📋 خلاصه مقاله:
فیلم «باشگاه قتل پنجشنبه» به کارگردانی کریس کلمبوس، اقتباسی دلنشین از رمان ریچارد آسمان است که داستان گروهی از بازنشستگان را روایت میکند که به حل پروندههای قدیمی میپردازند. این فیلم با بازیگران برجسته و لحنی کمدی، تجربهای سرگرمکننده ارائه میدهد.
کارگردان کریس کلمبوس با لمس دلنشین خود، این اقتباس نتفلیکس از رمان پرفروش بینالمللی ریچارد آسمان را به تصویر میکشد.
«The Thursday Murder Club» فیلمی است که از لذتهای ساده زندگی سخن میگوید. داستان این فیلم در جامعهای از بازنشستگان جریان دارد و بازیگرانی همچون هلن میرن، پیرس برازنان، بن کینگزلی و سلیا ایمری نقش اعضای اصلی گروه را ایفا میکنند. این بازنشستگان هر هفته در اتاق پازل خانه بازنشستگی بزرگ خود گرد هم میآیند تا پروندههای قدیمی را حل کنند. این فعالیت برای آنها راهی است تا زمان را بگذرانند و هیجانی در زندگیهای نسبتاً آرامشان تجربه کنند. این توصیف به خوبی نشاندهنده کاری است که کریس کلمبوس انجام میدهد.
اقتباس از رمان پرفروش ریچارد آسمان با همین نام میتواند به مخاطبان نتفلیکس ارائهای جذاب داشته باشد. این اثر به عنوان یک معمای جنایی معاصر، به قدری دوستانه و بیضرر است که به راحتی میتوان آن را تصور کرد.
همانطور که عنوان فیلم بهطور مستقیم و ساده اشاره دارد، فیلمنامه کتی برند و سوزان هیتکوت با مهارتی خاص، باشگاه قتل مرکزی فیلم را معرفی میکند. در پسزمینه، الیزابت با صدایی بیپرده و صریح، ما را در جریان پروندهای قرار میدهد که او، ران (با ظاهری خشن از برازنان) و ابراهیم (کینگزلی مضطرب و نگران) در حال حل آن هستند: «پرونده زن سفیدپوشی که از پنجره افتاد.» این توصیف، اگرچه پرکلمه و تحتاللفظی است، اما با سادگی که فیلم و شخصیتها بر آن تأکید دارند، همخوانی دارد. در تلاش برای حل این پرونده سرد، که یادگاری از عضو چهارم سابق باشگاهشان است، با مستاجر جدیدی آشنا میشوند: جویس (ایمری). او یک پرستار بازنشسته است که پس از از دست دادن همسرش، امیدوار است از غم و اندوه خود عبور کند و مشتاق است تا تخصص پزشکی خود را به این گروه غیرمعمول از علاقهمندان ارائه دهد.
در حالی که آغاز فیلم با عناصر نوآر بازی میکند و فیلمبرداری سیاه و سفید با صدای میرن هماهنگ است که پروندههای قدیمی دههها را شرح میدهد، «باشگاه قتل پنجشنبه» به زودی به لحنی روشنتر میرسد. کوپرز چیس جامعهای ایدهآل و آفتابگیر است که علاقه کثیف باشگاه به قاتلان را عجیبتر جلوه میدهد. همچنین، کمدی سبک فیلم که با موسیقی شاداب اما آشنای توماس نیومن تقویت شده، بر ناسازگاری ظاهری بین محیط زیبای فیلم و موضوع تاریک آن تأکید دارد. شوخیهای تصویری نیز وجود دارد — پروندههای پراکنده در اطراف قطعات پازل و گفتگوهایی درباره از دست دادن خون که با حل سودوکو قطع میشود — که بر یافتن طنز در دو فرد مسن که چنین فعالیتهای فوقبرنامهای غمانگیزی را جدی میگیرند، اصرار دارد. اما فیلم همچنین به چنین نکات سادهای چشمک میزند: وقتی جویس خجالتی به الیزابت شوخی میکند که احساس میکند در یکی از آن درامهای شب یکشنبه درباره «دو کارآگاه پیر و سرزنده» هستند، به سرعت توبیخ میشود.
با این حال، لحن «باشگاه قتل پنجشنبه» به وضوح قصد دارد با چنین ارجاعاتی بازی کند. آگاهی مخاطبان از دوران حضور میرِن در «مظنون اصلی» و شاید حتی نقشآفرینی نامزد اسکار او در «گاسفورد پارک»، به اندازه کافی فیلم کلمبوس را با ویژگیهای ژانر معمایی که هم تقلید میکند و هم در آن بازی میکند، تحت تأثیر قرار میدهد. به طور حتم، تمرکز باشگاه به زودی از پرونده سرد و گیجکنندهشان به یک پرونده فوریتر تغییر میکند. وقتی مرگ یکی از صاحبان «کوپرز چیس» خطر بیرون کردن همه آنها از خانههایشان را به همراه دارد، کارآگاهان آماتور به نوعی رویه کمدی میپردازند که چندان دور از آنچه جویس با خوشحالی در ذهنش میپروراند، نیست. در هر مرحله، چه با جلب نظر یک افسر پلیس جوان (نائومی آکی) یا رویارویی با یک توسعهدهنده املاک بلندپرواز (دیوید تننت)، این بازنشستگان از سن خود به نفع خود استفاده میکنند. در اینجا قدرت آنها نهفته است، آنها به خوبی میدانند.
هیچکس به اندازه الیزابت با بازی میرین نمیتواند با چنین سهولت و زیرکی این کار را انجام دهد. او تنها عضو باشگاه قتل پنجشنبه است که حرفهاش قبل از ورود به کوپرز چیس، او را با استحکام فولادین برای حل پروندهای بسیار پیچیدهتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، آماده کرده است. این پرونده با مافیا، یک جنایتکار فرضاً مرده و رشتهای از مظنونین که در جامعه بازنشستگی پرسه میزنند، مرتبط است. البته الیزابت، زنی محتاط و جدی در دستان میرین، چندان مایل نیست که به کسی بگوید قبلاً چه کار میکرده است. او به دیسی دونا د فریتاس با بازی آکی میگوید: «بگذارید بگوییم که من مجموعهای گسترده از مهارتها دارم» وقتی از او پرسیده میشود که دقیقاً حرفه مبهم او در «امور بینالملل» شامل چه چیزهایی بوده است.
الیزابت با عشق و دلسوزی از همسرش، جاناتان پرایس، مراقبت میکند؛ در حالی که او با زوال عقل دست و پنجه نرم میکند. او شخصیتی جدی در یک کمدی است و فیلم را در حالی که به مرز کمدی اسلپاستیک نزدیک میشود، متعادل نگه میدارد. این فیلم شامل لحظات بهیادماندنی بسیاری است. از جمله برازنان که در حال انجام ورزشهای آبی با یک شناور زرد است، ایمری که در حضور کودکی در حالی که در یک کلاه بافتنی سوار اتوبوس است میگوید «چه به درک»، تام الیس که نقش پسر برازنان را بازی میکند و یک روتین اسکیت روی یخ به آهنگ لیدی گاگا اجرا میکند، و کینگزلی که هر جملهاش را با تکان دادن دفترچه کوچکی که ابراهیم همیشه با خود دارد، پایان میدهد.
در پی موفقیت «فقط قتلها در ساختمان»، سریال «Knives Out» و برداشت کنت برانا از هرکول پوآرو، و همچنین یک اکوسیستم کامل از رسانههای جنایی واقعی، «باشگاه قتل پنجشنبه» حس تازگی ندارد. اما دقیقاً هم به دنبال آن نیست. در عوض، بر روی ریتمهای آشنا و بازیگران خود تکیه میکند تا مخاطب را درگیر و سرگرم کند. طرح پیچیده، اگرچه نه بیش از حد پیچیده، ممکن است زمین جدیدی را نشکند و پیچ و خمهای لازم آن – شامل گلفروشان تهدیدآمیز، کیکهای لیمویی، کارگران مهاجر و بازیهای شطرنج دوستانه – نیز چنین نیستند. به عنوان یک برداشت از معمای جنایی بریتانیایی، فیلم کلمبوس به سادگی یک ماجرای راحت و شاید بیش از حد ساده است. چیزی بیش از یک پازل نیست که نه چالشی ایجاد میکند و نه ناامیدکننده است، بلکه فقط به طور منفعلانه سرگرم میکند.