📋 خلاصه مقاله:
مستند «Deaf President Now!» در AppleTV+ به جنبش حقوق مدنی سال ۱۹۸۸ میپردازد که طی آن دانشجویان ناشنوای دانشگاه گالودت با اعتراضات خود موفق به انتخاب اولین رئیس ناشنوای دانشگاه شدند. نایل دیمارکو، کارگردان و تهیهکننده، تأکید دارد که این داستان و دیگر داستانهای ناشنوایان اغلب از تاریخ حذف شدهاند و هدف او از ساخت این مستند، نمایش قدرت و تأثیرگذاری اعتراضات جمعی در تغییرات اجتماعی است.
در سال ۱۹۸۸، جنبشی در حوزه حقوق مدنی به وقوع پیوست که تغییرات چشمگیری را به همراه داشت. با این حال، این موضوع تاکنون بهطور گسترده مورد بحث یا آموزش قرار نگرفته است.
AppleTV+ در مستند «Deaf President Now!» به یاد میآورد که چگونه در سال ۱۹۸۸، دانشجویان دانشگاه گالودت به مدت یک هفته اعتراض کردند تا سرانجام پس از ۱۲۵ سال، اولین رئیس ناشنوای این دانشگاه انتخاب شود.
نایل دیمارکو، کارگردان و تهیهکننده مشترک فیلم، از طریق مترجم گفت: «در طول تاریخ، میتوان مشاهده کرد که داستانهای ناشنوایان و معلولان واقعاً از کتابهای درسی حذف شدهاند. لحظات بسیاری در تاریخ ما وجود دارد که نشان میدهد ناشنوایان و معلولان واقعاً تاریخ جهان را شکل دادهاند.» او افزود: «من در واقع از یک خانواده ناشنوای نسل چهارم هستم. بنابراین دو برادر، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ و حتی پدربزرگ و مادربزرگ بزرگم همگی ناشنوا هستند. آنها نه تنها این داستان، بلکه بسیاری دیگر را به صورت تاریخ شفاهی منتقل کردهاند، زیرا اغلب از روایتهای اصلی کنار گذاشته میشود.»
دیمارکو به سرعت درباره دیگر جنبشهای حقوق مدنی آموخت، اما این یکی برایش بسیار معنادار بود. او گفت: «فهمیدم که متفاوت هستم، جایی که مردم من در جامعه جایگاه برابر نداشتند و به عنوان برابر دیده نمیشدند.»
به همین دلیل، او ۳۵ سال صبر کرد تا این داستان روایت شود.
همکار کارگردان و تهیهکننده دیویس گوگنهایم، که آثارش شامل “او مرا ملالا نامید” و “هنوز: فیلمی از مایکل جی. فاکس” میشود، در رشته تاریخ تحصیل کرده بود اما چیزی درباره این حرکت نمیدانست تا زمانی که دیمارکو آن را به او معرفی کرد. “این یکی از آن مواردی است که چهار جوان در عرض چند روز به رهبران تبدیل میشوند. آنها در ابتدا با هم کنار نمیآیند، اما راهحل را پیدا میکنند و نحوه نگاه آمریکا به جهان را تغییر میدهند. این داستانی بسیار فوقالعاده و یک هدیه واقعی است.”
دیمارکو قهرمان این حرکت بود و گوگنهایم با خوشحالی فراوان به این پروژه پیوست.
پیش از اینکه دیمارکو آن را به گوگنهایم معرفی کند، ایده این بود که پروژه به صورت یک فیلمنامه نوشته شود. اما این گوگنهایم بود که پیشنهاد داد این داستان باید به صورت یک مستند ساخته شود.
دیمارکو توضیح داد که چندین هدف را دنبال میکرد. “در ساخت این فیلم، میخواستم اثری خلق کنم که افراد ناشنوا با دیدنش بگویند، ‘این فیلم متعلق به ماست.’ این موضوع برای من اهمیت زیادی داشت. همچنین به این معنا بود که باید به مفهوم ‘رئیس ناشنوایان اکنون!’ وفادار بمانیم و به ناشنوایان اجازه دهیم که رهبری کنند.”
در همان زمان، گوگنهایم از دیمارکو دعوت کرد تا به عنوان کارگردان مشترک همکاری کند. اما این پایان ماجرا نبود. افراد ناشنوا در تمامی بخشهای هنری و تیم تولید به کار گرفته شدند تا این داستان را تا حد ممکن به واقعیت نزدیک کنند.
تجربه کردن و کنار هم قرار دادن داستان، فرآیندی زمانبر بود. بزرگترین چالش این بود که به افراد شنوا کمک کنیم تا بتوانند رابطه افراد ناشنوا با صدا را درک کنند. دیمارکو توضیح داد: «ما ممکن است صدای نویز را نشنویم. نشانههای بصری وجود دارد، همانطور که در فیلم دیدهاید، و اینگونه است که ما صدا را تجربه میکنیم. بنابراین با آن تجسمها و آن لحظات، واقعاً میخواستیم با طراحی یک دیدگاه ناشنوا بازی کنیم و مطمئن نبودیم که کار کند. اما در همکاریمان، آزمایش کردیم و تقریباً همه چیز را امتحان کردیم و این تجربه بسیار لذتبخش بود و توانستیم چیزهای فوقالعادهای خلق کنیم.»
گوگنهایم افزود که در جلسات، «من آنجا نشسته بودم و از گفتگوهای اطراف اتاق کاملاً احساس ناراحتی میکردم، زیرا تا زمانی که میتوانستید کسی را ببینید، میتوانستید او را درک کنید. اما من هیچ چیزی را نمیفهمیدم و احساس میکردم که مخاطب هم باید همان احساسی را که من دارم، تجربه کند.» در آن زمان بود که تصمیم گرفتند با رویکرد صوتی آزمایش کنند و صدا را بهطور کامل حذف کنند. «چه میشود اگر بیننده را به تجربه ناشنوایی بکشید و سپس او را به تجربه شنیداری بازگردانید؟ و چه میشود اگر وقتی از دروازههای گالودت عبور میکنید، از یک اتاق بسیار پر سر و صدا به دنیایی کاملاً متفاوت وارد شوید؟»
دیمارکو تصمیم داشت با چهار نفر از جمله بریجتا بورن-فیرل، جری کاول، گرگ هلیبوک و تیم راروس مصاحبه کند و این را بهترین راه برای رسیدن به عمق داستان میدانست. او همچنین قصد داشت با هر یک از آنها به صورت جداگانه مصاحبه کند تا حقیقت آنچه واقعاً رخ داده بود، آشکار شود. “تقریباً مثل این است که همه میدانند وقتی کسی داستان را میداند و آن را برای شما تعریف میکند، از برخی جزئیات عبور میکند. اما اگر برای کسی که هرگز آن را نشنیده تعریف کند، داستان متفاوتی خواهد بود. من مصاحبهها را انجام میدادم، اما نایل شانهام را میزد و میگفت، ‘صبر کن، او دارد چرت و پرت میگوید. او برای تعریف داستان دروغ میگوید.'”
در یکی از صحنهها، رئیس سابق هیئت امنای جین اسپیلمن نشان داده میشود. گزارش شده که او گفته است، “افراد ناشنوا هنوز آماده نیستند که در دنیای شنوا عمل کنند.”
دیمارکو توضیح داد که در طول بیش از ۳۵ سال، هیچ مدرک محکمی وجود نداشته که این اتفاق افتاده باشد. او گفت: «وقتی با گالودت تماس گرفتیم، بسیار خوششانس بودیم که بیش از ۴۰ ساعت فیلم آرشیوی دریافت کردیم. پس از بررسی دقیق هر پیکسل از آن، نتوانستیم چیزی پیدا کنیم. اما وقتی نسخه اولیه را به چهار رهبر دانشجویی نشان دادیم، اولین واکنش آنها این بود که حتی اگر مدرکی نداریم، همه چیز به آن اشاره میکند؛ حالات چهرهاش، نحوهای که او مایل به صحبت درباره مسائل است.»
او ادامه داد: «چهار نفر از آن رهبران دانشجویی گفتند که هرگز کلیپهایی که به آنها نشان دادیم را ندیده بودند. ۳۵ سال گذشته بود. البته، وقتی به گذشته نگاه میکنید ممکن است چیزها را زیبا جلوه دهید، اما آنها گفتند: ‘نه، او واقعاً به آن بدی بود.’»
دیمارکو درباره اکران فیلم و چگونگی آشنایی مخاطبان با “رئیس ناشنوایان اکنون!” اظهار داشت که این فیلم بهموقع به نظر میرسد. او گفت: “با توجه به فضای سیاسی کنونی و نوعی آشفتگی که در خیابانهایمان با اعتراضات و تلاش برای تغییر مشاهده میکنیم، فکر میکنم مردم واقعاً فراموش کردهاند که چگونه اعتراض کنند. امیدوارم این فیلم یادآور این باشد که اقدام جمعی میتواند واقعاً مؤثر باشد.”