📋 خلاصه مقاله:
جیانفرانکو روزی با فیلم «زیر ابرها» به ونیز بازگشته است، کاوشی سیاه و سفید از ناپل و حومههای آن که روحیه مقاومت مدنی را به تصویر میکشد. فیلم با الهام از ژان کوکتو و با تمرکز بر زمان و تاریخ، تجربهای شخصی و صمیمی ارائه میدهد.
جیانفرانکو روزی، که در سال ۲۰۱۳ با فیلم «Sacro GRA» برنده شیر طلایی ونیز شد، با فیلم «Below the Clouds» به لیدو بازگشته است. این فیلم یک کاوش شخصی پرشور از ناپل و حومههای آن است که در زیر آتشفشان وزوو قرار دارند.
فیلم “زیر ابرها” که به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده است، بین شخصیتها و موقعیتهای مختلف در نوسان است. این موقعیتها شامل یک معلم است که یک کلاس بعد از مدرسه موقت را اداره میکند. همچنین، یک اپراتور مرکز تماس آتشنشانی که ترسهای محلیها را آرام میکند، زیرا زمین به دلیل “گروههای لرزهای” مداوم میلرزد. یک مأمور اجرای قانون نیز سعی در ردیابی دزدان مقبرههای باستانی دارد. علاوه بر این، ملوانانی که در نزدیکی ناپل در حال تخلیه غلات اوکراینی هستند، درست زمانی که بندر اودسا بمباران میشود.
«در تمام شخصیتهایی که انتخاب کردم، روحیهای از مقاومت مدنی وجود دارد»، میگوید رزی که سه سال با دوربینش در این سرزمین پرسه میزد. او از تهیهکنندهاش دوناتلا پالرمو تشکر میکند، زیرا «هیچ تهیهکننده دیگری به من این امکان را نمیداد که سه سال در یک مکان بمانم و به من اعتماد کامل داشته باشد.»
انتخابهای رزی برای فیلم «زیر ابرها»
در ادامه، رزی با ورایتی درباره انتخابهایی که برای «زیر ابرها» انجام داده صحبت میکند. از جمله عنوان فیلم که از نقل قول ژان کوکتو الهام گرفته شده است: «وزوو تمام ابرهای جهان را میسازد.»
چه چیزی شما را به ناپل جذب کرد و رویکرد شما برای به تصویر کشیدن این منطقه چه بود؟
من به عنوان یک گردشگر به ناپل سفر کرده بودم و از همان اولین بار همیشه احساس میکردم که در آنجا گذر زمان خاصی وجود دارد. این به من فرصت فوقالعادهای داد تا با رویکردی جدید آزمایش کنم. همیشه این تصور را داشتم که ناپل فضایی بزرگ و خارج از صحنه است که بین آنچه هست و آنچه میتواند باشد معلق است. این برای من چالشی بزرگ بود. علاوه بر این، احساس میکردم در یک ماشین زمان بزرگ قرار دارم. Circumvesuviana — شبکهای از خطوط قطار که از ناپل به دور کوه وزوو میرود — مانند یک نمای تعقیبی بزرگ است که از فضا و تاریخ عبور میکند و این ایده زمان معلق را ایجاد میکند.
فیلم با تصاویری آرشیوی از “سفر به ایتالیا” روبرتو روسلینی آغاز میشود که در یک سینمای قدیمی و فرسوده نمایش داده میشود. درباره این انتخاب با من صحبت کنید.
من این سینمای متروکه را پیدا کردم و اجازه گرفتم که وارد شوم. سپس آن را فیلمبرداری کردم و متوجه شدم که تمام فیلمهای آرشیویام باید در آنجا نمایش داده شوند. به نظرم مانند یک سایت باستانشناسی بود. موضوع باستانشناسی در فیلم من بهطور مکرر تکرار میشود.
داستانهای دفنشده در سینمای متروکه
این مکان داستانهایی را که دفن شدهاند، دیوارهای پوستهپوسته، صندلیهای شکسته و پردهی تخریبشده را بازتاب میداد. سپس تصمیماتی در مورد آنچه باید نمایش داده شود گرفتم. البته، من فیلمهای روسلینی را نمایش دادم زیرا او کارگردان مورد علاقه من است.
الهام از فیلمهای روسلینی
حتی قبل از رفتن به ناپل، به بخشی از فیلم «سفر به ایتالیا» فکر کرده بودم که به پمپئی میروند.
اینجاست که زمان وارد بازی میشود. وقتی به ناپل رسیدم، هیچ ایدهای نداشتم که افراد در فیلم چه کسانی خواهند بود. از همان ابتدا تصمیم گرفتم فیلمی درباره “طرف دیگر” ناپل بسازم، در دره سارنو که تمام سایتهای باستانشناسی در آنجا قرار دارند.
ملاقات با دادستان
اولین شخصی که ملاقات کردم، وقتی دوربینم همراهم بود، دادستان بود. به پمپئی رفتم تا آنجا فیلم بگیرم و او در حال برگزاری کنفرانسی درباره دزدان مقبره بود. او را خیلی دوست داشتم، بنابراین خودم را معرفی کردم و گفتم که دوست دارم از او فیلم بگیرم. او فردی بسیار مشغول است و همیشه با محافظان شخصی در حال حرکت است. بنابراین او اولین شخصی بود که ملاقات کردم و آخرین کسی که از او فیلم گرفتم.
روحیه مقاومت مدنی
اما در تمام شخصیتهایی که انتخاب کردم، این روحیه مقاومت مدنی وجود دارد. این تمدن است. همانطور که مارگارت مید میگفت، تمدن زمانی آغاز میشود که هر یک از ما کاری برای دیگری انجام دهیم.
به نظر میرسد که در مقایسه با فیلمهای دیگر شما، این کار شخصیتر و صمیمیتر است — نوعی جریان آگاهی. آیا اینطور است؟
بله، احتمالاً درست است. اما مهم این است که مخاطب همان عنصر آزادی را در نگاه به فیلم پیدا کند. فیلمهای قبلی من بیشتر یک نقطه شروع و یک نقطه پایان داشتند. همیشه یا یک موضوع سیاسی یا یک درام اجتماعی در پسزمینه وجود داشت. همیشه چیزی بود که باید دنبال میکردید. اینجا، من آن عنصر را نداشتم. فکر میکنم هر بینندهای با توجه به فرهنگ و کنجکاوی خود با این فیلم ارتباط برقرار خواهد کرد. این فیلم به تفسیرهای مختلفی باز است.
فرآیند تدوین فیلم
برخلاف فیلمهای قبلیام، ما از همان ابتدای فیلمبرداری شروع به کار روی تدوین کردیم. این یک فرآیند مداوم بازنویسی بود. زیرا برای من تدوین همین است. اینکه از ابتدا تدوین کردیم به فیلم ساختاری بسیار دقیق داد.
چرا به صورت سیاه و سفید فیلمبرداری کردید؟
این یک انتخاب اساسی بود. وقتی نقل قول ژان کوکتو را پیدا کردم که میگوید “وزوویوس تمام ابرهای جهان را میسازد”، به نظرم تصویری فوقالعاده آمد. من همیشه با ابرها فیلمبرداری میکنم زیرا آنها مرا از سایهها و تضادها محافظت میکنند. این منجر به عنوان و ظاهر فیلم شد. زیر ابرها، هیچ سایهای وجود ندارد. باید یاد میگرفتم که جهان اطرافم را از طریق سایههای سیاه و سفید درک کنم. این انتخاب، زیباییشناختی نیست، بلکه روایتی است.
کار او در هشت یا نه صحنه از فیلم حضور دارد. من دانیل را ۱۴ سال است که میشناسم و همیشه شیوهای که او با موسیقی آزمایش میکند را دوست داشتهام.
تجربه همکاری با دانیل
در ابتدا، فقط میخواستم موسیقی را در انتها قرار دهم. همه چیزهایی که امتحان کردم کار نمیکردند. بنابراین به لندن رفتم و ۱۰ روز را با او گذراندم. ابتدا سعی کردیم صحنه نهایی را جدا کنیم، اما هرچه بیشتر صحبت کردیم، احساس کردم که او میتواند روی بخشهای مختلف فیلم کار کند. به او گفتم: «میخواهم این یک منظره صوتی باشد، نه یک موسیقی متن.»
ایدههای خلاقانه در موسیقی
او با یک نوازنده ساکسوفون فوقالعاده کار میکند، اما من صدایی میخواستم که ساز غیرقابل تشخیص شود. بنابراین وقتی در آپارتمانش بودیم، گفت: «ببینیم زیر آب چگونه صدا میدهد.» به وان حمامش رفتیم و میکروفونهای زیرآبی را در وان قرار دادیم. بنابراین این ساکسوفون به یک صدای فوقالعاده تبدیل شد. از آنجا، شروع به قرار دادن این منظره صوتی در صحنههای مختلف کردیم.
ما این فیلم را در بایا، در خلیج ناپل، که به عنوان “پمپئی زیر آب” شناخته میشود، ضبط کردیم. ما با یک گروه فیلمبرداری کردیم، زیرا من نمیتوانستم به زیر آب بروم. این کار بسیار دشوار بود. فیلمبرداری زیر آب معمولاً با دست انجام میشود. اما من نمیخواستم اینطور باشد. بنابراین گفتم، “بیایید دوربین را در یک جا قرار دهیم و ببینیم چه اتفاقی میافتد. فقط یک شات ثابت.” این یک شات واحد بود. این یک چالش بزرگ بود، زیرا هیچ اتفاقی در این قاب نمیافتاد. سپس کسی شن را زیر آن حرکت داد و آنچه با حرکت شن آشکار شد، شگفتانگیز بود!