📋 خلاصه مقاله:
اسکات گلن، بازیگر سریال «White Lotus»، از تجربه همکاری با مایک وایت و آزادی عمل در نقشآفرینیاش سخن میگوید و این همکاری را عامل موفقیت سریال میداند. او که در ۸۶ سالگی اولین نامزدی امی خود را دریافت کرده، به تغییرات صنعت تلویزیون و سینما اشاره کرده و همچنان به دنبال نقشهایی است که او را به وجد میآورند.
اسکات گلن، بازیگر سریال «White Lotus»، در مصاحبهای با مایک وایت، خالق این سریال، از تجربه همکاری خود با او سخن گفت. گلن بیان کرد که او و وایت به سرعت به یکدیگر نزدیک شدند و تصمیم گرفتند به شیوهای غیرقابل پیشبینی با هم کار کنند. این همکاری باعث شد گلن احساس کند که با یک همفکر واقعی در حال کار است و این تجربه برای او بسیار ارزشمند بود.
گلن در ادامه افزود که وایت به او آزادی عمل زیادی داد تا شخصیت خود را به شکلی که میخواهد به تصویر بکشد و این امر باعث شد تا او بتواند بهترین عملکرد خود را ارائه دهد. این نوع همکاری و اعتماد متقابل بین بازیگر و کارگردان، به گفته گلن، یکی از عوامل موفقیت سریال «White Lotus» بوده است.
در سن ۸۶ سالگی، اسکات گلن دیگر نیازی به اثبات چیزی ندارد.
این بازیگر با تجربه از دهه ۱۹۶۰ به طور پیوسته در صحنه حضور داشته و در فیلمهایی همچون «Urban Cowboy»، «The Right Stuff»، «Silverado» و «Training Day» و همچنین در سریالهایی مانند «The Leftovers» نقشآفرینی کرده است.
با این حال، به نوعی، گلن به تازگی اولین نامزدی امی خود را دریافت کرده است — بازیگر مهمان در یک سریال درام — برای کارش در فصل سوم «The White Lotus». گلن از خانهاش در کوههای آیداهو با ورایتی صحبت میکند و با شوخی درباره ماهیت جهانی این نامزدی صحبت میکند.
«در کوهها بودم که متوجه شدم برای کاری که در تایلند انجام دادم، در لسآنجلس نامزد شدهام»، او با خنده میگوید. گلن با فروتنی درباره نامزدی امی صحبت میکند و آن را «افتخار» مینامد، اما تأکید میکند که در نهایت باید از خالق «White Lotus»، مایک وایت، تشکر کند.
«تقریباً احساس میکنم — نمیدانم آیا ‘تقلب’ کلمه درستی است یا نه»، او میگوید. «مزیتی که هر یک از نامزدهای امی که از ‘White Lotus’ میآیند دارند این است که همه ما از کارگردانی فوقالعاده مایک وایت بهرهمند شدیم، که به نظر من به اندازه هر یک از ما در اجراها نقش دارد.»
گلن هرگز «نیلوفر سفید» را ندیده بود وقتی که به او پیشنهاد بازی در فصل سوم داده شد. او توضیحات شخصیت خود را خواند که او را به عنوان پیرمردی که به تازگی سکته کرده و با عصا راه میرود، اما همچنان ذهنی تیز و هوشیار دارد، توصیف میکرد. او به تازگی از فیلم «یوجین دریانورد» خارج شده بود، جایی که شخصیتش دائماً به او میگفتند که بهترین روزهایش گذشته است، اما او همچنان احساس میکرد که چیزهای زیادی برای ارائه دارد. بنابراین، فکر بازی در نقشی مشابه به این زودی برایش چندان جذاب نبود.

«در عرض ۱۰ یا ۱۵ دقیقه، کاملاً مجذوب این نمایش شدم؛ رقصی عجیب و فریبنده که واقعاً یک رقص است. از ریتم برش تیتراژ گرفته تا نحوه توسعه صحنهها و موسیقی، همه چیز به نوعی هماهنگ و جذاب بود»، او میگوید. «نمایش نه تنها تاریک و فریبنده و جذاب بود، بلکه به طرز عجیبی خندهدار و ناخوشایند هم بود. خودتان را در حال خندیدن به چیزهایی میبینید و با خود فکر میکنید، ‘آیا واقعاً باید به این بخندم؟’»
قبل از پذیرفتن نقش، گلن با وایت تماس گرفت تا ببیند آیا او به رویکرد «آزاد» گلن در بازیگری پذیرش دارد یا خیر. همانطور که گلن میگوید، «هر برداشت اساساً یک نمایش تکپردهای به نام ‘اکنون’ است… سعی میکنم پیش از زمان به هیچ ساختاری فکر نکنم، زیرا فقط مانع از آزاد بودن میشود.»
او به وایت گفت که هر چه فیلمنامه بگوید انجام خواهد داد. “اگر بگوید، ‘بلند شو، از اتاق عبور کن، پنجره را باز کن’، من این کار را انجام میدهم. اما اگر بگوید، ‘به گونهای که انگار در خلسه است از اتاق عبور میکند’ یا ‘با ترس نالهکنان از اتاق عبور میکند’ یا هر چیز دیگری، من بلافاصله آن مزخرفات را خط میزنم و به آن توجهی نمیکنم.”
برای وایت، این اساساً به این معنا بود که گلن “واقعاً نمیداند چه اتفاقی بین اکشن و کات میافتد”. اما این برای وایت کاملاً مناسب بود.
“او گفت، ‘خب، من هم نمیدانم چه کار میکنم. پس بیا به تایلند. بیایید با هم غیرقابل پیشبینی باشیم،'” گلن میگوید.
اگرچه تنها در سه قسمت از “نیلوفر سفید” حضور دارد، شخصیت گلن در تمام فصل حضوری پررنگ دارد. او نقش جیم هالینگر، مالک اقامتگاه نیلوفر سفید در تایلند و مردی که ظاهراً پدر ریک هچت را به قتل رسانده است، بازی میکند. ریک هچت توسط والتون گاگینز، نامزد امی ۲۰۲۵، بازی میشود.
گلن و گوگینز چندین صحنه پرتنش با هم دارند. ریک درگیر این است که آیا باید به نام پدری که هرگز واقعاً او را نمیشناخت، از مردی که بسیار مسنتر و ضعیفتر است و پس از سکته مغزی رنج میبرد، انتقام بگیرد یا نه.
در راستای رویکرد لحظهای خود، گلن قبل از صحنهها هیچ گفتگوی عمیقی با گوگینز نداشت، زیرا احساس میکرد این کار او را از “رویداد اجرا، از انجام کار برای دیدن آنچه اتفاق میافتد” دور میکند.
در یکی از پیچشهای داستان، مشخص میشود که جیم در واقع پدر ریک است؛ چیزی که مادر ریک سالها از هر دوی آنها پنهان کرده بود. گلن میگوید او و وایت برای شخصیت جیم یک پیشزمینه داستانی توسعه دادهاند که شامل پرداخت پول به مادر ریک برای سقط جنین در زمانی که هر دو در تایلند زندگی میکردند، میشود. سپس جیم او را رها کرده و به دنبال حرفه تجاری مبهم و غیر اخلاقی خود رفته است.
به جای پذیرفتن ریک به عنوان پسرش، جیم مادر ریک را تحقیر میکند و تلاش میکند او را از خانهاش بیرون کند. درباره اینکه چرا جیم نمیخواهد با این پسر گمشدهاش به توافق برسد، گلن میگوید:
«شخصیتهای ‘White Lotus’ به قدری آسیب دیدهاند که نمیتوانند چنین کاری انجام دهند. تصمیمی که به عنوان یک بازیگر گرفتم این بود که: ‘زندگیام را تغییر دادهام. دو دختر دارم که برایشان ارزش قائلم، همسری دارم که برایم اهمیت دارد. پنجاه سال در تایلند زندگی کردهام و از نظر فرهنگی، احتمالاً بیشتر تایلندی هستم تا آمریکایی. نمیخواهم هیچکدام از اینها را از دست بدهم و نمیخواهم کسی مانع این کار شود. بنابراین تصمیم گرفتم این فرد را از زندگیام حذف کنم و او را هر چه سریعتر از زندگیام بیرون کنم.’»
در نهایت، ریک اجازه میدهد که خشمش او را فرا بگیرد و جیم را با اسلحه خودش در مقابل همسر ریک، محافظان و چندین مهمان هتل به قتل میرساند. گلن میگوید که او عدم واکنش شخصیتش به پسر ناشناختهاش را نه به عنوان پذیرش، بلکه به عنوان کنجکاوی تفسیر کرده است.
گلن از زمانی که به عنوان بازیگر در هالیوود شروع به کار کرد، شاهد تغییرات بسیاری بوده است. او که بیشتر به خاطر نقشهای سینماییاش شناخته میشود، میگوید که برداشتها و تأثیرات تلویزیون و سینما در طول سالها به طور اساسی تغییر کردهاند.
او میگوید: «در گذشته، تلویزیون به عنوان محتوایی همگن، شیرین و آسان برای مصرف شناخته میشد و فیلمها به مسائل تند و دیوانهوار میپرداختند. اما اکنون این وضعیت تغییر کرده است. به نظر من، فیلمها اکنون بیشتر شبیه به سواریهای هیجانانگیز پارکهای تفریحی هستند و تلویزیون به مسائل تندتر، تاریکتر و شخصیتر میپردازد.»
گلن از چندین کارگردان بزرگ که در طول حرفهاش با آنها همکاری کرده است، از جمله رابرت آلتمن، فرانسیس فورد کاپولا و جاناتان دمی، برای درسهای ارزشمندی که به او آموختهاند و همچنان در کارش به کار میبرد، قدردانی میکند. فرصت همکاری با کارگردانان بزرگ همچنان بخشی از انگیزه او برای ادامه فعالیت در دهه ۸۰ زندگیاش است.
اما خواندن یک نقش برجسته در یک فیلمنامه عالی همچنان او را به وجد میآورد.
او میگوید: «من به دنبال چیزی هستم که نتوانم برای رفتن به صحنه و اجرای آن صحنه صبر کنم، یا نتوانم برای بازی در آن شخصیت صبر کنم. چیزی در شخصیت وجود دارد که مرا به هیجان میآورد.»


