنان در تلاش است تا رشد کند و شخصیت خود را بسازد. او می‌خواهد بهترین فردی باشد که می‌تواند باشد، نه تنها برای خودش، بلکه برای جکی و افرادی که در اطرافش هستند. زیرا او می‌فهمد که در این راه برخی افراد را ناامید کرده است. بنابراین، این جستجوی مداوم برای هویت و پذیرش آنچه اتفاق افتاده و آنچه می‌توان در آینده تغییر داد، ادامه دارد.

اشبی جنتری: داستان الکس در فصل دوم درباره اصالت است. گفتن اینکه نسخه‌ای اصیل و نسخه‌ای غیر اصیل از او وجود دارد، کمی ساده‌لوحانه است. بلکه او از نقابی که ایجاد می‌کند برای دسترسی به خواسته اصیل خود استفاده می‌کند که به نظر من واقعاً جکی است.

تحول و صداقت در داستان الکس

به همین دلیل در شش قسمت اول، او این جبهه را به نمایش می‌گذارد، اما کاملاً نادرست نیست. این یک تحول واقعی است. با این حال، او درباره خواسته واقعی خود صادق نیست تا زمانی که به او اعتراف می‌کند. در پایان روز، با وجود آنچه اتفاق می‌افتد، هنوز می‌خواهد با او باشد. فکر نمی‌کنم این بدون اینکه او نوعی شخصیت را که در چند قسمت اول به تصویر می‌کشد، به خود بگیرد، ممکن بود.

الکس اعتراف می‌کند که احتمالاً هرگز نمی‌تواند جکی را در پایان قسمت ششم فراموش کند. پس از اینکه برای اولین بار از زمان جدایی‌شان یکدیگر را می‌بوسند، بارها در طول روز به جنگل می‌روند تا با هم باشند. نیکی و اشبی، چه چیزی را می‌خواستید درباره دوباره عاشق شدن شخصیت‌هایتان به تصویر بکشید؟

جنتری: برای من، واقعاً مسئله این بود که آن را منطقی کنم. درست است؟ به عنوان یک بازیگر، اینطور بود که، “خب، ما دیده‌ایم که آنها عاشق هم شده‌اند، اما کار نکرد. پس چرا باید به هم برگردند؟” این همان نکته‌ای است که قبلاً سعی داشتم بگویم — که این به نوعی مثل یک آزمون است.

آزمون عشق در فصل جدید

در نیمه اول فصل، او در حال آزمایش این است که آیا واقعاً او را دوست داشته است، همانطور که در فصل قبلی گفته بود. در نهایت، این برای الکس چندان ایده‌آل نیست. مسئله این نیست که چگونه اتفاق می‌افتد؛ او بیشتر نگران بودن با اوست. این نتیجه نهایی بود که وقتی داشتیم صحنه را فیلمبرداری می‌کردیم به آن رسیدیم. زیرا چندین برداشت انجام دادیم و واقعاً رضایت‌بخش برای شورانر و کارگردان نبود.

سپس جیسون پریستلی، که با مثلث‌های عشقی نوجوانان در تلویزیون بیگانه نیست، به عنوان کارگردان ما وارد شد. او گفت: «تو سعی نمی‌کنی او را به دست بیاوری؛ فقط دیگر نمی‌توانی این را به او نگویی.» این جمله واقعاً برای من روشن کرد که احساساتی که او دارد، از کنترل او خارج است. تنها چیزی که او می‌تواند کنترل کند، میزان نمایان شدن این احساسات است. این لحظه‌ای روشن‌کننده برای من در درک رابطه آن‌ها بود.

با اجازه از نتفلیکس

رودریگز: این یک توصیف عالی است. ما قبلاً جکی و الکس را دیده‌ایم. اما چه چیزی در مورد آمدن آن‌ها در این فصل متفاوت است؟ برای جکی، الکس به او احساس تعلق می‌دهد. آن صحنه لحظه‌ای بزرگ برای آن‌ها بود. بنابراین، واقعاً می‌خواستیم بررسی کنیم که چرا این فصل متفاوت بود و چقدر پیچیده است و می‌تواند باشد.

رابطه عاشقانه جکی و الکس

جکی و الکس می‌توانند رابطه عاشقانه تازه‌شان را تا پایان قسمت ۸ از بقیه خانواده‌شان مخفی نگه دارند. زمانی که کول جکی و الکس را در حال بوسیدن در خانه اجاره‌ای عمویش ریچارد می‌بیند. نوآ، چگونه می‌خواستی آن لحظه را بازی کنی؟ آیا می‌توانی به گفتگوی درونی کول صدا بدهی؟

لالوند: شما فقط از آنچه در مقابلتان اتفاق می‌افتد آگاه هستید، درست است؟ سپس جاهای خالی را با آنچه تصور می‌کنید احتمالاً در جاهای دیگر در حال رخ دادن است پر می‌کنید. من واقعاً فکر می‌کنم که بر اساس همه چیزهایی که تا آن لحظه اتفاق افتاده، هر گفتگویی که کول و جکی داشته‌اند، هر گفتگویی که کول و الکس داشته‌اند، الکس به شدت تأکید دارد که “همه ما باید به جلو حرکت کنیم.”

فکر نمی‌کنم کول هیچ ایده‌ای داشت که چیز دیگری در حال رخ دادن است. او امیدوار بود که این فقط یک مسئله موقتی باشد. جکی نیاز به فضا داشت و باید ابتدا دوست باشند. او واقعاً فکر می‌کرد که این مثل این بود: “باشه، بیایید یک توقف کنیم. بیایید روی خودمان کار کنیم و همه این احساسات را درک کنیم. وقتی این توقف تمام شد، منطقی است که دوباره با هم باشیم. چون احساس می‌شود که هنوز همان احساسات وجود دارد.” آن لحظات هنوز همان احساسات را دارند. مثل زمانی که در ماشین است، وقتی که او به او رانندگی یاد می‌دهد، برای یک لحظه همان احساس را دارد. سپس دیگر اینطور نیست.

جکی در هر بخشی از زندگی‌اش انضباط شدیدی دارد. چه در ورود به مدرسه باشد یا سازماندهی شورای دانش‌آموزی، یا هر چیزی که در جریان است. بنابراین، منطقی است که در لحظاتی که احساس می‌شود عشق حضور دارد، انضباط وارد شود. او قبل از اینکه این احساسات بیش از حد شدید شوند، آن را قطع می‌کند. جکی انتظار دارد این روند ادامه یابد تا زمانی که انضباط کاهش یابد و بتوانند یک گفتگوی واقعی داشته باشند.

جنتری: به نظر من، شما با این احساسات در زندگی پیش می‌روید. آیا هرگز از آن احساسات عبور می‌کنید؟ احساسات خوب و بد مانند والدین طلاق‌گرفته در یک جشن تولد هستند. نمی‌توانید هیچ‌کدام را کنار بگذارید و باید با هم بمانید. در حرکت در زندگی، می‌گویم که این کار سخت خواهد بود. اما در عین حال، باید بگویم “من باید تو را دوست داشته باشم چون تو برادرم هستی.” این همه چیزهایی که تا کنون با هم گذرانده‌ایم را بی‌اعتبار نمی‌کند. بنابراین فکر نمی‌کنم آنها بر این احساسات غلبه کنند، اما این هم آنها را از هم جدا نمی‌کند.

لالوند: نمی‌دانم که آیا آنها بر آن غلبه خواهند کرد یا نه. اما نمی‌دانم که آیا همیشه مهم‌ترین چیز خواهد بود یا نه. در آنجا یک عشق واقعی وجود دارد و همه اعضای خانواده والتر به یکدیگر احترام می‌گذارند. زیرا فکر می‌کنم آنها به این شکل تربیت شده‌اند. آنها هنوز بچه هستند و در حال کشف این موضوع هستند. در نهایت، فکر می‌کنم داستان‌های بیشتری برای گفتن درباره آنها وجود دارد.

نقش کول به عنوان برادر بزرگتر

کول برادر بزرگتر است. از دیدگاه یک برادر بزرگتر صحبت می‌کنم. فکر می‌کنم می‌توانید واقعاً کسی را دوست داشته باشید و این را در اعمال خود نشان ندهید.

کول واقعاً برادر کوچکترش را دوست دارد. با این حال، نحوه نمایش این خط زمانی او را به عنوان یک برادر بزرگتر در بهترین نور نشان نداده است. اما من واقعاً فکر می‌کنم که او به برادرش اهمیت می‌دهد. امیدوارم این موضوع همچنان روشن بماند. زیرا در نهایت، کول از موضوع پیج خبر نداشت و نمی‌تواند احساسی که نسبت به جکی دارد را کنترل کند.

تصمیمات کول و احساسات او

بنابراین وقتی واقعاً به اصل موضوع نگاه می‌کنید، فکر نمی‌کنم تصمیمات آگاهانه زیادی درباره این که “اوه، من می‌خواهم این کار را با این شخص انجام دهم. من می‌خواهم این کار را با آن شخص انجام دهم” وجود داشته باشد. دل آنچه را که می‌خواهد می‌خواهد و فکر نمی‌کنم آن‌ها علیه یکدیگر باشند.

رودریگز: این صحنه برای فیلمبرداری بسیار پرتنش بود. جکی در موقعیتی پیچیده قرار دارد. او احساسات واقعی و اصیلی نسبت به کول و الکس دارد. اما آنها بسیار متفاوت هستند و جنبه‌های مختلفی از جکی را نشان می‌دهند. او نمی‌خواهد همان اشتباه قبلی را تکرار کند. او نمی‌خواهد مشکل‌ساز باشد، اما در نهایت دوباره این کار را می‌کند. هدف او این است که به کسی آسیب نرساند و به خود وفادار بماند. این کار بسیار سخت است زیرا نمی‌توان همه را راضی کرد. این درسی است که او در طول فصل یاد می‌گیرد و همه چیز در آن لحظه فرو می‌ریزد.

لالوند: تجربه فهمیدن اینکه آنها هنوز به نوعی با هم هستند، نوعی بی‌حسی به همراه دارد. فکر نمی‌کنم کول قصد داشت چیزی بگوید. او تمایل به خودتخریبی دارد. وقتی چیزی اشتباه پیش می‌رود، آن را به دنیا و واقعاً به هر کسی که اطرافش است منتقل می‌کند. این می‌تواند سمی باشد. اما وقتی شروع به عصبی شدن می‌کند و همه با هم هستند و لحظات خوبی از زمان خانوادگی دارند، او فقط دور می‌شود. احساس می‌کنم او فقط می‌خواهد دور شود.

بنابراین وقتی جکی او را دنبال می‌کند، می‌گوید: “چرا الان این کار را می‌کنی؟ من از زمانی که همدیگر را می‌شناسیم سعی کرده‌ام با تو صحبت کنم و تو الان این کار را می‌کنی. تو نمی‌فهمی. تو نمی‌دانی چقدر این موضوع مهم است.”

پاسخ‌ها و روشن شدن مسائل

وقتی بالاخره به آن پاسخ‌ها می‌رسد، برخی از مسائل روشن می‌شود. اما همچنان او را کمی گیج می‌کند. او اینجا نشسته و سعی کرده این چیز را بسازد، در حالی که شریکش برنامه‌های مشابهی برای ساخت نداشت. بنابراین فکر می‌کنم او هنوز هم از آن گفتگو بسیار گیج بیرون می‌آید.

احساسات پس از گفتگو

واقعاً چیز زیادی برای برداشت مثبت وجود ندارد. مثل این است که “من هم تو را دوست دارم. خوب، باشه! بگیر و از اینجا برو.” و البته، سپس چراغ‌های آمبولانس از گوشه می‌آیند. بنابراین او احساس سردرگمی، ناامیدی و سپس بیشتر سردرگمی و دل‌شکستگی می‌کند، مطمئنم.

با احترام از دیوید براون/نتفلیکس

اشبی، الکس واقعاً چقدر از اعتراف کول به جکی را شنید؟ و چه چیزی می‌توانید درباره پیامدهای اجتناب‌ناپذیر آن گفتگو، پس از فروکش کردن سرنوشت جورج، در آغاز فصل سوم بگویید؟

جنتری: در واقع، یک صحنه کامل نوشته، آماده و فیلم‌برداری شده بود که تمام پیامدهای مستقیم آن لحظه را منتقل می‌کرد. ما دقیقاً متوجه می‌شویم که او چقدر از آن گفتگو را شنید و چه احساسی درباره آن داشت. البته، این صحنه بریده شد و ما آن را در ویرایش نهایی نمی‌بینیم. پاسخ به فصل سوم موکول می‌شود. تنها چیزی که می‌توانم درباره جایی که در آغاز فصل سوم خواهیم بود بگویم این است که اصلاً چیزی نیست که انتظارش را داشتم.

من واقعاً خندیدم وقتی که دوست جکی، گریس، در قسمت پایانی به او می‌گوید: “شاید بهتر باشد فقط یک پسر را انتخاب کنی.” بسیاری از مشکلات شخصی آن‌ها حل می‌شد اگر جکی فقط یکی از پسران والتر را انتخاب می‌کرد، اما فعلاً مثلث عشقی همچنان زنده و پویاست.

چرا جکی به الکس و کول علاقه‌مند است؟

نیکی، آیا می‌توانی مشخص کنی که جکی در الکس و کول چه چیزی می‌بیند که باعث شده به هر دوی آن‌ها علاقه‌مند شود؟ و از طرف دیگر، نوح و اشبی، آیا می‌توانید بهترین دلایل خود را بگویید که چرا جکی باید با شخصیت شما باشد؟

ویژگی‌های الکس و کول

رودریگز: الکس خیلی مهربان و مراقب است. او به جکی احساس تعلق می‌دهد، مثل اینکه خانه‌ای دارد. کول جنبه‌ای از او را بیدار می‌کند که کمی غیرقابل پیش‌بینی‌تر و پرشورتر است و او به آن بیشتر جذب می‌شود. اما او از نسخه‌ای که می‌تواند با کول باشد، می‌ترسد. بنابراین فکر می‌کنم او واقعاً هر دو را دوست دارد، اما به روش‌های کاملاً متفاوت.

لالوند: به نظر می‌رسد که شما طرفدار الکس هستید! او واقعاً فکر می‌کند الکس شیرین و عالی است و از اینکه با کول باشد می‌ترسد.

رودریگز: اوه، من طرفدار الکس هستم؟!

لالوند: بله!

[رودریگز می‌خندد، بدون تأیید یا انکار وابستگی‌اش — حتی با اینکه همیشه گفته است که طرفدار جکی است.]

زندگی من با والتر بویز. اشبی جنتری در نقش الکس در قسمت ۲۰۱ از زندگی من با والتر بویز. با احترام از نتفلیکس © ۲۰۲۵

با احترام از نتفلیکس

لالوند: پیشنهاد من این است: هر چیزی که می‌خواهید در آن سوی ترس قرار دارد.

عشق واقعی و تصمیم‌گیری منطقی

جنتری: الکس حاضر است هر کاری که لازم باشد انجام دهد تا جکی خوشحال باشد. حتی اگر به این معنا باشد که او برای همیشه با او نباشد. این نشان‌دهنده عشق واقعی است. به نظر من، روابط بیشتر از احساسات هستند. مثل ساختن یک خانه است. یک همکاری منطقی. او باید با کسی باشد که شواهدی از تصمیم‌گیری‌های خوب در این زمینه داشته باشد.

این مصاحبه ویرایش و خلاصه شده است.

پست‌های مرتبط

شنیدنی‌ها: «Weapons» و «Freakier Friday» به عنوان جایگزین‌های ابرقهرمانی؛ چرا جشنواره فیلم لوکارنو فراتر از انتظار ظاهر می‌شود

شنیدنی‌ها: «Weapons» و «Freakier Friday» به عنوان جایگزین‌های ابرقهرمانی؛ چرا جشنواره فیلم لوکارنو فراتر از انتظار ظاهر می‌شود

پادکست «Daily Variety» به تحلیل موفقیت فیلم‌های «Weapons» و «Freakier Friday» در گیشه و اهمیت برنامه‌ریزی متقابل در صنعت سینما می‌پردازد، در حالی که به کمبود انتشارهای بزرگ تا اکران «Tron: Ares» اشاره…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۱, ۱۴۰۴
خوانش فیلمنامه «Three’s Company» با حضور آدام دیواین، جیسون الکساندر و کیلی کوئوکو توسط بنیاد جان ریتر

خوانش فیلمنامه «Three’s Company» با حضور آدام دیواین، جیسون الکساندر و کیلی کوئوکو توسط بنیاد جان ریتر

بنیاد جان ریتر میزبان رویدادی به افتخار میراث او و سلامت آئورت است که شامل خوانش زنده اپیزود “Going to Pot” از سریال “Three’s Company” با حضور سلبریتی‌ها و پخش ویژه در Pluto…

توسطتوسطعلی محتشمشهریور ۶, ۱۴۰۴
مهران مورنو و لورن سوفیا پاز در فیلم «خداحافظ پدر» سانتیاگو لب نقش‌آفرینی می‌کنند

مهران مورنو و لورن سوفیا پاز در فیلم «خداحافظ پدر» سانتیاگو لب نقش‌آفرینی می‌کنند

فیلم «خداحافظ پدر» به کارگردانی خوان سباستین هینستروزا، داستان زن جوانی به نام سیلوانا را روایت می‌کند که درگیر قاچاق مواد مخدر می‌شود و برای کمک به پدر جدا شده‌اش مراجعه می‌کند. این…

توسطتوسطفرزاد مطهریمرداد ۲۷, ۱۴۰۴
استخدام دیوید اسپیتز به عنوان مدیر توزیع سینمایی در آمریکا توسط بلک بیر

استخدام دیوید اسپیتز به عنوان مدیر توزیع سینمایی در آمریکا توسط بلک بیر

شرکت Black Bear Pictures دیوید اسپیتز، مدیر اجرایی پیشین Lionsgate، را به عنوان رئیس توزیع سینمایی در ایالات متحده منصوب کرده است. اسپیتز با سابقه‌ای درخشان در توزیع فیلم‌های موفق، مسئولیت مدیریت اکران…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۳, ۱۴۰۴
عشق مثلثی در «My Life With the Walter Boys»: تیم الکس یا تیم کول؟ — و آن پایان هیجان‌انگیز!