📋 خلاصه مقاله:
فیلم «Sorella di Clausura» به کارگردانی ایوانا ملادنویچ، کمدی جسورانهای است که داستان زنی رومانیایی را روایت میکند که به دلیل شیفتگی به یک خواننده پاپ، وارد دنیای پیچیده سلبریتیها میشود و با چالشهای اجتماعی و شخصی متعددی روبرو میگردد. این فیلم با طنز و نقدهای تیزبینانه به موضوعاتی چون شهرت، طبقه اجتماعی و تعصبات فرهنگی میپردازد و با رویکردی نوآورانه و بیاحترامیآمیز، تماشاگران را به تفکر وامیدارد.
یک زن میانسال رومانیایی که تجربه جنسی محدودی دارد، به دلیل شیفتگی مادامالعمرش به یک خواننده پاپ بالکان، وارد دنیای پیچیده و پر رمز و راز فرهنگ سلبریتیها میشود. این کمدی جذاب به کارگردانی ایوانا ملادنویچ، نگاهی طنزآمیز و جسورانه به این موضوع دارد.
سکس، تبعیض جنسی، پیری، شهرت، طبقه اجتماعی، خودکشی، کلیسا رفتن، تعصب ضد رومانیایی، ظهور نظم جدید ژئوپلیتیکی و درخشش اکنون کمرنگ شده عضویت در اتحادیه اروپا: آیا هیچ چیز مقدسی در فیلم «Sorella di Clausura» ایوانا ملادنویچ وجود ندارد؟ واقعاً نه. این کمدی پر سر و صدا و بیپرده رومانیایی در سبک بینظیر رادو جود آغاز میشود — بهتر است بگوییم که از هم میپاشد — تا به مشارکتهای مکرر فیلمبردار جود، ماریوس پاندورو، و بازیگر کاتیا پاسکاریو، ستاره فیلم برنده خرس طلایی او «بدشانسی یا پورن دیوانهوار» برسد.
در حالی که ملادنویچ و نویسندگان همکارش، آدریان شیپ و مومیر میلوشویچ، حرفهای زیادی درباره وضعیت به شدت آشفته جهان امروز دارند، آنها همچنین با پاسکاریو همدست میشوند تا راهی نوآورانه و بهطور منحصر به فردی بیاحترامیآمیز برای پیمایش در آن پیشنهاد دهند — فقط با دیوانگی خودتان از دیوانگی آن پیشی بگیرید. مانند میلیونها تابلوی بار کیچ در سراسر جهان که با خنده میگویند: برای کار کردن اینجا لازم نیست دیوانه باشید، اما کمک میکند.
استلا (پاسکاریو) زنی چهلساله و افسرده از شهر تیمیشوارا است. او با بیمیلی در یک کارخانه نساجی کار میکند و درآمد چندانی ندارد. او آپارتمان کوچکی را با تعدادی از بستگان مسن که همیشه مست هستند، یک خواهر، شوهرخواهر، یک نوزاد و همسایگان متغیر به اشتراک میگذارد. استلا در شرایطی نهچندان جذاب زندگی میکند، اما برای عشق بیپایانش به بوبان (میودراگ ملادنویچ، پدر خود کارگردان) زندگی میکند؛ ستارهای که به سرعت در حال محو شدن از صحنه موسیقی پاپ بالکان است و استلا از دوازده سالگی به طور انحصاری و وسواسگونه عاشق او بوده است.
او پول بازنشستگی عمویش را میدزدد تا بلیط کنسرت بابان را بخرد که نتایج ناخوشایندی به دنبال دارد. در کنسرت به زمین میافتد و نمیتواند یا نمیخواهد کار کند و بدنش پر از کبودی میشود که اغلب به دلیل برهنه بودنش دیده میشود. دزدی پول بلیط باعث میشود خانواده نتوانند اجاره خانه را پرداخت کنند و به اجبار به روستایی در حومه شهر نقل مکان کنند.
استلا که از ترک آپارتمان خودداری میکند، وارد چند رابطه جنسی ناخوشایند و کاملاً غیررمانتیک با مردانی میشود که به گفته خودش در نامهای که هرگز به بوبان ارسال نمیکند، “حداقل ۱٪” شبیه او هستند. وقتی متوجه میشود که بوبان خود به یک نیمهمشهور تیمیشواری به نام ورا پاپ علاقهمند است، کمپین پرشور پیامهای نفرتانگیز در فیسبوک را آغاز میکند. اما در یکی از پیچشهای غیرمنتظره و دلنشین فیلم، پیامهای او واقعاً به ورا میرسد که آنها را سرگرمکننده مییابد. آنها ملاقات میکنند و ورا او را تشویق میکند تا کتابی بنویسد که او در انتشارش کمک خواهد کرد. پس از آن، با وعده مبهم معرفی به بوبان، استلا به دستیار ورا در طرحهای مختلف ثروتاندوزی تبدیل میشود، از جمله امتحان کردن خط تولید لوازم جانبی شهوانی مبتنی بر کنف او که یکی از گسترشهای بازاریابی شخصیت جنجالی ورا به عنوان یک استاد جنسی است.
شوخیهای نمکین و طنزهای زمینی به سرعت و پیدرپی میآیند و میتوان به سادگی خود را به انرژی بینظیر فیلم سپرد. این رویکرد پراکنده با دموکراسی تحسینبرانگیزی به اهداف شایسته و ناشایسته میپردازد. اما نکات عمیقتری زیر پوشش این شوخیها مطرح میشود، مانند نقدهای تیزبینانه درباره چگونگی نگاه اروپای غربی به همسایگان شرقیاش. این موضوع توسط استلا، با لهجه آلمانی غیرقابلباور و در پوشش نمایشی یک پالتو و کلاه فدورا، بیان میشود، در حالی که او تلاش میکند به معشوقی که او را نادیده گرفته دسترسی پیدا کند.
اگرچه ارائه در نگاه اول شلخته به نظر میرسد، اما این طراحی با دقت و توجه به جزئیات انجام شده است. دوربین پاندورو با افتخار در فضای داخلی شلوغ و نامرتب حرکت میکند و گاهی اوقات به روشهای جذابی برای قاببندی برخی از صحنههای ناپسند میرسد. به عنوان مثال، مشخص نیست چرا او به دنبال زیبایی در نمای بالای استلا است که با یک دمپایی پلاستیکی روی پوستر دزدیده شدهای از بوبان در اندازه واقعی خودارضایی میکند، اما او این کار را با دقت انجام میدهد.
هر سال و در هر جشنوارهای، «Sorella di Clausura» میتوانست به عنوان یک کمدی رومانیایی، تماشاگران خجالتیتر را به سمت مبلهایشان هدایت کند. اما امسال در رقابت لوکارنو، این فیلم به نوعی تحتالشعاع فیلمساز برجسته رادو جوده قرار گرفت. فیلم درخشان و چالشبرانگیز «Dracula» او نه تنها مرزهای بدسلیقگی را جابهجا کرد، بلکه با استفاده از آلتهای مصنوعی، آن را به طور کامل غرق کرد.
در حالی که مقایسه بین این دو فیلم در هر جایی که اکران شوند اجتنابناپذیر است، نزدیکی آنها در اینجا باعث میشود که دیدن فراتر از عامل شوک «Sorella di Clausura» تا حدی آسانتر باشد. وقتی این کار را انجام میدهید، به طرز عجیبی شیرین و — با عرض پوزش از فیلمسازان، که احتمالاً وحشتزده خواهند شد — دلگرمکننده است. زیرا از تسلیم شدن در برابر زنی مضحک که از پذیرش توهمات مضحکی که زندگی در این دنیای مضحک و توهمزده را قابل تحمل میکند، امتناع میورزد.