📋 خلاصه مقاله:
فیلم «ایستگاه» به کارگردانی سارا اسحاق، داستان زنانی در یمن جنگزده را روایت میکند که با همبستگی و بقا زندگی میکنند. این فیلم با الهام از رویدادهای واقعی، نقش زنان در جامعه جنگزده را به تصویر میکشد و ادای احترامی به مردم یمن است.
کارگردان یمنی-اسکاتلندی نامزد اسکار، سارا اسحاق، در فیلم «ایستگاه» داستان زنانی را روایت میکند که در کشوری جنگزده با تکیه بر همبستگی و بقا زندگی میکنند.
متن فارسی شما در اینجا قرار میگیرد و بهبودهای لازم بر اساس دستورالعملهای ارائه شده اعمال میشود.
متن فارسی برای بهبود ارائه نشده است.
متن فارسی خود را در اینجا وارد کنید تا بهبود یابد.
سارا اسحاق، فیلمساز یمنی اسکاتلندی، در سال ۲۰۱۲ برای مستند کوتاه «کرامه دیوار ندارد» نامزد اسکار شد. او اکنون در حال تکمیل اولین فیلم بلند داستانی خود با عنوان «ایستگاه» است. این کارگردان قصد دارد فیلم خود را به کارگاه فاینال کات در ونیز پروداکشن بریج ببرد. این رویداد از ۳۱ اوت تا ۲ سپتامبر برگزار میشود.
فیلم بر روی یک پمپ بنزین مخصوص زنان در شهری جنگزده و جدا شده تمرکز دارد. داستان لیال، زنی جوان را دنبال میکند که با تمایل روزافزون برادر ۱۲ سالهاش برای رهایی و تبدیل شدن به یک مرد مواجه است. زمانی که خواهر جدا شده لیال به طور غیرمنتظرهای با پیشنهادی برای او ظاهر میشود، رابطه خواهر و برادر به آزمایش گذاشته میشود.
تولید و بازیگران فیلم
این فیلم با بازیگرانی عمدتاً غیرحرفهای یمنی ساخته شده است. اسحاق و نادیا الیوات نویسندگان فیلم هستند و تولید آن توسط Screen Project و Georges Film انجام شده است. این پروژه با همکاری One Two Films، Kepler Film، Barents Film، The Imaginarium Films، Setara Films و Ta Films به ثمر رسیده است. الیوات از Screen Project مستقر در امان، تهیهکننده اصلی فیلم است. Paradise City Sales نیز حقوق فروش جهانی را مدیریت میکند.
«ایستگاه» — که اسحاق آن را «ادای احترام به مردم یمن» توصیف میکند — جدیدترین فصل سینمایی در رابطه طولانیمدت کارگردان با کشور زادگاهش است.
سفر اسحاق به اسکاتلند و بازگشت به یمن
اسحاق در یمن بزرگ شد اما در سن ۱۷ سالگی برای زندگی با مادرش به اسکاتلند رفت. او در حالی که در ادینبورگ به دنبال کسب مدرک MFA در فیلمسازی بود، بهار عربی در سال ۲۰۱۱ آغاز شد. او بلافاصله بلیطی به یمن رزرو کرد و در روزی که اعتراضات در پایتخت، صنعا، آغاز شد، به آنجا رسید.
اگرچه او با آژانسهای خبری خارجی و گروههای مستندسازی که درباره انقلاب گزارش میدادند همکاری میکرد، اسحاق احساس میکرد که دیدگاههای آنها بهطور اجتنابناپذیری از واقعیت فاصله دارند. او از سال ۲۰۰۷ در یمن فیلمسازی میکرد و مصمم بود تصویری پیچیدهتر و دقیقتر از این کشور به تصویر بکشد.
اهمیت روایت داستان از درون
او گفت: “همیشه این دیگرسازی اتفاق میافتد با ناظران خارجی، حتی اگر ناخواسته باشد.” بنابراین برای من بسیار مهم بود که سعی کنم این داستانها را از درون روایت کنم.
این عزم منجر به ساخت مستند کوتاه “کرامت دیوار ندارد” (۲۰۱۲) توسط اسحاق شد. این مستند درباره کشتار بیش از ۵۰ معترض صلحجو توسط افراد مسلح طرفدار دولت در سال ۲۰۱۱ بود. این اثر نامزد دریافت جوایز بفتا و اسکار شد. همچنین مستند بلند “خانه توت” که یک مطالعه خانوادگی شخصیتر در پسزمینه انقلاب بود، در سال ۲۰۱۳ در IDFA به نمایش درآمد.
الهام از رویدادهای واقعی
“ایستگاه” از رویدادهای واقعی الهام گرفته شده است. این رویدادها زمانی رخ داد که اسحاق در سال ۲۰۱۵ به یمن بازگشت. او در آنجا با یک پمپ بنزین مخصوص زنان در قلب زادگاهش، صنعا، مواجه شد. این مکان پر از زنانی از همه اقشار و نقاط کشور بود. آنها با یک هدف مشترک – تأمین و حمایت از خانوادههایشان – گرد هم آمده بودند.
اسحاق گفت: «ما هرگز چیزی شبیه به آن را ندیده بودیم. زنان همیشه نقش بزرگی در جامعه یمنی داشتند. اما در این زمان خاص، که مردان یا از کار بیکار شده بودند یا به جنگ کشیده شده بودند، زنان واقعاً به پیشزمینه آمدند. آنها همچنان خانه را اداره میکردند. همچنین سعی میکردند راههایی برای کسب درآمد برای خانوادههایشان پیدا کنند.»
نقش زنان در جامعه جنگزده
در حالی که در صف سوخت کمیاب که به عنوان “خط زندگی” برای مردم جنگزده بود، ایستاده بودند، مدیر گفت: «زنان از پنجرههای ماشینهایشان با هم صحبت میکردند. آنها غذا و نوشیدنی به اشتراک میگذاشتند. کودکانشان را در ماشین آموزش میدادند و داستانها را مبادله میکردند.» با وجود اختلافات گاهبهگاه، جو شاد و اجتماعی بود. اسحاق آن را به عنوان «یک آرمانشهر در این دنیای دیستوپیایی» توصیف کرد.

«خانه توت» در سال ۲۰۱۳ در جشنواره IDFA به نمایش درآمد.
با اجازه از IDFA
کارگردان در ابتدا امیدوار بود که “ایستگاه” را به عنوان یک مستند فیلمبرداری کند. اما موانع عملی زیادی برای غلبه بر آن وجود داشت. درگیری بین جناحهای مختلف اغلب باعث میشد که خروج از خانه بسیار خطرناک باشد. بسیاری از یمنیها تمایلی به ظاهر شدن در مقابل دوربین نداشتند. این موضوع اغلب باعث ایجاد سوءظن میشد. اسحاق به یک اصطلاحی اشاره کرد که در طول انقلاب یمن بهطور مکرر استفاده میشد: “حمل دوربین خطرناکتر از حمل اسلحه است.”
او با مجموعهای از مطالب به اسکاتلند بازگشت و تلاش کرد آنها را درک کند. در همین حال، گزارشهای خبری از یمن تصویری متفاوت از کشوری که او با تمام پیچیدگیهای دلخراشش میشناخت، ارائه میدادند. او گفت: «تمرکز همیشه بر فقر یمن و ویرانی و تخریب بود.» او افزود: «کمتر درباره مردم، انسانیت، قدرت و مقاومت آنها صحبت میشد. یمن کشوری زیبا است که در واقع اصلاً فقیر نیست، بلکه طی دههها مورد بهرهبرداری و فقر قرار گرفته است.»
تقریباً هشت سال طول کشید تا این دیدگاه به شکل یک فیلمنامه بلند درآید. ایشاق مجبور شد بسیاری از آنچه را که به عنوان یک مستندساز برنده جایزه آموخته بود، کنار بگذارد. با این حال، زمانی که او توانست بر «فلج خلاقانه» که با «ذهنیت مستند» او همراه بود غلبه کند، احساس آزادی کرد. او تجربیات خود را به یک روایت داستانی تبدیل کرد و در عین حال «چیزی خلق کرد که از نظر بصری کاملاً متفاوت از سبک مستند من باشد.»
فضای فرضی و جامعه یمن
«ایستگاه» در فضایی که ایشاق آن را «فضای فرضی» توصیف میکند، قرار دارد. این جهان به عنوان «نمونهای کوچک از جامعه یمن» عمل میکند اما با این حال «محدود به زمان یا مکان خاصی نیست.» با استفاده از گذشته و حال کشور، این اثر «بازتابی از فروپاشی تدریجی بافت اجتماعی» در مکانی است که توسط جنگ، تهاجمات خارجی و نزاعهای سیاسی داخلی شکسته شده است. این تاریخ مشترک را «به دنیایی موازی و گاهی اغراقآمیز و مضحک» منعکس میکند.
در قلب داستان، موضوع سیاست نیست. بلکه درباره مردم و روابطشان است. همچنین تناقضات و مقاومتشان را نشان میدهد. اینها چیزهایی هستند که ما را نه تنها یمنی بلکه انسان میسازد،” گفت اسحاق. “این یک ادای احترام به مردم یمن است. مردمی که با وقار، طنز و قدرت، سالها جنگ را تحمل کرده و زنده ماندهاند.”