📋 خلاصه مقاله:
در قسمت پایانی فصل “Dune: Prophecy”، والیا در کابوسی هولناک گرفتار میشود که در آن تلاش میکند برادرش را از غرق شدن نجات دهد، در حالی که برف سیاه نمادی از ویروسی است که او را تسخیر میکند. تیم جلوههای ویژه با چالشهای زیادی برای ایجاد عمق و واقعگرایی در این صحنهها روبرو بود و با همکاری Image Engine VFX، انتقالی هنری از محیط برفی به تپههای شنی آراکیس را به تصویر کشیدند.
در قسمت پایانی فصل “Dune: Prophecy”، والیا (امیلی واتسون) در کابوسی هولناک گرفتار میشود. او بر روی دریاچهای یخزده قرار دارد و با بادهای شدید و بوران بیامان دست و پنجه نرم میکند تا برادرش، گریفین، را از غرق شدن نجات دهد. در حالی که روی دریاچه میخزد، برف سیاه میبارد و یخ شروع به ترک خوردن میکند.
برای ناظران جلوههای ویژه که وظیفه داشتند وحشتهای قطبی را به تصویر بکشند، چالش آنها افزودن عمق و ارزش به یک منظره بیحاصل بود.
«ما بین برف سیاه و سفید جابجا میشویم»، ترون پرات، تهیهکننده جلوههای ویژه میگوید. «آن برف سیاه نمادی از ویروسی است که قبلاً دیده بودیم، زمانی که خواهر نازیر [کریما مکآدامز] در حال مبارزه با ویروس بود. ما نمایشی بصری از آن ویروس را در مکعبهای توخالی میبینیم که ویروس در حال تسخیر آنهاست. این نمایشی ملموستر و قابل درکتر از آن است.»
همانطور که برفدانههای سیاه به صورت استعاری میبارند، ویروس در حال تسخیر والیا است. اما او مقاومت میکند و برفدانههای سفید شروع به ظاهر شدن میکنند.
«تمام این عناصر بخشی از داستان هستند و لایهای از جزئیات را اضافه میکنند»، پرات اضافه میکند.
اگرچه نقطه تمرکز این قسمت طوفان برف شدید است، اما مایکل انریکز، ناظر جلوههای ویژه میگوید که هرگز نمیخواهد بیننده از تلاشهای صرف شده برای گرافیکهای کامپیوتری آگاه باشد.
«اگر شما از داستان بیرون بیایید و تحت تأثیر قرار نگیرید، یعنی ما کارمان را بهدرستی انجام ندادهایم»، انریکز گفت. «برف و یخ تنها پسزمینهای برای آنچه در حال وقوع است فراهم میکنند، اما همه چیز درباره دیالوگهایی است که تجربه میکنیم. بنابراین نمیتوانند در مرکز توجه قرار گیرند.»
چالش دیگر، ادغام عناصر فانتزی داستان بود، زیرا «Dune» در ۱۰,۰۰۰ سال آینده رخ میدهد.
«چیزها متفاوت به نظر خواهند رسید و حس متفاوتی خواهند داشت. حتی نمیتوانیم تصور کنیم که آن زندگی چگونه خواهد بود»، پرات گفت. «اما در عین حال، باید از جلوههایی استفاده کنیم که در واقعیت ریشه دارند تا بیننده همچنان بتواند بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است.»
طراح تولید، تام مایر، پایههای ظاهر و حس و حال صحنهها را به دقت بنا نهاد. پس از توسعه محیط، آنها توانستند به جزئیاتی مانند سرعت بارش برف و پسزمینه تاریک برای انعکاس آشفتگی والیا توجه کنند. در نهایت، تصویر والیا به سمت آراکیس کشیده میشود و تصاویر به تپههای شنی با رنگهای گرم آراکیس تغییر مییابد.
پرات درباره انتقال از محیط برفی به تپههای آراکیس گفت: «این داستانی نبود که ما لزوماً قصد تعریف آن را داشتیم. هدف ما این بود که به دیدگاه والیا از ذهن دزموند بپردازیم و از نظر بصری، این اثر هنری فوقالعاده بود که منطقی بود آن را در آخرین شات بگنجانیم.»
تیم به طور نزدیک با Image Engine VFX در کانادا همکاری کرد تا به انتقال از پالت رنگی سرد به گرم کمک کند. انریکز گفت: «روشی که آنها به آن نزدیک شدند، به گونهای بود که اجزای آراکیس به راحتی با شاتهای برفی تطبیق پیدا کردند.»