📋 خلاصه مقاله:
این مطلب به بررسی نقش تلویزیون در پیشبرد اهداف اجتماعی و تأثیر آن بر فرهنگ عمومی میپردازد، با اشاره به برنامههایی مانند «Will & Grace» و «Breaking Bad» که به تغییر نگرشها و ایجاد بحثهای اجتماعی کمک کردهاند. نویسنده بر اهمیت مستندسازی واقعیتهای کنونی و نمایش آنها در تلویزیون تأکید میکند تا آگاهی عمومی را افزایش دهد و از سقوط به فاشیسم جلوگیری کند.
نگرانم که دیگر کسی مرا به مهمانی دعوت نکند. در جایی که باید جشن شادی برای یک سریال جدید یا جشن نامزدیهای امی باشد، من میآیم و گفتگویی ناراحتکننده را شروع میکنم: «دنیا در حال سوختن است و ما چه کاری میخواهیم انجام دهیم؟»
شاید پرسش بهتر این باشد که آیا میتوانیم در این زمینه اقدامی انجام دهیم؟ نمونههای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد تلویزیون چگونه میتواند به پیشبرد اهداف اجتماعی کمک کند. شاید معروفترین نمونه در ۲۵ سال گذشته، تأثیر نامحسوس برنامه «Will & Grace» باشد. این برنامه در سال ۱۹۹۸ به نمایش درآمد و در آن زمان تعداد شخصیتهای همجنسگرا در برنامههای پرایمتایم بسیار اندک بود. این برنامه از طریق طنز به مردم نشان داد که دلیلی برای ترس از پیشرفت وجود ندارد و اغلب به عنوان یک گام مهم به سوی قانونی شدن ازدواج همجنسگرایان شناخته میشود.
آن دوران پرشوری بود، زمانی که “The West Wing” به ما چشماندازی امیدوارکننده از آنچه کاخ سفید میتواند باشد، ارائه میداد. پس از سالها کمبود شرمآور تنوع در تلویزیون، شبکهها به وعدههای خود برای بهبود نمایندگی عمل میکردند. اما همزمان، تولد تلویزیون واقعگرایانه بیرحم و برندهمحور و برنامههایی که بر ضدقهرمانان تمرکز داشتند، نیز رخ داد.
این برنامهها لبه جدیدی به داستانگویی آوردند که شاید در نگاه به گذشته، نقشی در آنچه به زبری فرهنگ تبدیل شده، ایفا کرده باشد. به این فکر میکنم که چگونه از ابتدا، “Survivor” بازیکنانی را که بیشترین حیلهگری، غیراخلاقیترین رفتار و آمادگی برای خیانت به دیگران را داشتند، پاداش میداد — ایجاد یک فرهنگ “من اینجا نیستم که دوست پیدا کنم” که اکنون بر فرهنگ ما حاکم است.
در سریال «Breaking Bad»، طرفداران والتر وایت، «کسی که در میزند»، را تشویق کردند، زیرا او از یک «آقای چیپس» مهربان به یک «صورت زخمی» شیطانی تبدیل شد. این سریالها از بهترینهای تمام دوران هستند، اما آیا بسیاری از افراد پیام اشتباهی دریافت کردند؟
والتر وایت را به یاد میآورم، زیرا همچنان به سخنرانی وینس گیلیگان، خالق سریال «Breaking Bad» فکر میکنم که اوایل امسال هنگام دریافت جایزه نویسندگی برتر انجمن نویسندگان آمریکا غربی ایراد کرد. گیلیگان با ابراز پشیمانی مختصری از خلق این شخصیت، به دنیای امروزی اشاره کرد که در آن، محکومیت به جرمهای نفرتانگیز مانع از رسیدن به مناصب بالاتر نمیشود. او اکنون امیدوار است که برنامههای تلویزیونی به داستانسراییهای الهامبخشتر و قهرمانان واقعی بازگردند.
او پس از سخنرانی خود در پشت صحنه گفت: «من واقعاً معتقدم که ما به عنوان نویسندگان و بازیگران، به عنوان داستانپردازان و هنرمندان، قدرت زیادی داریم تا دنیا را به شکلی نشان دهیم که یا واقعاً اینگونه است یا میتواند اینگونه باشد. چه نوع دنیایی را میخواهید در آن زندگی کنید؟»
قطعاً دنیایی که اکنون در آن زندگی میکنیم، جایی است که حقوق ما به طور مداوم مورد حمله قرار میگیرد، آزادی بیان ما تهدید میشود، خدمات بهداشتی کاهش یافته، جایگاه ما در صحنه جهانی تخریب شده، پلیس مخفی در قالب ICE در خیابانها پرسه میزند و بدون دلیل موجه افراد را به خشونت دستگیر میکند. نیروهای نظامی به شهرهای ما منتقل میشوند زیرا از رئیسجمهور حمایت نمیکنند، حقوق زنان سلب شده، پیشرفت در ازدواج همجنسگرایان که به تازگی جشن گرفته بودیم اکنون تهدید میشود، کتابها ممنوع میشوند و نهادهای ملی مهم تخریب میشوند و غیره. (دوستان، هنوز حتی نه ماه هم نگذشته است.)
به همین دلیل است که قبل از اینکه به خلق تصاویر جدید از دنیایی که میخواهیم ببینیم بپردازیم، باید دنیایی که اکنون در آن هستیم را مستند کنیم. آینهای به واقعیت وضعیت بگیریم به امید اینکه شاید عموم مردم بفهمند چه چیزی در خطر است و این سقوط سریع به فاشیسم که همه شاهد آن هستیم را شیرین نکنند.
در میان نامزدهای امی امسال، «Andor» به دلیل نمایش واقعگرایانه از آنچه در زمان تسلط حکومت استبدادی رخ میدهد و چگونگی مقاومت در برابر آن، مورد تحسین قرار گرفته است. پیش از آن، «سرگذشت ندیمه» به طرز وحشتناکی دقیق پیشبینی کرده بود که به کجا خواهیم رسید. «The Boys» نیز به وضوح نشان میدهد چه اتفاقی میافتد وقتی فاشیسم پیروز میشود.
در ماهها و سالهای پیش رو، واقعیت وضعیت ما باید در بسیاری از نمایشها، بهویژه درامها، که دنیای واقعی ما را به تصویر میکشند، جای بگیرد. آیا درامهای سیاسی فروپاشی جایگاه و نفوذ آمریکا در جهان را به تصویر خواهند کشید؟ آیا درامهای حقوقی به تهاجمهای ICE به شهرهای ما خواهند پرداخت؟ تلاشها برای خاموش کردن صدای روزنامهنگاران چطور؟ حرکت برای پاک کردن حقیقت گاهی زشت تاریخ این کشور؟ حذف استانداردهای تنوع، برابری و شمول؟ چگونه شرکتها، در راستای منافع و طمع خود، برای خوشایند حاکمان ما سر خم میکنند؟ حمله به مؤسسات آموزش عالی ما؟ کاهش بودجه تحقیقات علمی؟
و این تنها نوک کوه یخ است. این روزها عادی نیستند، بنابراین نمیتوانیم به داستانهای معمولی در برنامههای تلویزیونیمان تکیه کنیم. با این حال، به یک لیوان شراب قرمز نیاز دارم — هی، من آمادهام تا در مهمانی بعدیتان بیشتر صحبت کنم!