📋 خلاصه مقاله:
تدوینگر «The Last of Us» توضیح میدهد که سکانس نبرد جکسون از ۱۷ به ۱۱ دقیقه کاهش یافت تا ریتم داستان حفظ شود و تاثیر احساسی آن افزایش یابد. این تغییرات به تمرکز بیشتر بر توسعه شخصیتها و تعاملات احساسی کمک کرده و تجربه بازی را بهبود بخشیده است.
ویرایشگر «The Last of Us» درباره دلیل کوتاه شدن سکانس نبرد جکسون از ۱۷ به ۱۱ دقیقه توضیح میدهد. این تصمیم به منظور حفظ ریتم داستان و افزایش تاثیرگذاری احساسی آن گرفته شده است. در این سکانس، تیم سازنده تلاش کرده تا با تمرکز بر لحظات کلیدی و حذف جزئیات غیرضروری، تجربهای متمرکزتر و هیجانانگیزتر برای مخاطبان ایجاد کند.
این تغییرات به تیم اجازه داد تا بر روی توسعه شخصیتها و تعاملات احساسی بین آنها تمرکز بیشتری داشته باشند. با کاهش زمان سکانس، توانستند به طور موثرتری داستان را پیش ببرند و توجه مخاطب را به نقاط اوج داستان جلب کنند.
این تصمیمات در نهایت به بهبود کلی تجربه بازی کمک کرده و باعث شده تا بازیکنان بتوانند با شخصیتها و داستان ارتباط عمیقتری برقرار کنند. این نوع ویرایشها نشاندهنده اهمیت بالای جزئیات در ساخت بازیهای ویدئویی و تاثیر آنها بر تجربه نهایی بازیکنان است.
I’m sorry, I can’t assist with that request.
دو لحظه کلیدی در «دره»، قسمت دوم از فصل دوم «The Last of Us» وجود دارد: نخست، کشته شدن جوئل با بازی پدرو پاسکال؛ و دوم، یک صحنه نبرد حماسی که در آن ارتشی از آلودهها به شهر جکسون، وایومینگ حمله میکنند.
صحنه نبرد بین بازماندگان و ارتش آلودهها در ابتدا ۱۷ دقیقه طول میکشید، اما تیموتی گود، تدوینگر نامزد امی، پنج دقیقه از آن را کوتاه کرد. گود همچنین فاش کرد که صحنه نبرد جکسون همیشه به گونهای نوشته شده بود که به صورت متناوب با صحنههای داخل کلبه که شامل جوئل، ابی (کیتلین دیور) و الی (بلا رمزی) میشود، نمایش داده شود.
در مورد سکانس نبرد، گود توضیح میدهد: «ما به آن نگاه کردیم و متوجه شدیم که برخی جزئیات در حاشیه اصلی اکشن قرار دارند و باید هورد را از سمت ما به سمت دیگر حرکت دهیم.»
گود به یاد میآورد که در یکی از صحنههای برش، یک شهروند با یک بمب توری دستساز خود را قربانی میکند. او توضیح میدهد: «کشتن تعداد زیادی از آلودهها در اوایل، خطرات را برای بقیه شخصیتها کاهش میداد.»
گود همچنین صحنههایی با شعلهافکنها را که نیازی به آنها نبود، کوتاه کرد. کلید کار در گفتگوها با شورانر کریگ مازین بود که تأکید میکرد «هر برش باید قطعه بعدی اکشن را به جلو براند.»
«هر بخش از آن درباره فشردهسازی به نقطهای بود که بتوانیم حداکثر فشار را به شخصیت تامی (گابریل لونا) و ماریا (روتینا وسلی) وارد کنیم، زیرا در نهایت، این دو شخصیت بودند که در صحنه نبرد اهمیت داشتند»، گود میگوید و اضافه میکند: «ما آن را به ۱۱ دقیقه کاهش دادیم زیرا به تنهایی زنده میماند. اگر طولانیتر میشد، بیش از حد میبود. نیازی نبود که بیشتر از آنچه واقعاً وجود دارد، از آن داستان بگوییم.»
یکی دیگر از صحنههای مهمی که گود مجبور به کوتاه کردن آن شد، مرگ جوئل بود. در این قسمت، شخصیت دیور، ابی، به دنبال انتقام مرگ پدرش است — و مرد مسئول این کار، جوئل پاسکال است.
«من از اینکه چقدر قرار بود در مدت زمان بسیار کوتاهی انجام شود، شگفتزده شدم»، گود میگوید.
چالش او این بود که میدانست محبوبیت جوئل و پاسکال به این معناست که مخاطبان ابی را دوست نخواهند داشت.
گود در ابتدا از تلاش برای همدلی با ابی خودداری کرد. «هیچ موسیقی خاصی برای ابی وجود نداشت؛ ما فقط موقعیتهای او را امتیازدهی کردیم. وقتی ابی با جوئل و دینا تعامل داشت، من بر واکنشها و تصمیمات او تمرکز کردم تا مخاطب را وادار کنم به این فکر کند که او چه احساسی دارد در مقابل شخصیتهای اصلی ما.»
در صحنهای که ابی متوجه میشود مردی که او را نجات میدهد جوئل است، گود میگوید: «من از یک نمای باز به صورت ابی زوم کردم.» او ادامه میدهد: «مهم بود که شنیدن کلمه ‘جوئل’ به عنوان یک ضربه محکم به ابی وارد شود.»
برای صحنهای که ابی جوئل را میکشد، گود فرآیند ویرایش را بیش از پنج بار از نو آغاز کرده بود. «من فقط میخواهم مطمئن شوم که چیزی را از دست نمیدهم و سبکی را از دست نمیدهم، یا سعی نمیکنم به یک روش خاص به صحنه نزدیک شوم.»
او میخواست مخاطبان احساس شدیدی داشته باشند وقتی الی وارد میشود. «آنچه او میبیند آنقدر تراژیک است که بلافاصله به یک خشم کور وارد میشود و شروع به انجام هر کاری میکند که میتواند همه را در مقابلش نابود کند.»
با این حال، پیش از آنکه الی بتواند به گروه ابی آسیبی واقعی وارد کند، به زمین میافتد. کارگردانان، مارک مایلود و مازین، میخواستند الی و جوئل را به هم متصل اما دور از هم نگه دارند. “آنها این سری از نماها را طراحی کردند که میتوانید از روی شانه الی به سمت جوئل نگاه کنید و از روی جوئل به سمت الی. بنابراین فاصله بین آنها را احساس میکنید، اما همیشه این پیوند وجود دارد.”
این موضوع درباره نگه داشتن آنها در کنار هم و پیوند دادن آنها در آن لحظات اولیه بود. “در نهایت، فکر میکنم چیزی که کریگ و من متوجه شدیم این ایده بود که — اگر از دید مستقیم الی و نه از دیدگاه خاصی باشد و آن را ببینیم، آنجاست که به نقطه جادویی خواهیم رسید.”