Image

خالق «Smoke» دنیس لهان درباره پنهان‌سازی پیچش بزرگ پایانی از اپل و احتمال ادامه سریال

📋 خلاصه مقاله:

مصاحبه با دنیس لهین درباره پیچش‌های داستانی و شخصیت‌های سریال «آینه، آینه» از اپل تی‌وی+، به ویژه شخصیت دیو گودسن که به عنوان یک آتش‌افروز سریالی و نمادی از مردانگی سمی معرفی می‌شود، بحث می‌کند. لهین همچنین درباره تأثیرات سیاسی و اجتماعی داستان، شباهت‌های شخصیت‌ها و آینده احتمالی سریال صحبت می‌کند.

هشدار: افشای داستان این مصاحبه شامل افشاگری‌های مهمی از قسمت پایانی سریال «آینه، آینه» از اپل تی‌وی+ به نام «Smoke» است.

دیو گودسن (تارون اگرتون) هرگز آن کسی نبود که ادعا می‌کرد. او ممکن بود در روز به عنوان یک محقق آتش‌سوزی فعالیت کند، اما در شب یکی از دو آتش‌افروز سریالی بود که شهر شمال غربی اقیانوس آرام را به وحشت می‌انداخت. او شاید آرزوی نویسنده شدن داشت، اما به خاطر نوشته‌های ضعیفش تقریباً از دفتر یک ناشر بیرون انداخته شد. او ممکن بود خود را به عنوان یک شوهر و ناپدری مهربان ببیند، اما شخصیت «آدم خوب» او، طبیعت سوءاستفاده‌گرش را پنهان می‌کرد.

این یک پیچش نهایی هیجان‌انگیز است که خالق و مجری برنامه دنیس لهین برای گنجاندن آن در فصل پایانی حماسه پرشور خود، که از پرونده واقعی آتش‌افروز سریالی محکوم، جان لئونارد اور، الهام گرفته شده بود، تلاش بسیاری کرد.

«ما آن را از اپل مخفی کردیم چون می‌دانستیم که از آن خوششان نخواهد آمد — و همین‌طور هم شد. همه گفتند، ‘چی؟!’ و من گفتم، ‘نه، او دارد فرافکنی می‌کند! این داستان درباره فرافکنی اوست. او دارد خودش را فرافکنی می‌کند،’» لهان به ورایتی می‌گوید. «این مردی است که خود را به عنوان یک قهرمان می‌دید، در حالی که همزمان کارهای بسیار وحشتناکی انجام می‌داد. به نظر من، ما قربانی نوعی شخصیت‌نمایی شده‌ایم، مردانگی نمایشی، هر چه که می‌خواهید آن را بنامید. مردم کاملاً ارتباط خود را با آنچه واقعاً هستند از دست داده‌اند و او برای من نماد این موضوع بود.»

در یک گفتگوی مفصل، لهین درباره تأثیر تجربیات شخصی‌اش با افرادی مانند گودسن بر روی آخرین پروژه تلویزیونی‌اش با اگرتون پس از موفقیت مینی‌سریال “پرنده سیاه” در سال ۲۰۲۲ صحبت می‌کند. او توضیح می‌دهد که چرا از بازگشت ترامپ به قدرت شگفت‌زده نشد و چرا معتقد است دموکرات‌ها تا حدی مقصر هستند. همچنین درباره صحنه پایانی دلهره‌آوری که مجبور شد در ویرایش آن را کوتاه کند، صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد چرا باور دارد که این پایان می‌تواند نمایانگر یک پایان یا شروعی جدید برای گودسن و کالدرون باشد.

چگونه متوجه شدید که چه چیزی انگیزه‌های دیو را شکل می‌دهد؟ به چه نتیجه‌ای رسیدید که علت اصلی رفتار او چیست؟

من در فرهنگی بزرگ شدم که به شدت مردسالار بود. افراد زیادی را می‌شناختم که به طرز شگفت‌انگیزی پر از حرف‌های بی‌پایه و اساس بودند و برای شکست‌های خود توجیهات عجیب و غریبی می‌آوردند، بنابراین سال‌ها در خط مقدم این ماجراها بودم. بارها در مکان‌هایی می‌نشستم که مردها درباره این صحبت می‌کردند که چگونه به خاطر سفیدپوست بودن از شغل‌ها کنار گذاشته شده‌اند. سپس به محافل ادبی رفتم و در آنجا نیز با همان نوع افراد مواجه می‌شدم. به یاد دارم مردی می‌گفت که به خاطر اینکه فرد دیگری که برای همان بورس تحصیلی درخواست داده بود همجنس‌گرا بود، آن را از دست داده است و من گفتم: “آیا او این را در رزومه‌اش نوشته بود؟ واقعاً تا این حد در دنیای حرف‌های بی‌اساس فرو رفته‌ای؟”

به نظرم چیزی که می‌خواهم بگویم این است که من در طول شش دهه شاهد رفتارهای سمی مردانه بوده‌ام و دیو برای من نماد این رفتارها بود. همیشه بهانه‌ای برای او وجود داشت. میشل در اواخر نمایش کارتی بازی می‌کند و می‌گوید: «آه، پس تو ارزیابی روانشناسی را رد کردی»، و این در مورد اور درست بود. اور به نیروی پلیس نرفت – این بزرگترین مشکل او بود – نه به خاطر اینکه مجرد و سفیدپوست بود، بلکه به خاطر اینکه ارزیابی روانشناسی را رد کرده بود. بنابراین فکر کردم که رفتارهای سمی مردانه چیزی است که باید بیشتر به آن پرداخته شود، همان‌طور که اکنون با آن زندگی می‌کنیم.

شما در مصاحبه‌های گذشته تأکید داشتید که به هیچ وجه نویسنده سیاسی نیستید، اما بسیاری از مسائل اجتماعی که در آثار شما به آن‌ها پرداخته می‌شود — از جمله نژاد، ثروت، امتیاز، مردانگی — می‌توانند به گونه‌ای تعبیر شوند که بیانیه‌ای سیاسی ارائه دهند. آیا فکر می‌کنید این نمایش در شرایط سیاسی فعلی با دولت ترامپ به شکلی متفاوت با بینندگان ارتباط برقرار کرده است؟

هیچ‌کدام از این مسائل از بین نمی‌رود؛ از بین نرفته بود. این‌طور نبود که در سال ۲۰۲۰، همه با یک چوب جادویی تکان دهند و بگویند: “هی، ما دوباره عاقل شدیم!” هنوز هم میلیون‌ها نفر درباره ۶ ژانویه صحبت می‌کنند، انگار که این یک شورش نبود. هنوز هم بسیاری از اتفاقات ناخوشایند در حال وقوع است. و سپس همه چیزهای ضد بیداری وجود داشت. من با بچه‌های “South Park” موافقم — مسائل بیداری وقتی به افراط می‌رسید کمی احمقانه شده بود، اما خیلی بهتر از جایگزین آن است، که به نظر می‌رسد اکنون به سمت آن می‌رویم.

اکنون به آنچه امروز در واشنگتن دی‌سی رخ می‌دهد نگاه کنید — این یک آزمایش است؛ یک تمرین خشک. او یکی را در کالیفرنیا انجام داد و اکنون در دی‌سی انجام می‌دهد. چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی تصمیم بگیرد برای دوره سوم نامزد شود؟ او قبلاً نشان داده که می‌تواند نیروها را به شهرهای آمریکا بفرستد. این واقعیتی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. بنابراین فکر نمی‌کنم هیچ‌کدام از این‌ها از بین رفته باشد. به نظرم مدت‌هاست که این مسائل زیر سطح جریان داشته و فکر می‌کنم لیبرال‌ها و دموکرات‌ها، با بی‌توجهی به طبقه کارگر سفیدپوست، نبض جامعه را از دست داده‌اند. من از هیچ‌کدام از این‌ها شگفت‌زده نشدم. از ۲۰۱۶ شگفت‌زده نشدم. از ۲۰۲۴ شگفت‌زده نشدم. از آنچه در راه است شگفت‌زده نخواهم شد، زیرا من در آن محیط‌ها زندگی می‌کنم؛ با آن مردم معاشرت دارم و زمان زیادی را در آشپزخانه‌هایشان گذرانده‌ام. من می‌دانم چگونه فکر می‌کنند و خشم زیادی در آنجا وجود دارد.

با احترام از رابرت فالکونر / اپل تی‌وی+
در سطحی بنیادی، دیو و میشل بسیار به یکدیگر شباهت دارند. هر دو تمایلات خودتخریبی دارند و هر یک باید راه‌هایی برای توجیه رفتار خود بیابند تا بتوانند با خود کنار بیایند. چگونه به تکامل این رابطه مرکزی در طول این فصل فکر کردید؟

ما می‌دانستیم که میشل ویژگی‌های قهرمانانه‌ای دارد، اما به هیچ وجه یک قهرمان نیست. این او را در برخی جهات شبیه به دیو می‌کند، هرچند دیو نسخه‌ای بسیار افراطی‌تر از آن است. بنابراین شروع کردیم به نگاه کردن به میشل از نظر آسیب‌های خودش، ناهنجاری‌های خودش و انکار خودش که بسیار چشمگیر است. همان‌طور که در اتاق نویسندگان پیش می‌رفتیم، مدام می‌پرسیدیم: “چقدر می‌توانیم این را افراطی‌تر کنیم؟” زیرا ما در زمان‌های افراطی زندگی می‌کنیم.

به یاد دارم روزی که وارد شدم و گفتم، “دیو، دیو نیست. دیو شبیه تارون اگرتون نیست.” این موضوع خیلی زود بود و ما آن را از اپل پنهان کردیم چون می‌دانستیم که از آن خوششان نخواهد آمد — و همین‌طور هم شد. همه گفتند، “چی؟!” و من گفتم، “نه، او در حال تجسم است! این داستان درباره تجسم اوست. او در حال تجسم کسی است که واقعاً هست.”

داستان فردی به وضوح داستانی است که قبلاً از من دیده‌اید. قلب و روح من در این نوع داستان‌هاست؛ داستان‌هایی درباره افرادی که واقعاً محروم هستند، افرادی که قربانیان واقعی جامعه‌اند و سپس به روش‌های بسیار ناخوشایند و وحشتناک واکنش نشان می‌دهند. وقتی آن را به پایان رساندیم، گفتیم، “خوب، دو قسمت آخر، حالا این نمایش میشل و دیو خواهد بود. ما واقعاً خواهیم دید که این دو نفر چقدر دیوانه هستند و بگذاریم تا آخرین صحنه به صدا درآید.”

شما به فردی اشاره کردید — کارگر فست‌فودی که توسط Ntare Guma Mbaho Mwine نقش‌آفرینی می‌شود — که از یک پارچ شیر پر از روغن به عنوان وسیله‌ای برای آتش‌افروزی استفاده می‌کند و در قسمت هفتم با خودکشی جان خود را از دست می‌دهد. دیو و فردی هر دو قصد داشتند دنیا را به خاطر ندادن آنچه که فکر می‌کردند سزاوارش هستند، به آتش بکشند. اما با وجود اینکه هر دو مجرم‌اند، شرایطشان نمی‌توانست متفاوت‌تر باشد. چگونه به مقایسه مسیرهای دیو و فردی فکر کردید و چقدر به نقش نژاد در این داستان آگاه بودید؟

من همیشه به‌خوبی از این موضوع آگاه بوده‌ام. اما هرگز نمی‌خواهم مطالب جنجالی بنویسم یا شما را وادار کنم که احساس کنید در حال انجام تکالیف سیاسی یا اجتماعی هستید. تنها هدفم این است که داستانی درباره مردم روایت کنم. با این حال، فکر می‌کنم کاملاً روشن است که فردی به دلیل رنگ پوست، تحصیلات یا پیشینه‌اش واقعاً در وضعیت نامساعدی قرار دارد. این‌گونه نیست که او فقط مشکلاتی با مادرش داشته باشد؛ بلکه او در هر سطح ممکن به عنوان یک انسان آسیب دیده است.

او تا حدی از فردی به نام توماس سویت الهام گرفته بود که یک آتش‌افروز در واشنگتن دی‌سی بود و در پایان پادکست “Firebug” حضور دارد که الهام‌بخش این نمایش بود. با خودم فکر کردم، “چه می‌شود اگر توماس سویت همزمان با جان اور در همان منطقه فعالیت می‌کرد؟” بنابراین هیچ سوءتفاهمی از داستان فردی که ممکن است نادرست باشد، وجود ندارد. ما همه چیز را در نظر داشتیم و نتیجه آماده بود.

ما شگفت‌زده شدیم که هیچ‌کس به نحوه‌ای که دیو او را شکست داد، بیشتر اشاره نکرد. [در پایان قسمت ۶، زمانی که دیو با لذت بیمارگونه‌ای از جلوگیری از آتش زدن خودش و برندا، آرایشگر مهربانی که به او تغییر ظاهر داده بود، لذت می‌برد]. در نهایت، تقریباً به نظر می‌رسد که دیو بر او غلبه می‌کند. دیو از این کار لذت می‌برد! منظورم این است که این قدرت سفید در ذات خود است، و سپس به زن آفریقایی-آمریکایی می‌گوید، “نگران نباش. حالا در امانی.” این واقعاً بی‌رحمانه است. همه ما — من، تارون، نتاره، آدینا — در این داستان به نهایت تلاش خود رسیدیم.

ما آگاه بودیم که در حال روایت دو داستان متفاوت هستیم. یکی داستانی پرهیجان و سرگرم‌کننده و دیگری روایتی بسیار تاریک و غم‌انگیز که به شکلی تراژیک به پایان می‌رسد. به نظرم آن داستان تاریک و تراژیک دقیقاً همان حوزه‌ای است که من به آن علاقه‌مندم و به نوعی وسواس دارم. این علاقه را می‌توانید در تمام آثارم مشاهده کنید — از لری هال در «پرنده سیاه» گرفته تا «رحمت‌های کوچک» و «رودخانه مرموز». اما داستان دیگر برای ایجاد تعادل بود، زیرا نمی‌خواهم فقط بگویم «اوه، وای، زندگی واقعاً بد است». اما برای فردی، واقعاً همین‌طور است.

با احترام از رابرت فالکنر / Apple TV+
در قسمت ماقبل آخر، میشل یک دستکش دور انداخته شده که دیو در ماشین او جا گذاشته بود را در خانه اجاره‌ای کاپیتان پلیس استیون برک (ریف اسپال) که او را به طور تصادفی در جریان یک درگیری شدید درباره رابطه نامناسبشان کشته بود، قرار داد و سپس برای از بین بردن هر گونه اثری از حضورش در آنجا، خانه را به آتش کشید. چگونه به این پیچش نهایی رسیدید و مهم‌ترین ملاحظات شما هنگام نوشتن قسمت پایانی چه بود؟

ایده این بود که ما در دنیایی پر از نادرستی زندگی می‌کنیم — او نمی‌خواهد او را تطهیر کند. او به خاطر کاری که خودش انجام داده، او را می‌گیرد، نه به خاطر کاری که او انجام داده است. وقتی به این نتیجه رسیدیم، گفتیم: «این همان نمایشی است که می‌خواستیم! این همان داستانی است که از ابتدا تعریف می‌کردیم.» دیو در قسمت ۹ به تلویزیون نگاه می‌کند و می‌گوید: «من در حال تهمت زدن هستم.» سپس همسر سابقش به او می‌گوید: «هیچ‌کس این را نمی‌گوید. این اتفاق نمی‌افتد.» و او می‌گوید: «نه، من در حال تهمت زدن هستم!» و او درست می‌گوید! ما واقعاً فکر کردیم، «آیا جالب نخواهد بود اگر دیو مجبور شود راهی برای خروج از این وضعیت پیدا کند؟» زیرا او شواهد فیزیکی بسیار کمی به جا گذاشته بود — و این حقیقت آتش‌سوزی‌هاست. آنها بسیار سخت قابل پیگرد قانونی هستند، زیرا شواهد را می‌سوزانید. بنابراین ما فکر کردیم که این بسیار کنایه‌آمیز خواهد بود.

ما باید به مخاطبان یک نمایش آتشین و بزرگ ارائه می‌دادیم؛ این همان چیزی بود که وعده داده بودیم. کارگردان، جو چاپل، و من هر دو از طرفداران سرجیو لئونه و جورج میلر هستیم و به این فکر افتادیم: چه می‌شود اگر سبک سرجیو لئونه و جورج میلر را با هم ترکیب کنیم و شخصیت‌ها را در حال رانندگی از میان آتش نشان دهیم، سپس او را از ماشین به بیرون پرتاب کنیم و او مانند یک قهرمان واقعی سرجیو لئونه بازگردد؟ و به جای اینکه به دنبال یک تفنگ برود، به دنبال یک کش مو برود.

یادداشت‌های این قسمت را در حالتی شبیه به تب نوشتم. دستیارم بخشی از آن را دید و گفت که یکی از دیوانه‌وارترین چیزهایی است که تا به حال دیده است. به اتاقی رفتم و موسیقی متن “Oppenheimer” را به طور کامل پخش کردم و سپس شروع به تصور همه چیز کردم و آن‌ها را روی تخته‌ای نوشتم. احساس می‌کردم مثل یک دانشمند دیوانه هستم، اما همه چیز از همین‌جا شروع شد. می‌دانستم که [نویسنده] مالی [میلر] در قسمت ۸ چه کرده است، بنابراین با خودم گفتم: “اوه، مرد، چالش شروع شده. باید از آن بهتر باشم.” هدف این قسمت این بود که یا بزرگ عمل کنی یا اصلاً عمل نکنی.

در پایان، وقتی دیو می‌فهمد که میشل به او مشکوک شده است، سعی می‌کند او را با رانندگی مستقیم به سمت آتش‌سوزی بکشد و پس از اینکه او از تصادف اجتناب‌ناپذیر جان سالم به در می‌برد، می‌تواند او را به دست قانون بسپارد — اما نه قبل از اینکه اسلحه‌ای در دهانش بگذارد و تهدید به شلیک کند. آیا نسخه‌ای از این داستان وجود داشت که در آن میشل دیو را می‌کشت یا برعکس؟

نه. ما همیشه می‌دانستیم که به سمت [آن صحنه اتاق بازجویی] پیش می‌رویم. اگر تا به حال به وضوح مشخص نشده باشد، من هیچ چیز را بیشتر از دو نفر که در یک اتاق رو در روی هم قرار می‌گیرند، دوست ندارم. بنابراین همیشه می‌دانستم که در صحنه نهایی، یک حرکت دوربین پشت دیو وجود خواهد داشت که نشان می‌دهد او همان دیوی نیست که شما در نه قسمت گذشته دیده‌اید. همیشه می‌دانستم که این وجود دارد، بنابراین همه چیز درباره این بود که آنها را به آن اتاق برسانیم.

من ایده اینکه او به شدت او را کتک بزند و سپس زندگی‌اش توسط باران نجات پیدا کند را دوست داشتم. تا آن لحظه، او می‌توانست او را بکشد و سپس باران می‌آید و او را پاک می‌کند و می‌گوید: «من او را به داخل می‌برم. من او را دستگیر می‌کنم.» او احتمالاً باید او را می‌کشت. اگر او را می‌کشت، همه سوالات از بین می‌رفت.

ما صحنه‌ای که با اسلحه بود را بارها و بارها کوتاه کردیم، چون همه ما در آن زیاده‌روی کرده بودیم. این صحنه به وضوح نوعی تجاوز به دیو بود و او اسلحه را به داخل و خارج از دهانش فشار می‌داد. او به او نشان می‌داد که زن بودن و نداشتن قدرت چه حسی دارد. بنابراین گفتیم، “فکر می‌کنم کمتر، بیشتر است.” می‌توانم بگویم که ۴۵ ثانیه از آن بخش را حذف کردیم. خیلی طولانی بود! جو تمام این کلوزآپ‌های فوق‌العاده را داشت. و به یاد دارم وقتی آن را نوشتم و تحویل دادم، نویسندگانم گفتند، “اوه… این صحنه با صورت چیه؟” و من گفتم، “بله، می‌دانم.” ما آن را کاهش دادیم، اما تمام خشم میشل نسبت به هر مردی در زندگی‌اش — آرچ استانتون، برک، پدرش که مدت‌ها پیش رفته بود، برادرش — در آن صحنه بیرون می‌آید.

با احترام از Apple TV+
چگونه می‌توان آن نگاه پرتنش و نهایی بین دیو و میشل در اتاق بازجویی را توصیف کرد؟

در ابتدا، در اجرای تارون، وقتی می‌گوید “می‌دانم که کی هستم”، او دچار تزلزل می‌شود. شخصیتش فرو می‌ریزد و برای لحظه‌ای گم می‌شود. به همین دلیل است که نگاهی به [خود واقعی] او می‌اندازید. همین اتفاق پس از تصادف ماشینش نیز رخ می‌دهد. بعد از تصادف، همسرش او را به شدت تحت فشار قرار می‌دهد و او برای لحظه‌ای می‌شکند. او بلند می‌شود، به آینه نگاه می‌کند و خودش را برای لحظه‌ای می‌بیند، سپس به حالت قبلی‌اش برمی‌گردد. بنابراین وقتی می‌گوید “می‌دانم که کی هستم”، در ابتدا تقریباً با امیدواری می‌گوید. تارون اجازه می‌دهد چهره‌اش آرام شود و سپس دوباره آن نگاه شکارچیانه در چشمانش ظاهر می‌شود و او دوباره به دیو تبدیل می‌شود و فقط می‌گوید “می‌دانم که کی هستم.” سپس میشل می‌گوید “من هم همین‌طور.” و این دو به یکدیگر نگاه می‌کنند: “حالا چه کنیم؟ بعد چه اتفاقی می‌افتد؟” زیرا این رقص چیزی است که آن‌ها را تغذیه کرده است و این لحظه‌ای است که او از آن اتاق بیرون می‌رود و احتمالاً پایان می‌یابد.

چه تصور می‌کنید بعد از محو شدن صفحه برای دیو و میشل اتفاق می‌افتد؟

به نظر می‌رسد دیو به یک چهره محبوب رسانه‌ای تبدیل شود، یک قهرمان برای راست‌گرایان و یک قربانی. به نظر می‌رسد دیو به کارن رید زمان خود تبدیل شود و گروهی از مردم بگویند: “این مرد بی‌گناه است. به او تهمت زده شده است.” و در این مورد، حق با آن‌هاست! سپس میشل، آنچه که روح برک به او می‌گوید کاملاً درست است: “این داستان ضعیفی است. کافی است یک نفر ما را به هم وصل کند و کل داستان تو فرو می‌ریزد.” بنابراین مواد زیادی برای ادامه این داستان وجود دارد.

اما “دود” به عنوان یک سریال محدود معرفی شده بود. آیا این به این معناست که شما به طور فعال به دنبال راه‌هایی برای ادامه دادن این داستان هستید یا اینکه داستان را رها کرده‌اید؟
نه، ما داستان را رها نکرده‌ایم. اگر قرار باشد ادامه پیدا کند، برنامه‌هایی داریم، اما نمی‌دانیم که آیا این اتفاق خواهد افتاد یا نه. بنابراین نمی‌دانم که آیا واقعاً … جهان را به آتش کشیده است یا نه. ما همیشه می‌دانستیم که با این نمایش ریسک محاسبه‌شده‌ای را انجام می‌دهیم، زیرا شبیه به چیزهای زیادی نیست. ما می‌خواستیم که جسورانه باشد و می‌خواستیم نمایش در قلب هر قسمت تغییر لحن داشته باشد. این کار در شرایط فعلی بسیار پرخطر است — و اکنون فکر می‌کنم حتی بیشتر. چون من هم مثل بقیه هستم. فقط می‌خواهم از چیزهای واقعاً تاریکی که هر روز در اخبار می‌بینم، فاصله بگیرم. بنابراین همیشه می‌دانستیم که این نمایش ممکن است فروش سختی داشته باشد. من به یک یا دو موفقیت بزرگ متصل بوده‌ام — می‌دانم چه حسی دارد — و این حس آن را ندارد. این حس می‌کند که نمایشی است که باید مخاطبان خود را رشد دهد و خواهیم دید چه اتفاقی می‌افتد. اگر به جایی برسد، برنامه‌ای داریم؛ می‌دانیم که به کجا می‌تواند برود. اگر نه، به سراغ چیز بعدی می‌روم. نمایشی را که می‌خواستم انجام دادم.
برنامه بعدی شما چیست؟ آیا شما و تارون درباره همکاری بعدی‌تان صحبت کرده‌اید؟

به نظر می‌رسد هر دوی ما تصمیم داریم قبل از پروژه بعدی کمی استراحت کنیم. در حال حاضر نقشی برای او در این پروژه نمی‌بینم و او هم در حال بررسی گزینه‌های خودش است. او به تازگی فیلم فوق‌العاده‌ای به نام “She Rides Shotgun” ساخته که متأسفانه استودیو به آن توجه کافی نکرده است. این فیلم واقعاً عالی است و نقدهای بسیار مثبتی دریافت کرده است. بنابراین فکر می‌کنم تارون در مرحله‌ای است که در حال تصمیم‌گیری برای حرکت بعدی‌اش است. ما دوستان نزدیکی هستیم و مطمئناً در آینده روی پروژه دیگری با هم کار خواهیم کرد. او دوست دارد یک پروژه برای شخص دیگری انجام دهد و یکی هم برای من.

به عنوان یک رمان‌نویس، در حال حاضر احساس می‌کنم چیزی درونم نیست. به این شکل فکر نمی‌کنم. اگر یک “Small Mercies” دیگر از من بیرون بیاید، فوق‌العاده خواهد بود. اما اگر این اتفاق نیفتد، به کار در [تلویزیون] ادامه می‌دهم زیرا از طبیعت همکاری در این کار بسیار لذت می‌برم، و این چیزی است که هنگام نوشتن رمان ندارید. شما همیشه تنها هستید و من واقعاً از این تنهایی همیشگی خسته شده‌ام.

ما قبلاً [اقتباس تلویزیونی] “Small Mercies” را توسعه داده‌ایم. فیلمنامه‌ها و بازیگران آماده هستند، اما هنوز نمی‌توانم درباره جزئیات آن صحبت کنم. سوالات زیادی در مورد آن وجود دارد که فراتر از سطح من است و بعداً به آنها خواهم پرداخت. بنابراین “Small Mercies” آماده است، اما فقط مسئله زمان است. منتظرم ببینم اپل چه چیزی برایم می‌فرستد، چون با آنها قرارداد دارم و اگر بخواهند چیزی به من بدهند، خوشحال می‌شوم که کار کنم. اما در حال حاضر چیزی برای ارائه ندارم. واقعاً خودم را سوزاندم — خدایا، این استعاره‌های آتش! — وقتی “Smoke” را انجام دادم. چیزی باقی نمانده بود، پس خواهیم دید چه اتفاقی می‌افتد.

این مصاحبه ویرایش و خلاصه شده است.

پست‌های مرتبط

برندگان جوایز Imagen: دنی ترخو، جان لگویزامو و لیزا کولون-زایاس

برندگان جوایز Imagen: دنی ترخو، جان لگویزامو و لیزا کولون-زایاس

دایلین رودریگز برای اثر “وکیل لینکلن” جایزه نویسندگی نورمن لیر را دریافت کرد. این جایزه به خالقان لاتین برجسته در تلویزیون و فیلم اهدا می‌شود. جوایز ایماجن نیز به افتخار هنرمندان لاتین در…

توسطتوسطفرزاد مطهریشهریور ۳, ۱۴۰۴
تریلر سریال جاسوسی ماورایی «Talamasca: The Secret Order» از AMC منتشر شد

تریلر سریال جاسوسی ماورایی «Talamasca: The Secret Order» از AMC منتشر شد

شبکه AMC سریال جدید «تالاماسکا: محفل سری» اثر آن رایس را با تمرکز بر جامعه مخفی تالاماسکا معرفی کرده است. این سریال شش قسمتی از ۲۶ اکتبر به صورت هفتگی پخش می‌شود و…

توسطتوسطسارا رستگارشهریور ۱۴, ۱۴۰۴
جدایی در SNL: خروج جان هیگینز و پیوستن بن مارشال به بازیگران، مارتین هرلیهی در تیم نویسندگی باقی می‌ماند

جدایی در SNL: خروج جان هیگینز و پیوستن بن مارشال به بازیگران، مارتین هرلیهی در تیم نویسندگی باقی می‌ماند

گروه کمدی “Please Don’t Destroy” در “Saturday Night Live” تغییراتی را تجربه می‌کند؛ بن مارشال به عنوان بازیگر جدید معرفی شده، مارتین هرلیهی در تیم نویسندگی باقی می‌ماند و جان هیگینز برای پروژه‌های…

توسطتوسطسارا رستگارشهریور ۱۲, ۱۴۰۴
«تحول اساسی در برنامه Survivor: بازگشت به گفت‌وگوهای امی با بازنگری کامل»

«تحول اساسی در برنامه Survivor: بازگشت به گفت‌وگوهای امی با بازنگری کامل»

برنامه «Survivor» با تحول بنیادین و تمرکز بر داستان‌های شخصی شرکت‌کنندگان، دوباره به گفت‌وگوهای عمومی و نامزدی‌های امی بازگشته است. جف پروبست، مجری برنامه، بر اهمیت انتخاب بازیگران اصیل و لحظات احساسی تأکید…

توسطتوسطسارا رستگارمرداد ۲۹, ۱۴۰۴
خالق «Smoke» دنیس لهان درباره پنهان‌سازی پیچش بزرگ پایانی از اپل و احتمال ادامه سریال - سرگرما