📋 خلاصه مقاله:
فیلم «نذار بمیرم» به کارگردانی آندری اپوره، با تمرکز بر مرزهای شکننده بین زندگی و مرگ و واقعیت و خیال، داستانی از تعاملات بوروکراتیک و روابط انسانی را در محیطی سورئال به تصویر میکشد. این فیلم که در جشنواره فیلم لوکارنو به نمایش درآمده، با الهام از فولکلور رومانی و با همکاری چندین شرکت تولیدی بینالمللی ساخته شده است.
در ادامه دنیایی که در فیلم کوتاه «اینترکام ۱۵» در سال ۲۰۲۱ خلق شده بود، اولین فیلم بلند آندری اپوره با عنوان «نذار بمیرم» بهعنوان تمرینی جذاب در «خرابکاری واقعگرایی» شناخته میشود. این فیلم که در بخارست و سواحل رومانی فیلمبرداری شده، پرترهای مبهم از ایزابلا (با بازی الینا لوونسون) را از طریق برخوردهای همسایه محتاط، ماریا (با بازی کوسمینا استراتان) به تصویر میکشد. ماریا بدن زن مسنتر را بیرون از ساختمان آپارتمانشان پیدا میکند و این کشف به نوعی شکاف در بافت روزمره زندگی تبدیل میشود. در این میان، ماریا بهطور ناخواسته نقشهای مراقب، متصدی و مجری را بر عهده میگیرد و با مجموعهای از تعاملات بوروکراتیک آرام و گاهی اوقات منحرف روبهرو میشود.
فیلم «نذار من بمیرم» که توسط شرکت Lights On به فروش میرسد و به قلم اپور و تهیهکنندگی آنا گئورگه نوشته شده است، در بخش فیلمسازان حال حاضر جشنواره فیلم لوکارنو برای دریافت جوایز رقابت میکند. این اثر توسط شرکت تولیدی برجسته رومانیایی Saga Film تولید شده که همچنین پشت فیلم «دراکولا» به کارگردانی رادو جود در جشنواره امسال لوکارنو قرار دارد. این فیلم با همکاری تهیهکنندگان Handplayed (بلغارستان)، Tomsa Films (فرانسه)، Arrogant Films (رومانی) و Conceptual Lab by Theo Nissim (رومانی) ساخته شده است.
در گفتوگو با ورایتی، فیلمساز مقیم بخارست توضیح میدهد که چگونه مرزهای “شکننده” بین دوگانگیها – زندگی و مرگ، انسان و حیوان، واقعی و غیر واقعی – را که در تجربیات فیلم نفوذ میکنند، به چالش میکشد. با فریاد زدن در اینترکام ساختمان، به نظر میرسد که ایزابلا در لحظات پایانی خود دچار یک دگرگونی نیمهحیوانی میشود که تفاوت چندانی با زوزههای دو سگی که پشت سر میگذارد، ندارد. موتیف تکراری زنگهای بیپاسخ، نالههای نادیده گرفته شده و زوزههای آرام نشده، انفعال دنیای سورئال اپوره را برجسته میکند.
او توضیح میدهد: «صدا این ویژگی زیبا را دارد که تخیل را شعلهور میکند» و بر ویژگیهای خشونتآمیز و ابتدایی آن تأکید میکند، «در ژانر وحشت استفاده میشود زیرا از نظر حسی بسیار فراگیر است.» در حالی که «نذار بمیرم» یک فیلم ترسناک متعارف نیست، فضای صوتی آن ما را در محیطی مرموز و بینابینی معلق نگه میدارد: «میخواستم حضور و غیاب [ایزابلا] را از طریق صدا به تصویر بکشم.» در یک بازی زبانی به سبک دوشان، ایزابلا و ماریا به نوبت در زندگی یکدیگر به عنوان «مهمان» و «میزبان» ظاهر میشوند، دو نقشی که در واژه مرکب «شبح» در هم آمیختهاند.
شخصیتهای کلیدی با تفاوتهای خود نقش مهمی ایفا میکنند و به صورت رفتاری و فیزیولوژیکی، الگوی حیوانی ولگرد را به نمایش میگذارند. از طریق نماهای طولانی، اپوره اغلب ماریا را در حال پرسه زدن در گذرگاهها به تصویر میکشد؛ او هدفی مشخص دارد اما هرگز بهطور کامل در محیط خود احساس راحتی نمیکند. پس از شش سال کار در خارج از کشور، پسر ایزابلا، دان (سیلویو دبو) پس از شنیدن خبر مرگ او به خانه بازمیگردد. در حالی که با ماریا درباره آشفتگیهای اداری صحبت میکند، دان اعتراف میکند که او و مادرش یک دم باقیمانده دارند.
اپوره از استریگویی در فولکلور رومانی الهام گرفته است، موجودی طیفگونه که نه زنده است و نه مرده. او به دنبال جدایی آگاهانه از سنتهای سینمایی معاصر کشورش است – که توسط افرادی مانند کریستی پویو و کورنلیو پورومبویو پرورش یافتهاند – و “واقعگرایی و مصنوعیت آن را از طریق شکافهای نرم به چالش میکشد.” چه زبان ابزوردی که در مکالمه بین دو بیمار فیزیوتراپی استفاده میشود، یا مستاجرانی که بر سر تعمیرات لولهکشی که توسط “او-از-رویداد-بزرگ” امضا شده، مشاجره میکنند، این جیبهای ادراک این دنیای غیرمعمول را آشکار میکنند. “میخواستم ماریا این احساس را داشته باشد که چیزی در حال وقوع است، اما او بخشی از آن نیست – همه دیگران در نوعی توافق یا توطئه هستند.”
“این عنصر پارادوکسیکال از هم شاهد بودن و هم شرکتکننده بودن وجود دارد،” اپوره اضافه میکند. درست مانند ماریا، “یک واسطه [که از طریق آن] ایزابلا به نوعی نفوذ میکند،” این دوگانگیها هستند که بیننده را به مذاکره در “نگذارید من بمیرم” دعوت میکنند.