Image

ترمل تیلمان: داستان احساسی آشکارسازی، تأخیرهای «Severance» و بازیگری با تام کروز پس از دریافت فیلمنامه «مأموریت: غیرممکن»

📋 خلاصه مقاله:

ترامل تیلمان، بازیگر سیاه‌پوست و همجنس‌گرای سریال «Severance»، با نقش‌آفرینی برجسته‌اش در این درام ژانر‌شکن اپل تی‌وی+، به عنوان اولین مرد سیاه‌پوست همجنس‌گرا نامزد جایزه امی شده است. او در مصاحبه‌ای از چالش‌های شخصی و حرفه‌ای‌اش، از جمله پذیرش هویت جنسی‌اش و تجربیاتش در محیط‌های عمدتاً سفیدپوست، سخن می‌گوید و بر اهمیت صداقت و پذیرش خود تأکید می‌کند.

تصاویر توسط ریچارد فیبز

رانندگی به سمت پترزبورگ، ویرجینیا، برای او همچون خاطره‌ای در حرکت آهسته است.

مزارع سبز از کنار پنجره‌ها محو می‌شوند و خطوط تلفن در آسمان کشیده شده‌اند. پشت فرمان، ترامل تیلمان، جوانی در دهه بیست زندگی‌اش، در سکوت نشسته و مادرش در کنارش است. فصل تعطیلات است — زمانی برای احترام خاموش و سنت‌های شکننده، از گل‌های رز زمستانی و کارت‌های تبریکی که می‌توانند خیلی کم یا خیلی زیاد بگویند. آنها به دیدار مادربزرگش، رئیس خانواده، می‌روند. اما تره، همان‌طور که خانواده‌اش او را صدا می‌زنند، چیزی دیگر را در این سفر به همراه دارد: حقیقتی که سال‌ها در درونش به آرامی رشد کرده است. «مامان، من دوجنس‌گرا هستم»، او می‌گوید، چشمانش به جاده دوخته شده است.

مادرش به او نگاه می‌کند، تعجبی که بر چهره‌اش می‌گذرد، قبل از اینکه نگاهش را به جاده برگرداند: «خب، چطور پیش می‌رود؟»

عکاسی توسط ریچارد فیبز برای وریتی

تیلمن اکنون با یادآوری آن لحظه به آرامی می‌خندد — اما می‌توانید بگویید که این یکی از آن گفتگوهایی است که بعدها به یک حکایت خانوادگی تبدیل می‌شود، از آن نوع که به خاطر عجیب بودنش به آن می‌خندید. او می‌گوید که هیچ اوج دراماتیکی یا آغوش احساسی در پی نداشت. فقط پذیرش زنی عمیقاً مذهبی که نزدیک‌ترین فرد به او در خانواده تیلمن بود و هنوز هم هست.

چند سال بعد، گفتگوی دومی رخ می‌دهد، این بار مستقیم‌تر و بدون ابهام: «من همجنس‌گرا هستم.»

این بار، پاسخ او با جدیت متفاوتی همراه است، بدون قضاوت، اما با نگرانی. او به او می‌گوید: «نمی‌خواهم این موضوع به شغلت آسیب بزند. نمی‌خواهم تو را از جامعه طرد کنند. نمی‌خواهم تو را در یک قالب خاص قرار دهند.»

این نارضایتی نیست؛ بلکه آمادگی و محافظتی است از سوی مادری که می‌داند جهان چگونه کسانی را که جرات زندگی صادقانه دارند، به‌ویژه یک مرد سیاه‌پوست، مجازات می‌کند.

و سپس کلماتی می‌آیند که او هنوز آماده شنیدنشان نیست: «هر کسی را که به خانه بیاوری، او را به‌عنوان پسرم در آغوش خواهم گرفت.»

مشخص شد که نگرانی‌های مادر تیلمان بی‌اساس بوده‌اند — صداقت او درباره‌ی خودش باعث پیشرفت چشمگیرش شد. اکنون، برای نقش هیپنوتیزم‌کننده و به طرز نگران‌کننده‌ای شاد خود به عنوان ست میلچیک در درام ژانر‌شکن اپل تی‌وی+ «Severance»، این بازیگر نرم‌گفتار ۴۰ ساله نامزدی تاریخی امی را به دست آورده است: او اولین مرد سیاه‌پوست همجنس‌گرای آشکار است که در دسته بازیگر نقش مکمل درام به رسمیت شناخته شده است — تنها دسته بازیگری امی که هنوز برنده سیاه‌پوستی نداشته است. تنها در چند ماه گذشته، این بومی مریلند با تام کروز در فیلم پرفروش تابستانی «مأموریت: غیرممکن — حساب نهایی» هم‌بازی شد و به ستاره‌ای برجسته در سریال‌های تلویزیونی با بیشترین نامزدی تبدیل شده است.

میلچیک، رابط محل کار که لبخند شیرینش چیزی شوم را پنهان می‌کند، به عنوان یک شخصیت سیاه‌پوست طراحی شده بود. اما انتخاب تیلمن همه چیز را تغییر داد — نه تنها نقش، بلکه نحوه تجربه مخاطبان از دنیای ناآرام «جدایی» را نیز دگرگون کرد.

«بازی کردن نقش میلچیک مثل پوشیدن یک زره است»، تیلمن می‌گوید. «این مرد لایه‌های زیادی دارد و هر حرکت میلچیک ۱۰۰٪ عمدی است.» و با این حال، اجرا هرگز مکانیکی به نظر نمی‌رسد. این اجرا باله‌وار است. تقریباً بیش از حد روان. انگار که خود کاریزما به ابزاری برای نظارت تبدیل شده است.

نوح گرینشنر، معاون اجرایی توسعه و تولید در شرکت تولیدی Fifth Season که سریال «Severance» را تولید می‌کند، این سریال را یکی از بهترین آثار می‌داند و می‌گوید: «ترامل با طنز ظریف و تهدیدی که به همراه دارد، عمق این شخصیت را به نمایش می‌گذارد و همزمان شما را می‌خنداند و می‌ترساند.»

فصل اول «Severance» در سال ۲۰۲۲ از دل پاندمی بیرون آمد، ساخته شده با ماسک‌ها و دستورات، نوعی انزوای اجباری که با تم‌های اصلی سریال همخوانی داشت. فصل دوم با دو اعتصاب بزرگ هالیوود مواجه شد. با این حال، اتحادی بین سه بازیگر اصلی و ناشناخته آن زمان سریال – تیلمان، بریت لوئر (هلی آر.) و زک چری (دیلن) – شکل گرفت که خود را «کلاس تازه‌واردها» نامیدند.

«ما توسط غول‌ها احاطه شده بودیم»، لوئر می‌گوید و به هم‌بازی‌هایی مانند آدام اسکات، پاتریشیا آرکت، جان تورتورو و کریستوفر واکن اشاره می‌کند. با این حال، او تیلمن را به رهبر ارکستر تشبیه می‌کند. «مثل این بود که او می‌توانست هر سازی را بنوازد و سپس یک ساز دیگر را بیرون می‌آورد. شما فکر می‌کردید — چطور در این هم خوب است؟ او می‌تواند هر کاری انجام دهد.»

چری، با یادآوری زمانی که در خطوط اعتصاب SAG-AFTRA با هم بودند، افزود: «این پیوند ما را خارج از کار محکم کرد، فقط دانستن اینکه این کسی است که وقتی شما حضور دارید، او هم خواهد بود.»

مخاطبان هم حضور داشتند. به صورت آنلاین، به دلیل دایره لغات گسترده شخصیتش («بلعیدن پلیدی»، کسی؟)، تیلمن به نوعی به آهنربای طرفداران تبدیل شد — با لقب «پدر دیکشنری». او به این لقب لبخند می‌زند اما آن را خیلی جدی نمی‌گیرد.

امروز او به جلو خم شده است، نه برای ارائه دیالوگ‌ها یا پیمایش در دنیای عجیب شهرت ویروسی. او فقط خودش است: مردی سیاه‌پوست، مردی همجنس‌گرا، کسی که سال‌ها پیش در یک سفر جاده‌ای آرام حقیقت را به مادرش گفت و اکنون در آستانه ساختن تاریخ قرار دارد.

عکاس: ریچارد فیبز برای مجله وریتی
شما کوچک‌ترین فرزند از شش فرزند هستید. چگونه کوچک‌ترین بودن در خانواده شما را شکل داد؟

گفتگوهایی با والدینم بود که می‌گفتند، “چرا به خواهرت نمی‌گویی این کار را انجام دهد؟ مراقب خواهرت باش.” و من پاسخ می‌دادم، “او به حرف من گوش نمی‌دهد. من فقط ۸ ساله‌ام.”

یکشنبه‌ها در خانه شما چگونه بود؟

کلیسای باپتیست اول هایلند پارک. هر یکشنبه، ما در کلیسا حضور داشتیم و لباس مخصوص کلیسا می‌پوشیدیم. اجازه نداشتیم به اتاق نشیمن برویم — آنجا برای لحظات خاص بود. ما یک کاناپه آبی مخملی زیبا با تزئینات طلایی داشتیم. همیشه در خانه ما موسیقی پخش می‌شد، اما در یکشنبه‌ها، موسیقی کلیسا. بنابراین ما از Temptations، آرتا فرانکلین، توپاک، بیگی، جنت در روزهای هفته به صبح یکشنبه: شرلی سزار، کرک فرانکلین، گروه کر می‌سی‌سی‌پی می‌رفتیم. این راه ما برای اطمینان از حفظ حرمت روز سبت بود.

آیا اتاق نشیمن در خانه شما برای کودکان ممنوع بود؟

تا زمانی که به جنوب نرفته بودم، اصطلاح “اتاق جلو” را نشنیده بودم. ما اجازه نداشتیم وارد اتاق نشیمن شویم یا از ظروف چینی در اتاق غذاخوری استفاده کنیم. اتاق نشیمن برای لحظات خاص و شیک بود. در آنجا یک ساعت پدربزرگ زیبا داشتیم و باید مراقب بودیم که چگونه راه می‌رویم.

صدای خانه کودکی شما چگونه بود؟
آیا “جان سخت” یک فیلم کریسمسی است؟

بله، این یک فیلم اکشن کریسمسی است.

آیا ساختار در خانه شما اهمیت زیادی داشت؟

بله، قوانین وجود داشت، تنبیه بدنی هم بود، و وقتی برای آن خیلی بزرگ شدیم، با گزارش‌های کتابی تنبیه می‌شدیم — تنبیه آکادمیک. این موضوع علاقه‌ام به خواندن را کاهش داد، زیرا در آن زمان شروع به ارتباط دادن تنبیه با خواندن کردم. هر وقت زباله‌ها را بیرون نمی‌بردم، گلدانی را می‌شکستم یا دروغ می‌گفتم، باید گزارش کتاب می‌نوشتم.

برای شکستن گلدان؟

بله. سعی کردم آن را دوباره بچسبانم، اما کار نکرد.

چه نوع دانش‌آموزی بودی؟

من همیشه دانش‌آموزی بسیار درس‌خوان بودم. برای خانواده‌ام اهمیت زیادی داشت که در هر کاری که انجام می‌دهیم، به ویژه در تحصیلات، به برتری دست یابیم. به عنوان مثال، وقتی کارنامه‌ام را گرفتم، همه نمراتم عالی بود و تنها یک نمره ب داشتم. اولین واکنش پدرم این بود که “این نمره ب چه وضعی دارد؟” این نمره ب مربوط به درس ریاضی بود — درسی که علاقه‌ای به آن نداشتم. در خانه ما، هیچ چیزی جز برتری پذیرفته نمی‌شد و من باید همیشه درس‌خوان می‌بودم.

عکاس: ریچارد فیبز برای مجله وریتی
وسیله آرامش‌بخش شما در کودکی چه بود؟

دوست همیشگی من عروسک My Buddy بود. آیا آن‌ها را به یاد دارید؟ به یاد دارم که آن عروسک بهترین دوستم بود. همچنین دوستان خیالی هم داشتم. با توجه به اینکه خجالتی بودم و در خانه‌ای سخت بزرگ شدم، به مکانیزم‌های مقابله نیاز داشتم. دیوار اتاقم آبی رنگ بود؛ وقتی اوضاع سخت می‌شد، به اتاقم می‌رفتم و فقط به آن خیره می‌شدم تا از واقعیت جدا شوم. آن سایه آبی مرا به خود می‌خواند. حتی اکنون، آبی رنگ مورد علاقه من است.

آیا می‌توان گفت که شب‌های بازی خانوادگی زیادی داشتید؟

Spades — زندگی‌ات را از دست می‌دهی! [می‌خندد] اگر از من می‌خواستید Spades بازی کنم، عرق می‌کردم، زیرا این بازی قدرت روابط خانوادگی ما را به چالش می‌کشید. در دبیرستان، اوضاع آنقدر بد شد که ما را از بازی Spades منع کردند. Uno هم یکی دیگر از بازی‌هایی بود که باعث ناراحتی افراد می‌شد.

مادرم از کلیسا به عنوان یک راهکار مقابله‌ای استفاده می‌کرد، اما پدرم آن را نمی‌پذیرفت. او می‌گفت: «من ضد سفیدپوست نیستم؛ من طرفدار سیاه‌پوستان هستم و نمی‌فهمم چرا باید عیسی سفیدپوست را پرستش کنم.» او از سرودهایی که درباره «شسته شدن به سفیدی برف» صحبت می‌کردند، بیزار بود.

در خانه تضاد آشکاری در مورد ایمان وجود داشت، زیرا مادرم واقعاً به تعالیم عیسی مسیح ایمان داشت و پدرم بیشتر به جامعه و خوداتکایی اعتقاد داشت. او دیگر با ما به کلیسا نمی‌آمد. وقتی ما به مراسم صبح زود می‌رفتیم، او می‌گفت: «آه، شما می‌خواهید خدا را زود از سر راه بردارید.» حتی به عنوان یک کودک، این حرف‌ها مرا ناراحت می‌کرد.

احساس می‌کردم که خدا و هنر زندگی‌ام را نجات دادند. من کسی هستم که هنوز دعا می‌کنم و ایمان دارم.

وقتی بزرگ شدی، می‌خواستی چه کاره شوی؟

من همیشه آرزو داشتم شکارچی طوفان باشم. فیلم‌هایی مانند “Twister”، “Dante’s Peak”، و فیلم‌های مربوط به زلزله و آخرالزمان همیشه مرا مجذوب خود می‌کردند. به بلایای طبیعی علاقه‌مند بودم، اما هرگز نمی‌خواستم در یکی از آن‌ها گرفتار شوم و یا کسی دچار آن‌ها شود. چیزی در مورد علم پشت این پدیده‌ها وجود داشت که برایم بسیار جذاب و مرموز بود؛ اینکه چگونه این طوفان‌ها می‌توانند تأثیرات پویایی داشته باشند و به سادگی عبور کنند.

آیا لحظه‌ای در کودکی بود که واقعاً احساس کردی کسی تو را همان‌طور که هستی می‌بیند؟

صادقانه بگویم، نه. لحظاتی بود که از طریق هنر احساس رهایی و آزادی می‌کردم، زیرا می‌توانستم از منفی‌گرایی دور شوم. برای من، بازیگری وسیله‌ای برای فرار و اجتناب از واقعیت بود. رقصیدن راهی بود برای اینکه بدنم آزادانه حرکت کند و خود را بیان کند. آواز خواندن نیز راهی بود برای شنیده شدن به شکلی متفاوت و اینکه به خودم اجازه دهم با صدای بلند و رسا باشم.

بخش بزرگی از کودکی من حول محور بقا می‌چرخید. باید یاد می‌گرفتم چگونه زنده بمانم، تولید کنم و بهترین باشم. با وجود تمام این فشارها، لحظاتی نبود که احساس کنم دیده می‌شوم، زیرا نمی‌دانستم من کیستم. پشت خوانندگی، بازیگری، رقص، نوشتن و اجرا پنهان شده بودم. همیشه کمی حسادت می‌کنم وقتی مردم درباره اولین عشق یا اولین بوسه‌شان صحبت می‌کنند — من آن‌ها را به یاد نمی‌آورم.

آیا اولین اجرای بازیگری‌تان را به یاد دارید؟

اولین اجرای زنده من یک نمایش کریسمس بود که در سال ۱۹۹۵ در کلیسای باپتیست اول اجرا کردم. نقش پسر مادرم را بازی می‌کردم — او هم در نمایش حضور داشت — و تنها وظیفه‌ام این بود که سلام کنم و روی مبل بنشینم. از شدت خجالت گریه کردم و نمی‌خواستم روی صحنه بروم، چون به عنوان یک کودک بسیار خجالتی بودم. اما مادرم با اصرار و تشویق فراوان مرا به جلو هل داد و من هم بالاخره این کار را انجام دادم و همه چیز به خوبی پیش رفت. از آن پس بیشتر در اجراهای کلیسا شرکت کردم، در گروه کر آواز خواندم و حتی با خواهرم رقص‌هایی طراحی کردم. اما عضو وزارت رقص مذهبی نبودم چون، می‌دانید، من پسر بودم — رقص برای دختران بود.

وقتی ۱۰ ساله بودی به خانواده‌ات گفتی که می‌خواهی بازیگر شوی. واکنش چه بود؟

واکنش پدرم بسیار ناامیدکننده بود. او گفت که هرگز موفق نخواهم شد و تا آخر عمرم پیشخدمت خواهم بود. پدرم به ندرت اجرای من را می‌دید و به نمایش‌هایم نمی‌آمد. بنابراین این موضوع را با خودم حمل کردم و فکر کردم، «شاید واقعاً موفق نشوم.»

در سال ۲۰۱۴، شما اولین مرد سیاه‌پوستی بودید که برنامه MFA دانشگاه تنسی را با موفقیت به پایان رساندید و در صدر کلاس قرار گرفتید. آن تجربه چگونه بود؟

رئیس بخش بازیگری به من هشدار داد که ممکن است این یک چالش باشد — من تنها فرد سیاه‌پوست در آن برنامه بودم و تقریباً تنها مرد سیاه‌پوست در میان اعضای هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان. با خودم گفتم، “هی، آموزش رایگان است؛ یاد می‌گیرم.” اما تا زمانی که به آنجا نقل مکان نکردم، واقعاً نمی‌دانستم با چه چیزی روبرو خواهم شد. هرگز ترسناک نبود — بیشتر ناامیدکننده، طاقت‌فرسا و منزوی‌کننده بود. من تحمل کردم که به من کلمات نژادپرستانه بگویند، دنبال شوم و با شعار “قدرت سفید!” مسخره شوم. بی‌شمار رفتارهای نژادپرستانه کوچک وجود داشت. وقتی حوادث را گزارش می‌کردم، برخی در جامعه می‌گفتند، “خب، من ندیدم” یا “فکر نمی‌کردم نژادپرستانه باشد.”

ترامل تیلمان در قسمت پایانی فصل دوم “Severance”
ریچارد فیبز برای وریتی
چه چیزی در مورد میلچیک شما را می‌ترساند؟ نظریه‌ای وجود دارد که او هم زندانی است. آیا شما هم این‌طور فکر می‌کنید؟

می‌توانم آن نظریه را درک کنم. برای من دشوار است که پاسخ دهم زیرا خودم سوالات زیادی درباره شخصیت دارم. چیزی که مرا نگران می‌کند، پتانسیل اوست. نحوه حرکت چشم‌ها و سرش. همه چیز با دقت برنامه‌ریزی شده است.

اگر می‌توانستید جنبه انسانی میلچیک را بررسی کنید، چه چیزی می‌بود؟
صحنه درام در فصل دوم به یک نماد تبدیل شد. درباره آوردن فرهنگ HBCU خود به آن لحظه بگویید.

وقتی فهمیدم که جشن با یک گروه موسیقی خواهد بود، نمی‌خواستم کلیشه “هر فصل مرد سیاه‌پوست می‌رقصد” را تقویت کنم. آن‌ها متوجه شدند. می‌خواستم حرکات میلچیک عمدی باشد، نه تصادفی؛ این همکار نبود که بدون دلیل به خط رقص آمده باشد — این نتیجه کنترل شدن او بر واژگان، نقاشی‌های بد و بی‌احترامی در جلسات بود. بله، این جشن برای مارک است، اما این لحظه‌ای برای میلچیک نیز هست: همان‌طور که ترامل نیاز داشت دیده شود، میلچیک نیز نیاز داشت دیده شود.

برای من بسیار مهم بود که این شخصیت از هویت سیاه‌پوستی خود فاصله نگیرد. از آنها خواستم که انرژی HBCU را در آن بگنجانند — و به این ترتیب به آن سبک دست یافتیم. آن جشن برای او بود و او شادی را دوباره به دست آورد. می‌دانستم که این احساس اصالت خواهد داشت.

آیا بابت وقفه طولانی بین فصل‌ها نگران بودید؟

کمی نگران بودم که آیا طرفداران بازخواهند گشت یا نه. هیچ تضمینی وجود ندارد و برنامه‌های با کیفیت زیادی وجود دارد. اما می‌دانستم که باید کار را به پایان برسانیم. می‌دانستم که سرمایه‌گذاری زیادی در این نمایش شده است که نباید ناتمام بماند. فقط مسئله زمان و اینکه آیا طرفداران با ما می‌مانند یا نه بود. خوشحالم که آنها با ما ماندند.

چه چیزی باعث تأخیرها شد؟

تأخیر خارج از کنترل ما بود. اول، همه‌گیری بود. دوم، دو اعتصاب داشتیم. ما برنامه‌ای هستیم که عجله نمی‌کند و می‌خواهیم زمان خود را صرف کنیم. این برنامه به آن نیاز دارد. فکر می‌کنم هر چه بیشتر این کار را انجام می‌دهیم، به ریتم خود می‌رسیم. ما تا حدی می‌دانیم این شخصیت‌ها چه کسانی هستند و می‌دانیم چگونه حرکت می‌کنند.

کار با تام کروز در «مأموریت: غیرممکن — حساب نهایی» چگونه بود؟

در اولین روزم، صحنه گاراژ دونات را فیلم‌برداری کردم. فقط روز قبل فیلمنامه را دریافت کرده بودم و از شدت استرس لرزان بودم. از قدرت، وقار، تواضع و اشتیاق او تحت تأثیر قرار گرفتم. قطعاً اشتیاق.

صبح روز اعلام نامزدهای امی چگونه بود؟

تمام صبح لرزان بودم و مدام به خودم می‌گفتم، «فقط می‌خواهم تمام شود. می‌خواهم ساعت ۱۱:۳۰ بیاید و برود تا بتوانم بدانم و به زندگی‌ام ادامه دهم.» مدام به خودم می‌گفتم، «ترامل، مهم نیست چه اتفاقی می‌افتد، اشکالی ندارد. همه چیز خوب است. این پایان دنیا نیست.»

مدیر من یک لینک زوم برای تیم تنظیم کرده بود — اگر به نفع ما بود، همه می‌توانستند وارد شوند و جشن بگیرند، و اگر نبود، فشاری وجود نداشت. بنابراین وقتی لیست اعلام شد، مدیرم گفت: «بازیگر برجسته نقش مکمل در یک سریال درام: ترامیل تیلمان از ‘Severance!’» و من از خوشحالی بالا و پایین می‌پریدم. در آن لحظه تیمم صفحه‌هایشان را نشان دادند و همه آن‌ها تی‌شرت‌هایی با نوشته «ترام-امی» به تن داشتند.

شما ممکن است به عنوان اولین برنده سیاه‌پوست برای بازیگر نقش مکمل در درام تاریخ‌ساز شوید. آیا این احساس سنگینی می‌کند؟

آیا احساس سنگینی می‌کنم؟ نه. من افتخار می‌کنم که به میراث این داستان‌سرایان فوق‌العاده بپیوندم. من جاه‌طلب هستم و دوست دارم یک امی ببرم، اما یاد گرفته‌ام که این به من بستگی ندارد.

اگر امروز می‌توانستید چیزی را برای نوشتن و کارگردانی تأیید کنید، چه چیزی می‌بود؟

من داستان‌های فولکلور آفریقایی و افسانه‌ها را با بازیگرانی همچون کولمن دومینگو، ماهرشالا علی، لوپیتا نیونگو، استرلینگ کی. براون، جفری رایت، دیوید اویلوو، مایکل بی. جردن و نیکول بهاری اقتباس می‌کنم.

شما در حال گردآوری انتقام‌جویان سیاه‌پوست هستید.

بله! انتقام‌جویان سیاه‌پوست اما با ریشه‌هایی در داستان‌های اجدادی ما.

به عنوان کسی که در فضاهای عمدتاً سفیدپوست فعالیت کرده‌اید، چه توصیه‌ای برای بازیگران رنگین‌پوست دارید؟

من برای هیچ‌کس کوچک بازی نمی‌کنم و نور خود را برای هیچ‌کس کم نمی‌کنم. سال‌ها این کار را کرده‌ام و آن روزها به پایان رسیده‌اند. این انقلاب شخصی من است که با ورود به این سطح از تفکر و تجسم، خودم را به نمایش بگذارم.


استایل: چایس دنیس؛ آرایش: روث فرناندز؛ ظاهر ۱ (یقه‌اسکی نارنجی): سن لوران؛ ظاهر ۲ (روی جلد): تماماً فرگامو؛ ظاهر ۳ (پیراهن ابریشمی کرم): دولچه و گابانا
نیویورک، نیویورک - ۲ دسامبر: آبری پلازا در سی و چهارمین دوره جوایز فیلم گاتهام در سیپریانی وال استریت در ۲ دسامبر ۲۰۲۴ در نیویورک حضور دارد. (عکس از تئو وارگو/گتی ایماژ)
آبری پلازا و هایدی فلیس

پست‌های مرتبط

بررسی فیلم «Late Fame»: ویلم دفو در نقش شاعری گمشده که درام جذاب کنت جونز او را دوباره کشف می‌کند

بررسی فیلم «Late Fame»: ویلم دفو در نقش شاعری گمشده که درام جذاب کنت جونز او را دوباره کشف می‌کند

فیلم «شهرت دیرهنگام» به کارگردانی کنت جونز، داستان شاعر فراموش‌شده‌ای به نام اد ساکسبرگر با بازی ویلم دفو را روایت می‌کند که پس از سال‌ها کار در اداره پست، با جامعه‌ای از عاشقان…

توسطتوسطپیمان نیکخواهشهریور ۹, ۱۴۰۴
حضور جین کراکوسکی در فصل دوم «Brilliant Minds» به عنوان زنی درگیر با قیمومیت

حضور جین کراکوسکی در فصل دوم «Brilliant Minds» به عنوان زنی درگیر با قیمومیت

جین کراکوسکی در فصل دوم سریال «Brilliant Minds» به عنوان بازیگر مهمان نقش زنی تاجر را بازی می‌کند که برای قیمومیت مبارزه می‌کند. این سریال از ۲۲ سپتامبر پخش می‌شود و به معماهای…

توسطتوسطزیبا برهانیشهریور ۱۴, ۱۴۰۴
توافق آدیداس: افشای هدف پنهان سازمان ورزشی تنسی

توافق آدیداس: افشای هدف پنهان سازمان ورزشی تنسی

دانشگاه تنسی با امضای قراردادی ۱۰ ساله با آدیداس برای تأمین پوشاک ورزشی، بنیاد تازه‌تأسیس ورزش‌های دانشگاه تنسی (UTAF) را به عنوان واسطه و امضاکننده قراردادهای ورزشی معرفی کرده است. این بنیاد که…

توسطتوسطپیمان نیکخواهمرداد ۳۰, ۱۴۰۴
نئون تاریخ انتشار پاییز برای برنده جشنواره کن به زبان اسپانیایی «Sirāt» را اعلام کرد

نئون تاریخ انتشار پاییز برای برنده جشنواره کن به زبان اسپانیایی «Sirāt» را اعلام کرد

فیلم اسپانیایی‌زبان «سیرات» به کارگردانی الیور لاکس، که داستان پدری و پسرش را در جستجوی دختر گمشده‌اش در مراکش روایت می‌کند، پس از موفقیت در جشنواره کن و کسب جوایز، در فصل جوایز…

توسطتوسطزیبا برهانیمرداد ۲۰, ۱۴۰۴
ترمل تیلمان: داستان احساسی آشکارسازی، تأخیرهای «Severance» و بازیگری با تام کروز پس از دریافت فیلمنامه «مأموریت: غیرممکن» - سرگرما