📋 خلاصه مقاله:
ایتن هاوک در مستند “بزرگراه ۹۹” به زندگی و میراث مرل هاگارد، افسانه موسیقی کانتری، میپردازد. این فیلم با حضور ستارگان موسیقی آمریکانا و کانتری و روایتهاوک، به بررسی زندگی پیچیده و هنری هاگارد میپردازد و در جشنواره فیلم تلوراید رونمایی شد.
بازیگر و کارگردان موسیقیدان، مرل هاگارد را گرامی میدارد. او ستارگان برجسته موسیقی آمریکانا امروز را به کار میگیرد تا آهنگهای این افسانه فقید موسیقی کانتری را در طول فیلمی بیش از سه ساعت بازخوانی کنند.
خوشبختانه، او آن حامی پس از مرگ که نیاز داشت را در ایتن هاوک پیدا کرده است. آلبوم دوگانه “بزرگراه ۹۹” او به خوبی و حتی بیشتر از آنچه که انتظار میرفت، به حق هگارد میپردازد. اگرچه اگر یک طرفدار واقعی باشید، ممکن است فکر کنید که حتی زمان بیش از سه ساعت هم کافی نیست.
رونمایی در جشنواره فیلم تلوراید
این اثر در جشنواره فیلم تلوراید رونمایی شد. دارای ریتمی دلنشین و آرام است، مانند یکی از آهنگهای قطاری موضوع آن. این اثر از روزهایی الهام گرفته شده که هگارد واقعاً یک مسافر قطار بود.
هاوک انرژی و جذابیت فیلم دو قسمتی را پس از وقفه و حتی بیشتر از آن حفظ میکند. بله، یک ساعت وقفه به سبک “بروتالیست” واقعی وجود دارد که به شما میگوید چه زمانی به صندلی خود برگردید. فیلم با ترکیب تمام فیلمهای آرشیوی و اجراهایی از حدود ۳۰ چهره برجسته از دنیای موسیقی آمریکانا و کانتری معاصر، از نورا جونز تا جیسون ایزبل، جذابیت خود را افزایش میدهد. این کاورهای آکوستیک به عنوان توقفهای شیرین فصل عمل میکنند. با کمی شانس، عنوان فیلم در نهایت با یک آلبوم موسیقی متن به معنای واقعی کلمه تبدیل خواهد شد.
با کنار گذاشتن تمام این مفسران مهمان مشهور، همچنان جذابیت هگارد دلیل اصلی سرمایهگذاری این مقدار زمان در یک فیلم است. شاید این نشاندهنده این باشد که او چقدر کاریزماتیک بوده و هست. نه تنها یکی بلکه دو نفر از همسران سابقش پس از فاصلههای مناسب از طلاق به گروهش، استرنجرز، پیوستند. این کاریزما است. یا شاید یک چک حقوقی. یا شاید همسران سابقش همان چیزی را احساس کردند که مخاطبان درک کردند: جاذبه یک شاعر برجسته که برای سرگرمی زندگی میکند اما از نشان دادن قلب زخمیاش بر روی آستینش خجالت نمیکشد.
فیلم با روایت هاوک و رانندگی او در اطراف بیکرزفیلد، زادگاه هاگارد، در ماشین قدیمی پدرش آغاز میشود. او درباره چگونگی رشد و علاقهاش به “هاگ” از طریق نوارهای داشبورد صحبت میکند.
شروع فیلم و حضور هاوک
در این لحظات اولیه، ممکن است ترس طبیعی این باشد که کارگردان معروف بخواهد فیلم را به اندازه سفر خودش به موضوع اصلی اختصاص دهد. اما هاوک نشان میدهد که حس خوبی از میزان حضور خود در تصویر دارد.
هدف صحنههای رانندگی
به هر حال، تمام این صحنههای رانندگی در بیکرزفیلد هدفی در فیلمسازی دارند. بیشتر مصاحبههای افشاگرانه هاگارد فقط صوتی بودند و باید چیزی روی صفحه نمایش باشد. در حالی که این افسانه فقید به طور غیرمنتظرهای قلبش را برای یک مصاحبهگر قدیمی باز میکند.
اشاره به پدر هاوک کاملاً بیربط به موضوع اصلی نیست. “بزرگراه ۹۹” تا حدی داستان مرثیه مادامالعمر هاگارد برای مرگ پدرش در سن ۹ سالگی است. او در خاطرات و مصاحبههایش به صراحت درباره این موضوع صحبت کرده و از آن به عنوان زخمی یاد کرده که نه زمان و نه عشق نمیتوانست آن را التیام بخشد.
تلاشهای مادر و دوران نوجوانی مرل
مادر تلاش کرد، همانطور که آهنگ معروف میگوید. اما مرل جوان با تبدیل شدن به یک بزهکار نوجوان متعهد، از زمان مرگ پدرش تا اوایل ۲۰ سالگی، به طور مداوم در زندانها یا دیگر مراکزی که ضرب و شتم به یک شیوه زندگی تبدیل شده بود، درگیر بود. چه کسی میداند که آیا این به عنوان چاپ افسانه محسوب میشود یا نه، اما هاگارد تأیید میکند که او قبل از ۲۱ سالگی از ۱۷ مؤسسه فرار کرده است.
«من حسابی کتک خوردهام و از صداقت خودم تعجب میکنم که از مردم متنفر نیستم»، صدای ستاره شنیده میشود. هر چه بیشتر درباره آن دوران سخت اولیه یاد میگیرید، عجیبتر به نظر میرسد که هاگارد تا پایان به عنوان یک روح واقعاً مهربان ظاهر میشود. این دوران شامل حضور در جمعیت زندان سن کوئنتین هنگام اجرای کنسرت معروف جانی کش بود. البته اگر بپذیرید که قلبهای مهربان ممکن است با گذشت زمان و داشتن پنج همسر متوالی بیتوجه یا خشن شوند.
هاگارد میتوانست از گذشته “خلافکار” خود بهرهبرداری کند و از آن به عنوان یک برندینگ خوب استفاده کند. اما همانطور که فیلم نشان میدهد، او از اینکه کسی بفهمد، خجالت میکشید. در نهایت، این کش بود که او را در برنامه تلویزیونی خود در اواخر دهه ۶۰ معرفی کرد و به او اطمینان داد که مشکلی نخواهد بود. اما حتی در آن زمان، هاگارد از گذشته خود سوءاستفاده نکرد. او کسی است که آهنگ و آلبومی با عنوان “به آنچه هستم افتخار میکنم” دارد. اما همچنین کسی است که میخواند “گاهی از خودم متنفرم و آرزو میکنم که بتوانم فریاد بزنم” (در یکی از احساسیترین و خودانتقادیترین آهنگهایش، “گاهی خواب میبینم”). هاوک به این نکته اشاره میکند که هاگارد تنها مرد آمریکایی نسل خود نبود که توسط دو قطب غرور و شرم هدایت میشد.
در این مستند نکات جالبی وجود دارد. برای مثال، زمانی که دالی پارتن به هاوک درباره تماس نیمهشبش برای ابراز عشق بزرگش میگوید، او به روشی مودبانه آن را رد میکند. این دقیقاً همانطور است که تصور میکنید. همچنین، روزان کش درباره علاقهمندی هگارد به موجودات فضایی در اواخر عمرش صحبت میکند. این علاقه در برنامه رادیویی توطئهآمیز “Coast to Coast” بیان شده است. او یک بار تماس چهار ساعتهای با این برنامه داشت که بخشی از آن در اینجا آورده شده است.
اما فیلم با دقت به هنر او و تمام پیچیدگیهای مرتبط با آن نیز توجه میکند. همانطور که طرفداران به خوبی میدانند، هگارد از سرود پیشگامانه و به ظاهر لیبرال خود درباره عشق بیننژادی، «ایرما جکسون»، به «اوکی از ماسکوگی» و «طرف مبارز من» که به نظر محافظهکارانه میرسید، تغییر مسیر داد. سپس به ساخت یکی از آخرین بیانیههای موسیقی خود به عنوان نوعی آهنگ کمپین برای هیلاری کلینتون، «بیایید یک زن را مسئول کنیم»، بازگشت.
تناقض یا تنوع؟
آیا او همانطور که کریس کریستوفرسون میگوید، یک تناقض زنده بود؟ یا فقط کسی که رنگ مورد علاقهاش بنفش تیره است؟
اگرچه بسیاری از بهترین مطالب فقط صوتی هستند، هاوک موفق شد مصاحبه کامل هگارد با برنز در سال ۲۰۱۴ را به دست آورد. (روزان کش توضیح میدهد که او این کار را به درخواست او انجام داد، در زمانی که فکر میکرد به زودی خواهد مرد و میخواست لطفی به او کند.) شنیدن نفسنفس زدنهای او در حالی که با برنز صحبت میکند تقریباً دلخراش است، اما سپس برق چشمانش ظاهر میشود و صفحه را روشن میکند. در پایان زندگیاش، او هنوز در حال یادگیری بود که به خود افتخار کند. هاوک نیز به نوبه خود میتواند به این افتخار کند که بالاخره به یک قهرمان چنین جاودانسازی صمیمانه، نافذ و دیرهنگامی در صفحه نمایش داده است.