📋 خلاصه مقاله:
موزیکال “Just in Time” به کارگردانی الکس تیمبرز، زندگی پرماجرای بابی دارین، خواننده و ستاره جاز آمریکایی را به تصویر میکشد و با موفقیت در برادوی و شش نامزدی جایزه تونی، داستان روابط او با کانی فرانسیس و ساندرا دی را در محیطی صمیمی روایت میکند. این نمایش به بررسی شهرت و چالشهای زندگی دارین و تأثیر او بر هنرمندان امروزی میپردازد.
در موزیکال جدید الکس تیمبرز به نام “Just in Time”، تماشاگران به دنیای جعبه موسیقی خواننده آمریکایی بابی دارین (جاناتان گروف) منتقل میشوند؛ کسی که از یک بت نوجوان به یک ستاره جاز شبانه تبدیل شد. این موزیکال که در ماه آوریل در برادوی به روی صحنه رفت، زندگی کوتاه اما پرماجرای دارین را به تصویر میکشد؛ از آغاز به عنوان خواننده و ترانهسرا با کانی فرانسیس (گریسی لارنس) در دهه ۱۹۵۰، تا موفقیتهای او به عنوان یک هنرمند انفرادی و رابطهاش با بازیگر ساندرا دی (اریکا هنینگسن) در دهه ۱۹۶۰.
نمایش “Just in Time” در ماههای اخیر به موفقیتی چشمگیر در برادوی دست یافته و شش نامزدی جایزه تونی از جمله بهترین بازیگر نقش اول مرد برای گروف را کسب کرده است. موسیقی این نمایش داستان روابط دارین با فرانسیس و دی را در محیطی صمیمی در کلاب شبانه Circle in the Square روایت میکند و این آخرین اثر تیمبرز است که پیش از این کارگردانی نمایشهای “Moulin Rouge”، “Beetlejuice” و “Here Lies Love” را بر عهده داشته است.
با انتشار ضبط اصلی بازیگران برادوی Just in Time در سرویسهای استریم، Variety با گروف، لارنس و هنینگسن درباره به تصویر کشیدن شهرت در دهه ۵۰، دلایلی که به نظرشان باعث شد دارین در طول حرفهاش عاشق دی و فرانسیس شود و آنچه که به عنوان اجراکننده از ورود به دنیای بابی دارین آموختهاند، گفتگو کرده است.
بابی دارین، کانی فرانسیس و ساندرا دی از چهرههای برجسته آمریکا در دهههای ۵۰ و ۶۰ بودند. وقتی به نمایش “درست به موقع” پیوستید، چه عناصری از تحقیقات خود را در مراحل اولیه توسعه شخصیتهای آنها بر روی صحنه به کار گرفتید؟
هشت سال پیش، دوستم از من خواست که یک شب موسیقی بابی دارین را در 92nd Street Y اجرا کنم و من شروع به جستجوی کلیپهای بابی دارین در یوتیوب کردم. شیوه ابتدایی و پرشور اجرای او به شدت مرا تحت تأثیر قرار داد، به طوری که حتی از صفحه لپتاپم در این کلیپهای سیاه و سفید از بیش از ۵۰ سال پیش به چشم میآمد. به همین دلیل به او علاقهمند شدم. کتابی به نام “عاشقان رویا” که توسط [پسر بابی دارین] داد دارین نوشته شده بود را خواندم. در انتهای آن کتاب، نقل قولی از بابی دارین وجود دارد که در نمایش از آن استفاده میکنیم، جایی که بابی دارین میگوید در نهایت، او یک حیوان شبنشین بود. این نقطه شروعی برای مفهوم نمایش بود و این فرصت برای من هدیهای در طول زندگیام بوده که بتوانم او را تجسم کنم و روح او را به نمایش بگذارم.
هنینگسن: کتاب بزرگ و مرجع اصلی برای همه ما کتاب “عاشقان رویا” نوشته داد دارین بود که بیوگرافیای بود که او درباره ساندرا و بابی، که والدینش بودند، نوشت. داد تنها فرزندی بود که این دو با هم داشتند. برای من، مهمترین چیز این بود که چه اطلاعاتی از زندگی ساندرا برای داستان مفید است و چه اطلاعاتی را میتوانم به صورت درونی بدانم و در رنگهای کوچکی که شاید در متن ظاهر نشوند، اما میتوانم به نوعی آن را تزریق کنم، به کار ببرم. من در پرده دوم وارد میشوم و باید داستان زیادی را به سرعت پیش ببریم. گاهی اوقات به عنوان یک بازیگر احساس میکنید که از میان چیزها با عجله عبور میکنید. ساندرا و بابی بلافاصله عاشق شدند و کمتر از یک سال بعد ازدواج کردند. در واقع، گاهی اوقات داشتن تحقیق و اگر برای مخاطب شبیه به یک شوک ناگهانی به نظر برسد، برای ساندرا در زندگی واقعی نیز همینطور بود.
لورنس: من با آگاهی از موسیقی [کانی] وارد این فرآیند شدم زیرا والدینی دارم که به موسیقی علاقهمند هستند. اطلاعات زیادی درباره داستان زندگی او نداشتم، اما به طرز شگفتانگیزی تاثیرگذار، جذاب، دراماتیک و در برخی جهات تراژیک است. زمان زیادی را صرف یادگیری درباره او کردم تا مطمئن شوم که تمام زندگی او را درک کردهام، حتی اگر ما فقط یک فصل کوچک از آن را به تصویر میکشیدیم. بخشی از لذت و چالش بازی کردن نقش یک شخص واقعی این است که بهترین حدس تحصیلکرده خود را درباره اینکه آنها در پشت صحنه در آن زمان چه کسی بودند، بزنید.
هر دو کانی و ساندرا در طول دوران حرفهای خود با بابی روابط پر تلاطمی داشتند. چگونه هر سه شما با هم کار کردید تا تکامل روابط آنها با بابی را در طول “درست به موقع” نشان دهید؟
هنینگسن: جاناتان راحتترین فردی است که میتوان با او روی صحنه شیمی داشت. فکر نمیکنم او تا به حال در نمایشی بوده باشد که در آن با کسی روبرو شده باشد و شما به طور کامل به آن باور نداشته باشید. جاناتان بسیار باز است و در پرده دوم، او تماشاگران را برای یک ساعت در دست خود دارد. و فکر میکنم کاری که جاناتان به زیبایی انجام میدهد این است که واقعاً توپ را به من پاس میدهد وقتی که من وارد صحنه میشوم و سعی نمیکند آن را بگیرد. من واقعاً برای ۱۵ دقیقه کنترل نمایش را از قهرمان اصلیمان به دست گرفتم. فکر میکنم کاری که جاناتان به زیبایی انجام میدهد این است که اگر هیچ اصطکاکی وجود داشت، شما به اندازه کافی با ساندرا آشنا نمیشدید تا به او اهمیت دهید. در پرده دوم، بابی و ساندرا برابر میشوند زیرا شما او را در اولین لحظهاش روی صحنه میبینید که کاری را انجام میدهد که او تمام مدت انجام داده است و او متوجه میشود که با همتای خود روبرو شده است.
گروف: این داستانی کاملاً آمریکایی از [ازدواج بابی و ساندرا] است که در کمتر از ۴۰ دقیقه روایت میشود. اتفاقات زیادی به سرعت رخ میدهند که نشاندهنده این است که زندگی او با سرعت زیادی پیش میرفت. با توجه به اینکه او تا سن ۳۷ سالگی درگذشت و همیشه از گذر زمان آگاه بود، این موضوع به وضوح در رابطه بین ساندرا و بابی در نمایش به تصویر کشیده شده است. نویسنده برجسته ما، آیزاک اولیور، و کارگردان ما، الکس تیمبرز، جلسات کاری درباره شخصیتها و تحقیقاتی که انجام داده بودیم برگزار میکردند. آیزاک، نویسنده ما، واقعاً به همکاری و گفتگو درباره نقاط عطف داستان و دینامیکهای رابطه بابی و ساندرا که بیشتر به ما به عنوان افراد امروزی مربوط میشود، علاقهمند بود.
لورنس: جاناتان و من بهعنوان افراد، ارتباط طبیعی فوقالعادهای داریم که بازتابی از رابطه کانی و بابی است. رابطه ما عاشقانه نیست، اما آنها عشق و احترام زیادی برای یکدیگر قائل هستند. فکر میکنم این یک تصادف خوشایند است که با شیوهای که ما دوست داریم با یکدیگر اجرا کنیم، همخوانی دارد. به نظر میرسد که واقعاً بازتابی از شیوهای است که بابی و کانی با یکدیگر اجرا میکنند، که فقط برای لذت بردن و حضور واقعی و واکنش به هر چیزی است که دیگری به آنها میدهد.
گریسی، شما نسخه جوانتر کانی را بازی میکنید که اولین عشق زندگی بابی دارین بود. شما و اریکا دو زن بسیار متفاوت را در مراحل مختلف زندگی او به تصویر میکشید و همچنین نقش زنانی جوان را بازی میکنید که در طول حرفه خود در موسیقی موفقتر میشوند. با توجه به اینکه هم کانی و هم ساندرا به شیوههای خود با شهرت روبرو میشوند، کاوش در این دوره از شهرت و زن بودن در دید عموم چگونه است؟
آیا هنگام اجرای آهنگ “Rainin’” احساس میکنید که صحنهپردازی باعث میشود اجرا زندهتر به نظر برسد؟
گروف: این استفاده از کلمات جالب است. نحوهای که الکس فضا را طراحی کرده، به دلیل استفاده منحصر به فرد و گسترده از Circle in the Square، اجرای کل نمایش حس سینمایی دارد. بودن درون دیدگاه او از آنچه که فضا با آن صحنه B به نظر میرسد و در اجرای آهنگها، من یک حس معنوی در موسیقی احساس میکنم.
بیشترین امید شما برای کشف چه چیزی توسط مخاطبان هنگام شنیدن موسیقی متن “Just in Time” چیست و بازی در نقش هر یک از شخصیتها چه چیزی درباره خودتان به عنوان اجراکننده به شما آموخته است؟
لورنس: واقعاً امیدوارم این برنامه بتواند موسیقی کانی فرانسیس را به نسل جوانتر معرفی کند. به نظرم صدای او بسیار مدرن است و به خوبی در فضای موسیقی امروزی جای میگیرد، بهویژه با ژانری که دوباره در حال ظهور است، مانند هنرمندانی چون لاوفی. این ژانر موسیقی در حال بازگشت به موسیقی پاپ است. من گروهی به نام لورنس دارم و بسیاری از موسیقیهای ما از دهههای ۶۰ و ۷۰ الهام گرفته شدهاند، اما این ژانر قدیمیتر به صدای اواخر دهه ۵۰ بازمیگردد. بسیار هیجانانگیز است که بخشی از این سلسله زنان باشم که پس از او آمدهاند.
هنینگسن: فکر میکنم مردم ساندرا را دختری پاک، معصوم و لطیف میپنداشتند. در برخی جهات او واقعاً اینگونه بود، اما خیلی زود به یک بزرگسال تبدیل شد. مصاحبههایی از ساندرا وجود دارد که او را در سن ۲۵ سالگی نشان میدهد؛ او مادری باهوش و زنی مستقل بود، حتی زمانی که دیگران سعی میکردند دوران دخترانهاش را کماهمیت جلوه دهند. او نمیدانست چگونه عاشق شود یا در یک رابطه یا ازدواج باشد، اما واقعاً آیا کسی میداند چگونه این کارها را انجام دهد؟ برای من بسیار مهم بود که وقتی با ساندرا ملاقات میکنید، او را با آن کلاهگیس بلوند و لباس صورتی میبینید و بلافاصله یک چیز را فرض میکنید. چیزی که در بازی کردن نقش او بیشتر دوست دارم، تغییر این انتظار در طول سفر او در نمایش است که به نوعی کاتارسیس احساسی من است. اغلب اوقات، من فردی موافق هستم، اما واقعاً دارم یاد میگیرم که تفاوتی بین موافق بودن و نادیده گرفتن صدای درونی خود وجود دارد.
گروف: من دوست دارم که مخاطبان با قدردانی از بابی دارین به عنوان یک فرد و هنرمند از اینجا خارج شوند. اما حتی در معنای گستردهتر، یادگیری درباره جادوی بینظیر رابطه بین اجراکننده و مخاطب است که به نظر من بابی در زمان اوج خود نمایانگر آن بود. بله، او یک هنرمند ضبط و یک بازیگر نامزد اسکار بود، اما به گفته همه، او در اوج قدرت خود در مرکز یک کلوب شبانه میدرخشید. بازی در نقش بابی زندگی من را به طرق مختلف تغییر داده است. از زمانی که ما به مدت هشت سال روی این نمایش کار کردهایم، او مردی بود که هرگز تسلیم نشد و با زمانی که به او داده شده بود، به کار خود ادامه داد. هر روز که به صحنه میروم و سعی میکنم او را به تصویر بکشم، بینهایت سپاسگزارم که میتوانم در این لحظه از زمان او را تجسم کنم.